طی روزهای اخیر، چهار تن از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت بهروز جاوید طهرانی، محمدعلی منصوری، صالح کهندل و فرزاد مددزاده، به طور ناگهانی و بدون اعلام علنی، از بند عمومی زندان گوهردشت کرج به سلول های اوین بند امنیتی ٢۰٩ منتقل شده اند. این در حالی است که خانواده های آنان از علت این انتقال بی اطلاع هستند و در نگرانی بسر می برند.
پدر فرزاد با ابراز نگرانی، در این خصوص می گوید: ” متاسفانه هیچ خبری از این موضوع ندارم و مشکل هم این است که حق تماس تلفنی زندانیان قطع است و تا ملاقات بعدی از وضعیت فرزندانمان بی خبر می مانیم. امروز هم که دخترم برای ملاقات شبنم به اوین رفته بود در مورد انتقال فرزاد پرس و جو کرده بود اما گفته بودند پنج شنبه مراجعه کنید. حالا تا پنج شنبه ما باید در نگرانی بسر ببریم. خوب خود شما حال یک پدر و مادر را بفهمید که در آرزوی دیدن بچه هایشان چه حالی دارند؟ ملاقات حضوری هم که نیست؛ اجازه تلفن هم که نیست؛ دیگر چه حال و روزی برای ما والدین مریض حال می ماند؟ الان هم که با خبر انتقال فرزاد به بند ۲۰۹ بشدت نگران هستیم و نمی دانیم از کجا خبر بگیریم.”
فرزاد مددزاده در تاریخ ۲ اسنفد ماه ۱۳۸۷ به همراه خواهرش شبنم مددزاده بازداشت شد و به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان با تبعید به زندان رجاییشهر محکوم شدند. این خواهر و برادر در طی مدت بازداشت خود بارها تحت فشارهای روحی و جسمی و تهدید ماموران و بازجویان قرار گرفتند.
شبنم مددزاده در نامهای با عنوان «ما انسان را رعایت کردهایم و عشق را» از درون زندان نوشته است: «بازجوها را میبینم. با دیدنشان تمام صحنههای بازجویی، تمامی فشارها؛ وتوهینها، شکنجهها و روزهای انفرادی گویی دوباره برایام تکرار میشوند و عین صفحهی سینما در برابر چشمانام به نمایش در میآیند: چهره تکیده و رنجور فرزاد با صدای گرفته که بعد از ضرب وشتم پیش من آورده بودندش جلوی چشمانام میآید و حسی از کینه و نفرت بر من مستولی میشود. یاد روز ملاقاتی میافتم که بعد از داد و بیدادهای بازجو بر سر پدرم، من و فرزاد فهمیدیم بر اثر فشارهایی که در دادگاه بر پدرم آمده بینایی یک چشماش را از دست داده است…»
شبنم مددزاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران بود که هسته اصلی اعتراضات صنفی و رفاهی دانشگاه تربیت معلم توسط وی شکل گرفت؛ همین مسأله باعث محرومیت از تحصیل، بازداشت و متعاقبا زندان برای وی شد.
متن گفتگوی “جرس” با عبدالعلی مددزاده، پدر شبنم و فرزاد را با هم می خوانیم:
———————————–
آقای مددزاده در خبرها آمده که پسرتان فرزاد همراه با سه تن دیگر به طور ناگهانی از بند عمومی زندان گوهر دشت به بند امنیتی ۲۰۹ اوین منتقل شده اند. می توانید در این زمینه توضیح دهید؟
متاسفانه هیچ خبری از این موضوع ندارم و مشکل هم این است که حق تماس تلفنی زندانیان قطع است و تا ملاقات بعدی از وضعیت فرزندانمان بی خبر می مانیم. امروز هم که دخترم برای ملاقات شبنم به اوین رفته بود در مورد انتقال فرزاد پرس و جو کرده بود اما گفته بودند پنج شنبه مراجعه کنید. حالا تا پنج شنبه ما باید در نگرانی بسر ببریم.
آخرین ملاقات شما با فرزاد کی بوده است؟
حدود دو هفته پیش، و این خبر ما را نگران کرده که علت آن چیست؟ و هیچ راهی هم برای باخبر شدن از وضعیت آنها نداریم. تا پنج شنبه آینده هم که وقت ملاقات است باید صبر کنیم تا ببینیم چه اتفاقی برای عزیزانمان افتاده است.
از وضعیت شبنم دخترتان اطلاعی دارید؟ با او کی ملاقات داشتید؟
امروز خواهرش با شبنم ملاقات داشت خدا را شکر از نظر روحی و جسمی خوب بود. من ناراحتی قلبی دارم و مریض هستم الان یک ماه است که نتوانستم شبنم را ببینم حال او را از خواهرش که به ملاقاتش می رود می پرسم.
حال مادر آنها چطور است؟ می تواند به ملاقات آنها برود؟
نخیر همسرم هم خیلی مریض است و نمی تواند به ملاقات برود. خوب الان دو سال و نیم است که اینها نتوانسته اند به مرخصی بیایند و ما هم به علت مریضی نمی توانیم هر هفته به دیدنشان برویم. خوب خود شما حال یک پدر و مادر را بفهمید که در آرزوی دیدن بچه هایشان چه حالی دارند؟ ملاقات حضوری هم که نیست اجازه تلفن هم که نیست، دیگر چه حال و روزی برای مای مریض حال می ماند؟ الان هم که با خبر انتقال فرزاد به بند ۲۰۹ بشدت نگران هستیم و نمی دانیم از کجا خبر بگیریم.
برای مرخصی آنها اقدام کرده اید؟ نتیجه چه بوده است؟
بارها اقدام کرده ایم اما مرخصی نمی دهند. علاوه بر این اصلا ملاقات حضوری هم نداریم.
با این شرایط دشواری که اشاره کردید و با توجه به ناراحتی و نگرانی هایتان، هر صحبتی با مسئولین قضایی دارید بفرمایید؟
ما چیز زیادی نمی خواهیم؛ الان دو سال و نیم است که دو تن از فرزندانمان در زندان هستند و مرخصی حق آنهاست. من انتظارم از مسئولین این است که مرخصی، ملاقات حضوری و تلفن که از حقوق ابتدایی و قانونی یک زندانی است را در اختیار آنها قرار دهند؛ این که انتظار زیادی نیست. فرزاد الان بیست و چهار سال و شبنم بیست و سه سالش است که عمر و جوانی خودشان را در زندان می گذرانند. شبنم الان دو سال و نیم محروم از تحصیل است و در پشت میله های زندان زندگیش را می گذراند…
شما چه کسی را مسئول شرایطی که برای جوانان این مملکت به وجود آمده است می دانید؟
چه کسی را مسئول بدانم!؟ یکی دو نفر که نیستند؛ همه صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، مسئول هستند. من فرزندم را تحویل دانشگاه دادم، اما آنها را از دانشگاه گرفته و به زندان برده اند … حرف بیشتری برای گفتن نمانده…
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما دادید