هر روز از شیوع معضل اعتیاد و فزونی افراد آلوده به مواد مخد ر با لاخص از پایین آمدن میانگین سنی افراد مبتلا به افیون و طرحهایی که در این رابطه از سوی اشخاص و نها دهای مختلف برای مبارزه با این بلیه ی اجتماعی ارایه می دهند سخنان فراوانی شنیده می شود.
چندی پیش با یکی از دوستان که برادرش معتاد به مواد مخدر است صحبت میکردم خشمگنانه میگفت : آخه فلانی من در پاسخ یک مطلب ماند ه ام . پرسیدم :موضوع چیست؟ با عصبیت غیر قابل توصیفی گفت: ببینم این حکومت مگر همان نیست که با هزاران ترفند توانست با احزاب و گروههای سیاسی در اوایل درگذشت انقلاب که تشکیلات و سازمان هایشان با اصول علمی و مراعات اسلوب کار مخفی سازماندهی شده بود، آنسان قاطعانه برخورد نماید که به قول معروف نه از تاک نشان ماند و نه ازتاک نشان . پس چه طور نمی تواند از عهده ی این قاچاقچیان بی سروپا برآید و هر جا می رویم فغان از اعمال بی رحمانه ی پخش کنندگان مواد مخدر را می شنویم . نکند کاسه ای زیر نیم کاسه است؟
چون دیدم دوستم فوق العاده عصبانی است سکوت را ترجیح دادم . وی نیز که اعمال بی بند و بار برادرش همه ی اعضای خانواده اشان را به ستوه آورده بود بعد از کلی صحبت که احساسات زخم خورده ی انسانی از بند بند کلماتش می بارید، خداحافظی کرد و رفت و مرا با دنیایی درد و سئوال تنها گذاشت .
آیا در ساختار جامعه ی طبقاتی که سود و نفع شخصی، بی رحمی و قساوت، تنها به فکر خود بودن و به هر قیمتی پول دار شدن فرهنگ مسلط بر آن است اصولا می توان با معیار های پلیسی با این پدیده ی اسفناک به مقابله برخاست؟
دست رو ی دست گذاشتن و سوختن و ساختن وارایه طرحهای بی پشتوانه ی غیرعملی دردی را درمان نمی کند . واقعاً چاره ی ریشه ای این مصیبت عظیم و فراگیر اجتماعی چیست ؟
صادق شکیب