بە دنبال تشدید درگیریها میان مجلس ودولت کە بە احضار احمدی نژاد ، جهت پاسخگویی بە سوالات گروە بزرگی ازنمایندگان به مجلس منجرشد، و درحالیکە هنوز فرمان رهبر مبنی برتوقف افشاگری وجنگ قدرت، میان رئیس دولت ورئیس قوە قضایی، ازصفحات روزنامە ها محو نشدە بود، علی خامنەای روز سە شنبە گذشتە باردیگرمجبور بە دخالت علنی در این درگیری گردید، وفرمان توقف احضاراحمدی نژاد بە مجلس را صادرکرد. متعاقب صدوراین فرمان، همانگونە کە قبلا نیز اتفاق افتادە بود، همه نمایندگانی کە با بوق وکرنا، مدتها دراین بارە تبلیغ میکردند وتا قبل ازصدورحکم حکومتی ولی فقیە، نسبت بە این مسئلە مصمم بە نظر می رسیدند، امضاهای شان را، بدون چک و چانە پس گرفتند و بە حکم ولی امرشان گردن نهادند. علی لاریجانی رئیس مجلس ولایی، کە خود بطورغیر مستقیم، ازمشوقان ومحرکان اصلی طرح احضار احمدی نژاد بە مجلس بود، درست در بحبوحە بالا گرفتن جنگ قدرتی کە بین رئیس دولت کودتا و برادران لاریجانی درجریان است، و بە رغم ناخرسندی از دخالت ولی فقیە بە سود احمدی نژاد، با خفت وخواری براین حکم گردن نهاد ومعنی تلخ رئیس مجلس بودن درنظام ولایی را چشید. حتی احمد توکلی وعلی مطهری، کە بە مخالفت با دولت شهرە هستند و یکسرە از استقلال مجلس دم می زنند نیزبە دنبال فرمان خامنەای، بین دفاع ازاستقلال مجلس و فرمان حکومتی، دومی را برگزیدند و با تمکین به فرمان خامنەای، نشان دادند کە استقلال مجلس دراین نظام تا چە حد با واقعیت درتضاد قراردارد.
بی شک، دخالت های پیاپی و غیرمتعارف رهبرخود کامە جمهوری اسلامی درامور قوای سە گانە، و حمایت وی ازدولت احمدی نژاد، و بویژه جانبداری اخیر، سبب گسترش نارضایتی بیشتر و کاهش نفوذ وی درمیان طیفهای محافظە کار مخالف و رقیب احمدی نژاد خواهد شد. دامنە این مخالفتها و موضع گیریهای رقبا درمخالفت با طیف احمدی نژاد، که دائم در حال افزایش بود و پس از بحران پولی بە حد اعلا رسید، نظر نمی رسد کە حتی با دخالت خامنه ای نیز کاهش بیابد.
ادامە جانبداری خامنەای از احمدی نژاد، آنهم درشرایطی کە وی ازهرطرف مورد حملە وانتقاد شدید قراردارد، آنهم بە قیمت گسترش نارضایتی اکثر طیفهای محافظە کارحاکم ازاین جانبداری، این سوال را دراذهان عمومی پیش آوردە کە براستی علت آن چیست؟ پارەای از سیاستمداران مخالف ومنتقد نظام، بر این نظرند که خامنەای مدتها است کە دیگرمانند سابق ازاحمدی نژاد حمایت نمی کند وحتی قصد محدود کردن وی وطرفدارنش را درپایان دورە دوم ریاست جمهوری دنبال می کند. این عدە براین عقیدەاند کە خامنەای مایل بە حذف احمدی نژاد تا خاتمە ریاست جمهوری وی نیست. پارە دیگری نگرانی رهبرازواکنش احمدی نژاد و ترس ازافشاگری های وی را مانع حذف احمدی نژاد عنوان می کنند، و گروهی دیگر فزونی نفوذ این جناح نسبت بە سایر طیفهای محافظە کار را علت می دانند. گرچە همە این دلایل بخشا درست هستند، اما تمام علت نیستند. خامنەای کە خود بیش ازدیگران بە دشواری حل مسئلە احمدی نژاد وقوف دارد، بە رغم سرکشی های احمدی نژاد، هنوز درمورد حذف وی بە شکلی کە دیگرمحافظە کاران تحت رهبری وی مایل هستند، مصمم نیست. او مخالفت با احمدی نژاد وسیاستهای وی را بە نوعی مخالفت با خود نیزتلقی می کند. شکست احمدی نژاد، د رواقع شکست خود خامنەای است؛ زیرا دولت درنظام ولایی بە همان اندازەی مجلس و قوە قضائیه، تابع ومجری اوامر و سیاستهای ولی فقیە است. پیدا است کە با وجود چنین مناسباتی، خامنەای حاضرنباشد با کنار نهادن بدون تدبیر این جریان، شکست سیاستها ی خودش را مورد تایید قراردهد. خامنه ای براین امر واقف است که افکار عمومی، او را بیش از احمدی نژاد مقصرمی داند و درصورتی کە شیوە مناسبی را در این قضیە اتخاذ نکند، و به خواست رقبای احمدی نژاد، کە خواستار برخورد و حتی محاکمە وی و تعدادی ازهمراهان نزدیک وی هستند، پاسخ مثبت دهد، منطقا مردم خواهند گفت، اگر قرارباشد که مجری سیاست حذف گردد، چرا با صاحب سیاست نیز بە همانگونه رفتارنگردد؟ نکتە دیگراینکە، خا منەای با احمدی نژاد و فرماندهان سپاە، علیە رفسنجانی هم رای هستند و مقابله با رفسنجانی، عاملی است کە آنها را بە هم پیوند می دهد؛ و این درحالی است کە بقیە طیفهای حاکم، مستقیم وغیرمستقیم، از بازگشت و نقش آفرینی بیشتر رفسنجانی در راس هرم قدرت حمایت می کنند و ازاو بە عنوان « ناجی» یاد می کنند. خامنەای این نوع حشر و نشر راعلیە و تهدیدی برای موقعیت خود می داند ونمیتواند آنرا درتصمیم گیری هایش در نظر نگیرد. درواقع خامنەای دربن بست کردارخویش گیرکردە و بە دست و پا افتادە است. اگربە درخواست رقبای درون حکومتی این جریان، مبنی برکنار نهادن جریان احمدی نژاد گردن نهد برای وی و نظام هزینە دارد. درصورتی کە تسلیم این درخواست نشود نیزبرایش هزینە دارد. گرچە نمیتوان همە حوادث پس از انتخابات ٨٨ را در حذف اصلاح طلبان از قدرت خلاصە کرد، وحذف احتمالی جریان احمدی نژاد، ازحکومت بە هیچ وجە نمیتواند، آنچنان کە در پس انتخابات ٨٨ شاهد ظهور جنبش نیرومند و مردمی سبز بودیم، به واکنش گستردە اجتماعی بە سود وی منجر شود، ولی با اینحال اگرنیک بنگریم، حذف وی ازهر زاویه ای کە بە آن نگریستە شود، بە سود خامنەای نیست. زیرا بە هر حال این امر ولو اینکە، مطابق قوانین موجود و قانونمند صورت بگیرد، گذشتە ازشدت وضعف واکنشهای این جریان و تاثیرات آن بر موقعیت حکومت، سبب تضعیف موقعیت خامنەای وتقویت مخالفان وی می گردد.
ظاهرا بهترین گزینە برای خامنەای بە راە آوردن احمدی نژاد بە شکلی کە رقبای وی را نیز راضی نماید است. بهمین جهت او ترجیح می دهد، بە جای حذف جریان احمدی نژاد، حتی الامکان با استفادە ازاین مشترکات و ترساندن محافظە کاران، ازجنبش اعتراضی سراسری سبز، سازشی بین احمدی نژاد و رقبای درون حکومتی او بوجود آورد تا بلکە، هم موقعیت متزلزلش را تقویت کند، وهم دوبارە اتحاد نسبی را کە در سال ٨٨ بین حکومت علیە اصلاح طلبان و مخالفین نظام وجود داشت احیا کند. محافظە کاران مخالف احمدی نژاد می فهمند، کە حذف این جریان درصورتیکە میسرگردد خلایی درحکومت بوجود خواهد آورد. آلترناتیوآنها برای پرکردن این خلاء جذب کنترل شدە طیف راست اصلاح طلبان درحکومت وسپردن پارەای از مسئولیتهای پایین دستی بە آنها، است. تلاشهایی کە درهفتە گذشتە توسط این دستە از اصلاح طلبان برای شرکت بی قید و شرط خاتمی درانتخابات و پذیرش رهبری راستهای اصلاح طلب درانتخابات آتی، بە رغم عدم تمایل خاتمی، صورت می گیرد، نمی توانند با یک زد وبند احتمالی میان آنها ومحافظە کاران و با این مسئلە بی ارتباط نباشند. رقبای حکومتی احمدی نژاد تصورمی کنند با این ترفند، خلاء حذف احمدی نژاد را بدون دادن هزینە پرخواهند کرد، قوە مجریە را ازآن خود خواهند کرد، اعتبار اجتماعی اصلاح طلبان را تضعیف، وبدون دادن امتیاز قابل ملاحظەای بە اصلاح طلبان، درمیان آنها نیزتشتت وتفرقە ایجاد خواهند کرد. اگر بپذیریم کە جلب مشارکت بدون قید و شرط درانتخابات، ازاین نظر کە پروژە مذاکرە با آمریکا وغرب توسط بیت رهبری دنبال می شود، برای رژیم اهمیت بسزایی دارد، این مسئلە نمی تواند در مورد برخورد با احمدی نژاد نیز محاسبە نشود. بخصوص اینکە هنوز بخشهای اصلی اصلاح طلبان تمایلی برای شرکت بدون قید وشرط درنتخابات پیش رو، ازخود نشان ندادە وانتظار نمی رود کە آنها بە دام این بازی مهلک بیفتند ونقش چرخ پنجم محافظە کاران را بە عهدە بگیرند. شرکت آن دستە از اصلاح طلبان درانتخابات پیش رو کە درانتخابات پیشین مجلس شرکت کردند و مردم آنها را نا کام گذاشتند، نیز نە میتواند بە حساب اصلاح طلبان نوشتە شود وسبب شرکت پایگا ە اجتماعی آنها در انتخابات و گرم شدن تنور انتخابات گردد، و نە خلاء ناشی از حذف احمدی نژاد را پرمی کند.
ازطرف دیگر رفتارماههای اخیر احمدی نژاد نشان میدهد، کە اوهم بە این موضوع کە پروژە حذف او وهوادارانش، توسط بخش بزرگی ازمتحدین دیروزشان دنبال می شود، وهم بە محدودیتهای کە برسر راە حذف وی وهمراهانش وجود دارند، وقوف دارد. به این دلیل تلاش می کند، با تاکتیک های فریبکارانە تازەای مانند، دفاع از عادی سازی مناسبات با آمریکا، دفاع از دمکراسی، بازدید از زندانها ومسایلی از این قبیل، کە در میان مردم هواداران زیادی دارد وپاشنە آشیلهای نظام هستند، نرخ حضوردرحکومت وهزینە حذف جناح ش را بالا برد ورقبایش را نا کام بگذارد. بی گمان، همانگونە کە تاریخ عمر نظام جمهوری اسلامی نشان دادە است و روند پس ازجراحی اصلاح طلبان ازحکومت هم نشان داد، حذف جریان احمدی نژاد آخرین حذف یک جریان از نظام نخواهد بود و تا پایان و اضمحلال حکومت، روند حذفها همچنان ادامە خواهد یافت. تردیدی نیست کە اکثریت بزرگی از مردم مخالف احمدی نژاد وسیاستهای حاکم وطالب محاکمە و مجازات وی بە سبب فجایعی کە در جامعە بوجود آوردە است، هستند. اما پیدا است کە او بدون حمایت و همراهی خامنەای، مجلس، فرماندهان سپاە، بسیج ودیگر نهادهای حکومتی، محال بود بتواند چنین فجایعی را برجامعە تحمیل کند و همچنان خود را طلبکار بداند. مردم نە تنها خواهان محاکمە ومجازات احمدی نژاد بلکە همە مسببان فجایع کنونی و واگذاری حکومت بە نمایندگان منتخب مردم ازطریق انتخابات براستی آزاد وهمگانی و رفع موانع دمکراتیزە شدن جامعە هستند. درهرحال تا زمانی کە رفتار خامنەای بە سیاق گذشتە باشد واوهمچان درمقابل اصلاح و تحول سیاسی کە جنبش و مردم خواهان آن هستند، مقاومت کند، بسیار بعید بە نظر میرسد، کە او و نظام خود کامە، فاسد و ناکار آمد تحت هدایت او، از بن بست بحرانها خلاصی یابند. ایران درمسیر وداع با نظام ولایی درحرکت است وهرحرکت واعتراضی اعم ازاینکە تحول خواهانە یا اصلاح طلبانە باشد، و یا ژرفش شکافها در راس هرم قدرت، در نهایت درخدمت این مسیراجتناب نا پذیر قرارمی گیرند.