صفا هم از میان ما رفت؛ با آن کوله بار درد و رنج، با آن عزم جزم برای آموزش و پرورش نوجوانانی که هریک به گونه ای از نوازش دستان او نیازمند بودند. شعله ای دیگر که در گلخن عشق و شور به کودکان، نوجوانان و جوانان می سوخت خاموشی گرفت تا شاید از رسیدن به خورشید، سرچشمه ی هستی و روشنایی خویش بازماند؛ اما تقدیر چنین نبود. شراره های درخشان هستی او در سیمای صدها کودک، جوان و نوجوان، در نهاد توانبخشی آوای ماندگار بازماند و هرگز از یادها نخواهد رفت.
صفا برای ما بجز از راه کارش در انجمن حمایت از حقوق کودک و آوای ماندگار، همراه وفادار یار وفادارمان، محمد جعفر پوینده، ستاره ی درخشان عرصه ی پیکار در راه آزادی قلم و بیان، و جان برکف گرفته و جان باخته ی این راه نیز بود. پس از جعفر همواره چهره ی او، گوهر گرانبهای وجودش و شعله ی فروزان عشقش به مردم را در سخن، نگاه، کردار و رفتار صمیمی، قاطع و مصمم او می دیدیم و با دیدن او یاد جعفر عزیز را گرامی می داشتیم. جعفر رفت و او نیز؛ اما این ذره ذره گرمی خاموش وار به جا مانده از وجودشان در دلهای ما و در وجود دیگر بازماندگانشان، از جمله و به ویژه سیمای عزیز و فرزندان برومند صفا، آرش و بهرنگ، و نیز فرزند بی شمار دیگر صفا درآوای ماندگار به جا خواهد ماند و سرانجام از جایی سربرخواهد زد و راه رسیدن به خورشید فردا را کوتاهتر و آسانتر خواهد ساخت.
مرگ آدمها پایان راهشان نیست. آدمها، نه در ثروت و مالشان، و نه حتی در آنچه می اندیشند، زنده می مانند؛ تداوم زندگی آنها در اثرها، کارها، و یادهایی است که از آنها دل و چشم و در دسترس دیگران می ماند و گاه آنقدر گرانبهاست که تا سده های دراز نیز در یادها می ماند و الهامبخش حرکت نسلهای بعدشان به پیش است. یاد این دو گوهر گرانبهای آسمان فرهنگ کشور نیز ماندگار خواهد بود.
یادشان گرامی باد!
علی رضا جباری (آذرنگ)
۱۴/۱۱/۹۴ (۲۰۱۶/۲/۳)