در آستانه دوازدهمین کنگره سازمان ایستاده-ایم. جوانان با آرزو دمسازند چون زمان دارند و جوینده-اند اما پیران امید در دل می پرورند زیرا زمان از کف داده-اند و در حسرت کاری-اند که نتوانستند کرد! امید من به دست دادن چنان تعریفی از سازمان “اکثریت” است که نسل جوان کشور – این آینده سازان ایران – پایه ای ترین خواست های خود را در آن باز بیابند. این امیدی آسانیاب نیست زیرا چشم به ضرورت نوزایش چپ نو دارد. به لفظ و به روی کاغذ شاید بتوان پاسخی به این ضرورت در امروز ما گفت و نوشت اما لفاضی و پاسخ کاغذین مراد من نیست، در شط همیشه جوشان واقعیت زندگی، پاسخم آرزوست!
متاسفانه تاریخ کنگره های سازمان تاریخ نانوشته-ای است. همه کنگره های ما در برون مرز و در شرایط سرکوب و تبعید برگزار شده-اند و لاجرم مهر و نشان محدودیت های ناشی از این شرایط را بر پیشانی خود داشته-اند. دور ماندگی از متن جامعه و مردم، به جداافتادگی از نیاز ها و خواست های زندگی جاری، جوشش ها و پیکارها و خیزش های مردم و جامعه دامن می زند و چه بسیاران را در زمانه-ای سپری شده و در دلبستگی های سابق، منجمد کند! یادآوری این آسیب ها در آستانه کنگره دوازدهم بر مسئولیت سنگین هر یک از شرکت کنندگان کنگره در انتخابی که خواهند داشت گواهی می دهد. اهمیت این گواهی بویژه از آن روست که شمار بزرگی از تاخیرها و آسیب ها اجتناب پذیر بوده-اند! عبرتی که امروز از رهگذر بازبینی ها و باز اندیشی ها در اختیار داریم؛ گشوده بودن چشم ها به روی ایران و واقعیات زندگی مردم ما، باز بودن گوش ها به روی صدای پای ملت ایران است. از سنت های ارجمند در جنبش ما؛ ترجیح منافع مردم بر منافع سازمان بوده است. مارکس نیز منافع رشد اجتماعی جامعه را بر منافع طبقاتی ارجح می شمرد.
از عبرت های بزرگ تاریخ سازمان ما – آن که در این فرصت شایان یادآوری است – اهمیت کارپایه نظری و برنامه عمل ناشی از آن است. روشنرائی تاریخی و اجتماعی و واقع بینی سیاسی نیازمند دیدگاه خردبنیاد و آینده نگرانه است. تجربه و دانش می آموزند که ایفای نقش پیشرو تنها وقتی ممکن است که از منظر خرد و آینده به واقعیت های امروز کشور بنگریم. بر این بنیاد، مسئولیت ما در شناخت و طراحی سیاست و وظایفی که بر عهده خود می شناسم؛ بیان شفاف و بدون ابهام آماج ها و خواست ها با کلید واژگان آزادی، حقوق بشر و عدالت است.
سیاست پدیداری در حوزه خردعملی است. سازمان فدائیان خلق ایران “اکثریت”، بمثابه یک سازمان سیاسی خود بنیاد در چپ ایران، تشکل داوطلبانه فعالینی است که در راه شکل بخشیدن به یک اراده سیاسی در کشور می کوشند. برنامه عمل سازمان، خطوط اراده سیاسی آن را ترسیم می کند و اساسنامه سازمان، بیانگر اصول و موازینی است که به این اراده؛ تشکل و حزبیت و وحدت می بخشد، یعنی به سازمان این امکان را می دهد که اراده سیاسی واحدی را نمایندگی و اجرائی کند. در فقدان و یا زوال هر یک از این موالفه ها، آنچه که دستخوش آسیب می شود، موجودیت سیاسی خودبنیاد سازمان و زوال حزبیت در صفوف آن است که اگر گسترش بیابد؛ انحلال سازمان را در پی دارد. با رعایت “اصل هدفمندی” در چارچوب “سیاست – برنامه” می توان و باید مبتنی بر اصول و موازین اساسنامه مصوب کنگره از ارده سیاسی واحد سازمان محافظت بعمل آورد و آنرا پاس داشت.
موجودیت ربع قرنی سازمان در شرایط تبعید و سرکوب، آسیب های گرانی بر حیات و پیکره آن وارد آورده است. اما با اتکاء به سنت شجاعت در نگاه نقادانه به سازمان که همواره در صفوف فدائیان خلق حضوری حیات بخش داشته است، در تمام این سال ها، حیات سازمان با تلاش هائی همراه بوده است که کوشید آسیب پذیری را سد کند و بر آسیب ها فایق آید. تنظیم رابطه درست میان اهداف استراتژیک و هدف های تاکتیکی، مبتنی کردن فعالیت سازمان بر “سیاست – برنامه” و نقد روش و منشی که فعالیت سازمان را در چارچوب “سیاست – روزمرگی” طلب می کرده است، در کانون این تلاش ها قرار داشته است. اثر و عمل موثر این تلاش ها، رویگردانی هر چه آگاهانه تر از سیاستگزاری به ترتیبی بوده است که از منظر و جایگاه “نبرد که بر که در ساختار قدرت”، یعنی در عمل در پیروی از منافع این یا آن جناح از حکومت کنندگان، فدائیان خلق را در مسیری زیانبار برای استقلال سیاسی و حیات خود بنیاد سازمان قرار می داد.
اکنون بسیار اهمیت دارد که بدانیم از کدام جایگاه باید به سیاست بنگریم و در کار طراحی آن و تعیین وظایف خود مشارکت داشته باشیم. پاسخی که در یادداشت های کارآنلاین بر آن تاکید می شود، نگاه به سیاست و وظایف سازمان؛ از سکوی دیده بانی جنبش شهروندی ملت ایران و از جایگاه انسان شهروند برابر حقوق و صاحب حقوق بشری، بر خوردار از حق انتخاب و آزادی و اختیار است.
شط جاری و زنده جنبش سبز، بعنوان ادامه بالنده برآمد مردم و در راس آن جنبش زنان و جنبش جوانان و دانشجویان ایران در دوم خرداد ۷۶، برخاسته-ای از متن تاریخ تحولخواهی و دموکراسی خواهی ایرانیان است که یادداشت های کارآنلاین آنرا جنبش شهروندی ملت ایران و مشروطه دوم در شرایط امروز ایران و جهان باز شناخته است. این جنبش از درون تجربه رنجبار سی سال زندگی در استبداد دینی، آن هم در جهان گلوبال و در شرایط انقلاب اطلاعات و ارتباطات و عصر رسانه های دیجیتالی – سایبری برخاسته و راه پیشروی ایران بسوی آزادی را گشوده است؛ راهی که با هیچ سرکوب و استبدادی نمی توان آنرا مسدود کرد. از نگاهی خرد بنیاد و آینده نگر؛ آینده راستین این جنبش، در گسست دموکراسی خواهانه از اسلام فقاهتی و نقد حقوق بشری از اسلام سیاسی بسود جدائی دین از دولت، پدیدار می شود. ما فدائیان خلق این آینده را در انتخاب نظام دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر و در یک جمهوری سکولار-دموکراتیک می جوئیم. فعالیت ها و اثرگزاری های ایجادگرانه ما معطوف به این آینده است؛ آینده-ای که ایران را برای همه ایرانیان و آزادی و عدالت را برای همگان می خواهد. پیداست که این آینده را با پاهای واقعیت باید پیمود، کما این که در این دوسال حیات جنبش سبز، در همآهنگی و پیوند با پیشروترین شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی پیموده-ایم.
هدفمندی ایجاب می کند که سمت و سوی مشارکت فعال فدائیان خلق در جنبش سبز از بیان سیاسی هر چه شفاف تری برخوردار باشد. امید و انتظار این است که کنگره به چنین بیانی دست پیدا کند. یادداشت های کارآنلاین در نوبت خود به این مهم اهتمام داشته و خصیصه هدفمند فعالیت های سازمان را در طرح شفاف “انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس ملی بازنگری قانون اساسی” باز شناخته و پیشنهاد کرده است. به نظر می رسد این مطالبه، آینده جنبش سبز را باز می تابد و در کار انتخاب اهداف تاکتیکی در فعالیت سیاسی روزمره، در راستای پیش راندن ایران بسوی آزادی، استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت، چونان یک سمتگیری استراتژیک، واجد اثر راهبردی است. به این معنی که میان هدف های تاکتیکی و اهداف استراتژیک ما، ارتباط درونی و انسجام ساختاری لازم را – بدور از فرقه گرائی و هژمون خواهی – تامین می کند.
ما بیش از هر زمانی نیازمند مواجهه ایجادگرانه و مثبت با مسائل و مشکلات خود هستیم. کنگره جای حل اختلافات نیست. کنگره صحنه انتخاب های آگاهانه، آزاد و برابر حقوق است. جمع بست سخن همان است که بار ها بر این قلم رفته است:
… ما در مرحله-ای قرار گرفته-ایم که به طور گریز ناپذیر باید سازمان دستآوردهای بیست سال اخیر خود را، که بالنده و آینده ساز هستند، تسجیل و تثبیت کند. وظیفه اصلی کنگره دوازدهم همین است.
۱- سازمان به تعریف تازه-ای از خود نیازمند است. این تعریف تازه باید دو خصیصه هویت بخش ما را پاس بدارد و نوسازی کند. وظیفه مقدم کنگره، پاسداشت آرمانخواهی سوسیالیستی سازمان است که دگرگشت دموکراتیک در متن آن؛ درون مایه نوسازی آن است. وظیفه ثانی؛ حفظ سمتگیری اجتماعی سازمان “اکثریت” در قبال کارگران و زحمتکشان و اقشار فرو دست جامعه است. هم تجربه و هم دانش می آموزد که نوسازی سمتگیری اجتماعی با جانبداری از منافع آینده نگرانه نیروی کار و زحمت ممکن است. تالیف این نوسازی ها به تعریف ایدئولوژیک از سازمان پایان می بخشد و به آن این مجال را می دهد تا بر بنیاد آن کارپایه نظری خود را تعریف کند که آزادی، حقوق بشر و عدالت کلید واژگان آن هستند.
۲- سازمان باید از یک استراتژی سیاسی سکولار- دموکراتیک برخوردار باشد. استراتژی که آنرا در سمت عبور کشور از نظام حقوقی – سیاسی دینی و دستیابی به نظام سکولار – دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر و برابر حقوقی شهروندان استوار کند و استحکام ببخشد. در توازن قوای موجود و اولویت هائی که مطرح هستند، راهبرد سیاسی همرائی ملی علیه استبداد دینی و دولت پادگانی کودتا، واقعبینانه ترین و منعطف ترین استراتژی برای این مرحله است. این راهبردی است که سازمان را با حفظ هویت مستقل خود، در چارچوب “مطالبات حداقلی” با “راه سبز امید” همگام و همآهنگ می کند و مبانی قابل دفاعی در “حمایت انتقادی” از سران نمادین آن، با هدف پیش راندن ایران بسوی آزادی، استیفای حقوق اساسی مردم، حق انتخاب و حق حاکمیت ملت در اختیار می گذارد.
بایسته کنگره دوازدهم طراحی و تعین برنامه، سمت و خط مشی سیاسی است که همبستگی ملی در صفوف رنگارنگ و متکثر ایرانیان را تحکیم ببخشد. با برسمیت شناختن تفاوت ها، راه گفتگوی نقادانه را هموارتر کند و از این رهگذر به تفاهم متقابل و رواداری در جنبش سبز یاری برساند. دامنگستر کردن اثربخشی سکولار- دموکرات های ایران و تلاش در راه فشردگی صفوف آنان کماکان در شمار بایسته ترین امور در کنگره است.
۳ – هیچ حزب و سازمانی نیست که با چند استراتژی سیاسی رهبری شود! سازمان باید در چارچوب استراتژی مصوب کنگره رهبری شود. در عین حال هر عضو سازمان حق دارد که نظرات انتقادی خود را در زمینه کارپایه نظری، استراتژی سیاسی و برنامه و خط مشی سیاسی سازمان در عرصه عمومی طرح و از نظرات خود دفاع کند. فعالیت سیاسی هر فعال عضو سازمان در عرصه عمومی، تنها به این شرط که فعالیت هایش مغایر برنامه، سمت و سیاست سازمان نبوده و ناقض اساسنامه آن نباشد، می تواند در عرصه عمومی به انجام رسد و به عرصه آید.
همه ما در برابر انتخاب نو قرار داریم. نباید به روی هیچ کس راه انتخاب را بست. همان طور که پیشتر گفتم مطالبه محوری، تحکیم و تثبیت پروژه نواندیشی و نوسازی سازمان “اکثریت”؛ بمثابه یک موجودیت سیاسی مستقل و خودبنیاد در چپ ایران است! در درون سازمان و پیرامون آن نیروی بزرگی برای انتخاب بهینه وجود دارد. ممکن است انتخاب بهتر و به احتمال قوی بهترین انتخاب نباشد، اما در هر صورت باید بتواند به سازمان تعریفی تازه و وحدت سیاسی و استحکام حزبی ببخشد و استعداد او را در پاسخگوئی سکولار-دموکراتیک برای مسائل جنبش شهروندی ملت ایران؛ جنبش سبز، از هر حیث تقویت کند. این حداقل ها از عهده ما بر می آید.