برنده جایزه نوبل ادبیات امسال در کشوری مینویسد که در آن، درافتادن با سیاستهای حزب و حکومت میتواند به سانسور آثارش منجر شود، اگر تبعات شوم دیگری به همراه نداشته باشد. اما نویسندهی منتخب کمیتهی سوئدی جوایز نوبل در سال ۲۰۱۲ گویی سالهاست که تصمیم خود را در این مورد گرفتهاست: میمانم و در کشور خودم مینویسم.
سهمِ کوچک چین در نوبل ادبیات
از سال ۱۹۰۱ که نوبل ادبیات برقرار شد، این جایزه ۱۰۵ بار به نویسندگانی از کشورهای مختلف اعطا شده است. سهم چین (یا دقیقتر بگوئیم) زبان چینی از این میان، دو جایزه بیشتر نبودهاست. جایزهی ادبی نوبل که شاید معروفترین و جایزهای باشد که آکادمی نوبل در رشتههای مختلف به اندیشمندان میدهد تنها ۷ بار از زمان تأسیسش اهدا نشد. دوبار در سالهای آغاز و پایان جنگ جهانی اول (یعنی ۱۹۱۴ و ۱۹۱۸)، یکبار در سال ۱۹۳۵ و چهار بار دیگر نیز در سالهای جنگ جهانی دوم (سال های ۱۹۴۰ الی ۱۹۴۳). روشن است که سهم کشوری که یک چهارم جمعیت جهان را در خود جای میدهد از این ۱۰۵ جایزه بسیار ناچیز است. اینک “مو یان” که منتقدان، تأثیر رئالیسم جادویی گابریل گارسیا مارکز را بر او انکارناپذیر میدانند دومین نویسندهی چینیالاصلی است که به این افتخار نائل گشته است. هر چند که “مو یان” خود را تحت تأثیر ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی و میناکامی تسوتومو، یوکیو میشیما و اوئه کنزابورو (هر سه نویسنده اهل ژاپن) میداند.
۱۲ سال پیش بود که جایزه ادبیات نوبل برای اولین بار یک نویسندهی چینی تعلق گرفت. گائو کسینگجیان که جایزه نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۰ به خود اختصاص داد، متولد چین و بزرگ شدهی این کشور است. داستانهای کوتاه او -هر چند همیشه بحثبرانگیز- اما بارها و بارها در چین تجدید چاپ شده بودند و اجراهای نوآورانهی تئاترهای وی از برشت و آرتو و بکت با استقبال خوب مردمی و البته انتقادهایی در بابِ مدرنیسم از طرف مقامات همراه بودند. با اینهمه او تا سال ۱۹۸۵ اجازه داشت که در “تئاتر خلق چین” در پکن کارهایش را به نمایش بگذارد. توقف انتشار کتابِ “ساحل دیگر” که با ممنوعیت اجرایِ سایر نمایشنامههای وی همراه شد، مقدمهای بود بر تصمیم وی به ترک چین. تصمیمی که به گفتهی خودش پس از ۹ ماه و در حین سفری طولانی که او به منطقهی سیچوان کرد، گرفته شد. او از سال ۱۹۸۷ در پاریس ساکن شد و سپس ملیت فرانسوی را نیز برای خود برگزید. “مو یان” اما انتخاب دیگری کرده است.
“مو یان” به چینی یعنی “حرف نزن”
نام اصلی “مو یان”، “گوآن مویه” است. “مو یان” به زبان چینی یعنی “حرف نزن”. به گفتهی خودش او این نام مستعار را هنگام نگارش اولین رمان خود انتخاب کرده تا “یادش بماند نباید زیاد حرف بزند”. “مو یان”، در میان مردم کشور خود بسیار محبوب است وبا داستانهای خود توانسته به شکل زیبایی، تخیل و گرفتاریهای زندگی روزمره مردم را در هم بیامیزد. “گذشته”، بستر اصلی داستانهای او را تشکیل میدهد. “مو یان”، موفق شده است با کمک پوشیدگیهای نهفته در سبک رئالیسم جادوئی در حقیقت هم از تحریک کردن دستگاه سانسور کشورش پرهیز کند و هم به نقد زیرکانه سیاستهای دولت و رفتارها و هنجارهای اجتماعی در چین بپردازد. از این جمله است داستان بلند وی به نام “قورباغه” که به مسئله تکفرزندی و روش کنترل جمعیت در چین میپردازد و با ظرافت تمام، سنت قدیمی جامعه چین که فرزند پسر را به دختر داشتن ترجیح میدهد، به نقد میکشد. وی نشان میدهد که چینیها نه فقط به این خاطر که معتقدند پسرها برای تأمین نیاز خانواده مفیدتر هستند بلکه به دلیل این اعتقاد قدمی که پسر حامل خون و عنوان خانوادگی است ترجیح میدهند صاحب پسر شوند. وی در آخرین اثرش به نام “بقه ها”، نیز بار دیگر به سیاست برنامه خانواده دولت چین باز میگردد.
برنده جایزه نوبل امسال از کشوری میآید که دارای دستگاه سانسور معروفی در دنیا استٰ، اما علیرغم این شرایط و اینکه تعدادی (البته نه چنان زیاد) آثار خلاقانهی او توسط مقامها سانسور شدهاند، اما “مو یان” ترجیح داده است که به کار خویش در کشورش ادامه دهد و آن گونه که در مورد اکثر نویسندگان و روشنفکران کشورهای استبدادی شایع است نخواسته که شناختهشدگیاش را بهواسطهی “معترض بودن” بسازد. برنده شدن “مو یان” در رسانههای دولتی چینی پوشش خبری مثبت و گستردهای یافته است و بلافاصله نیز پیامهای تبریک مقامات سیاسی این کشور خطاب به وی و ملت چین یکی پس از دیگری صادر شد. واکنش مثبت مقامات چینی به جایزه او و سابقه “مو یان” در خودداری از نقد صریح حکومت و جامعه باعث شد تا تبعیدیهای چینی مدعی شوند که او “بیش از حد طرفدار حاکمیت است”. در همین حال آی وی وی، هنرمند معترض چینی نیز علیه “مو یان” سخن گفت و او را کسی خواند که “همیشه در کنار قدرت میایستد.”
با این همه، نه تبریکات دولتی و مسئولان کشور چین، نه حرفهای انتقادی تبعیدیهای چینی مانع از تغییر رویهی “مو یان” نشد. او پس از اعلام نامش توسط آکادمی نوبل اولین حرفی را که زد این بود که آرزو میکند لیو شیائوبو هر چه سریعتر آزاد شود. لیوشیائوبو همان کسی است که در ۸ اکتبر سال ۲۰۱۰، آکادمی نوبل وی را به عنوان برنده جایزه صلح نوبل انتخاب کرد. وی نویسنده و فعال حقوق بشریای است که از دسامبر سال ۲۰۰۹ به اتهام تلاش برای تضعیف دولت چین بازداشت و به ۱۱ سال زندان محکوم شده بود. آکادمی نوبل دلیل انتخاب وی را مبارزه طولانی و غیر خشونتآمیز لیو شیائوبو عنوان کرده بود. اما در پی این انتخاب دولت چین از کمیته انتخابی به شدت انتقاد کرد و این عمل را یک تئاتر سیاسی نامید. اینک این برنده جایزه نوبل ادبیات که دیدیم هموطنانش وی را به همراهی با حکومت متهم میکنند، در اولین مصاحبهی رسمی خود خواستار آزادی او شدهاست. و -شاید به دلیل محافظهکاری- شاید هم به دلیل اینکه اثبات کند که این آرزو یک داوری ادبی در مورد نوشتههای لیو شیائوبو نیست، بلافاصله بعد از آرزوی آزادی در اظهار نظری گفت که آثار اولیه این نویسنده هموطنش را خوانده ولی نوشتههای سیاسی متأخر او را درک نکرده است.
منتقدان مویان بر این باورند که وی همواره با چنین اظهار نظرهایی سعی داشته همزمان با نمایش دادن چهرهای آزادیخواه از خود، حاشیه امنیتاش را نیز در کنار ساختار حاکم کشور چین حفظ کند. “مو یان” معاون انجمن نویسندگان چین است که طرفدار حاکمیت چین محسوب میشود. پس از برنده شدنِ “مو یان”، لی چانگچون، بالاترین مقام تبلیغاتی حزب کمونیست چین برای او نامه تبریک فرستاد و گفت که برنده شدن او “بازتابی است از پیشرفت رو به رشد ادبیات چین”.
ادبیات، جامعه و سیاست
“مو یان” در نوشتههایش زبان ساده و خیال انگیز را به کار میگیرد که با هزل و شوخی همراه است و در مورد جهان “مدرن” یا معاصر مینویسد. این نویسنده چینی در طول کار سی سالهاش آثار متعدد تخیلی خلق کرده است. غیر از “قورباغه” و “بقهها”، آثار مشهور دیگر وی عبارت اند از “پستانهای بزرگ و سرینهای کلان”، “جمهوری شراب” و “شیرهی سرگوی سرخ” که ژانگ ییموی، کارگردان در سال ۱۹۸۷ از روی آن فیلم ساخته است. جایگاه وی در انجمن نویسندگان چین به این معنی نیست که وی همواره مورد تائید نظام حاکم این کشور بوده است. انتشار رمان وی با نام “فیتون فنگرو” در سال ۱۹۹۵ جنجال زیادی به پا کرد و در همان زمان دولت چین به شدت به این کتاب و نویسندهاش تاخت. حتی “ارتش آزادیبخش خلق چین” از “مو یان” خواست نامه سرگشادهای علیه کتاب بنویسد و از تجدید چاپ آن جلوگیری کند با این حال، نسخههای قاچاق کتاب در بازار سیاه به تعداد زیاد به فروش رسیدند. به دنبال این اتفاق “مو یان” در سال۱۹۹۷ ، بعد از ۲۱ سال از “ارتش آزادیبخش خلق” جدا شد و به عنوان سردبیر در روزنامه فعالیت خود را از سر گرفت و در این دوران زادگاهش که روستایی کوچک بود، محل وقوع ماجرای داستانهایش شدند. “مو یان” خود در مصاحبه با مجله تایم گفته بود که به هنگام انتخاب داستانها و پرداختن آنها نگران سانسور نیست و عدم توانایی در پرداختن مستقیم به برخی از موضوعات به نقطه قوتی برای وی بدل شده است. آکادمی سلطنتی علوم (نوبل) سوئد در بیانیهای که به مناسبت انتخاب “مو یان” داد، نوشته است: “رئالیسم وهمآمیز این نویسنده که قصههای قدیمی و بومی، تاریخ و دنیای امروزی را با هم در میآمیزد” دلیل انتخاب وی بوده است.