پنجمین مراسم سالگرد درگذشت احمد شاملو ، بامداد بی غروب شعر ایران عصر روز گذشته در شرایطی برگزار شد که هیچ یک از میزبانان این مراسم انتظار چنین استقبال گسترده ای را از چنین گردهمایی ساده ای که تنها در سالمرگ این شاعر نامدار ایرانی برگزار شده بود ، نداشتند.
اگر چه این مراسم به دعوت خانواده شاملو در گورستان امامزاده طاهر کرج برگزار شد اما حضور شورانگیز بسیاری از جوانان علاقمند که شعر بامداد را زمزمه کرده و بر مزارش گردآمده بودند که در کنار اعضای کانون نویسندگان ایران و بسیاری از چهره های فعال فرهنگی و ادبی از جمله سیمین بهبهانی ، ناصر زرافشان ، عمران صلاحی ، سید علی صالحی ، جاهد جانشاهی و … که هر یک دوره ای در کنار بامداد شعر ایران فعالیت کرده بودند رنگ و رونقی به یاد ماندنی به مراسم بخشیده بود.
-شعر و تنها شعر- بر مزار بامداد
در ابتدای این مراسم حاضرین گرد آمده در مراسم با ایجاد حلقه ای در کنار مزار -احمد شاملو- هر یک با خواندن شعری به یاد ماندنی از اشعار این شاعر ملی ایران یاد او را گرامی داشتند ، سید علی صالحی ، شاعر معاصر در گفتگویی کوتاه با بیان اینکه -برای من مهم نیست که چه نوع ادبی اینجا خوانده شود شعر یا سخنرانی- ، گفت: -اصل این است که شاملو آرزو داشت روزی دوباره کبوترهای خود را پیدا کند و فکر می کنم امروز شاملو به آرزوی خود رسیده است ؛ ما کبوترهایمان را پیدا کرده ایم و تا صدای خرد شدن قفس ها فاصله ای نداریم.-
وی در پاسخ پرسش دیگری پیرامون اینکه -چرا کانون نویسندگان ایران مراسمی را برای بزرگداشت شاملو برگزار نکرد؟ – ، گفت: -وقتی اجازه نمی دهند جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران در حد یک دید و بازدید ، زیر یک سقف جمع شوند ، گمان نمی رود که در این شرایط ویژه اجازه دهند ، زیر پرچم کانون برنامه ای آشکار و علنی برگزار شود.-
در این مراسم -سیاوش شاملو- – فرزند شاملو- نیز که در کنار مزار پدرش از حاضرین استقبال می کرد و دست تک تک آنان را به گرمی می فشرد، در گفتگوی کوتاهی با -ایران ما- ضمن تشکر از حاضرین ، گفت:-حضور چنین جمعیتی به خاطر اینکه این مراسم در روز میان هفته برگزار شده تنها نشانگر علاقمندی حاضرین به شاملو است-.
همچنان -سکوت سرشار از ناگفته هاست-
– آیدا – ، همسر رویایی شاملو نیز در میان این مراسم به آرامی در کنار مزار همسرش حاضر شد و با قرار دادن دسته گلی که به تصویری زیبا از احمد شاملو مزین بود ، بار دیگر با او دیدار کرد.
آیدا بر روی هدیه کوچکی که برای همسرش آورده بود ، نوشته بود : – مدیشکای من ، همچنان سکوت سرشار از ناگفته هاست- و این سکوت رازآلود این زن رویایی شعر های شاملو تا پایان این مراسم ادامه یافت.
– سیمین بهبهانی – نیز در سخنانی کوتاه در این مراسم با بیان اینکه -احمد شاملو شاعر مردم بود- ، خاطر نشان کرد: -او برای مردم به دنیا آمد ، برای مردم زیست ، برای مردم رنج کشید ، برای مردم سرود و برای مردم به ابدیت پیوست-.
وی با اشاره به حضور قشر وسیع مردم در این مراسم و شادی روح بامداد شاعر ، گفت: – شاملو به جاودانگی پیوست ، همیشگی است و او روح مشترک ما و ایران ماست -.
-ناصر زرافشان- بر مزار شاملو
در ادامه این مراسم نیز حضور -ناصر زرافشان- ، عضو زندانی کانون نویسندگان ایران و وکیل قربانیان قتل های زنجیره ای که اکنون به خاطر انجام برخی از معالجات پزشکی در خارج از زندان به سر می برد ، حاضرین را به وجد آورد.
زرافشان که دست در دست محمد ملکی و فریبرز رییس دانا با شعارهای -درود بر زرافشان- به میان جمعیت وارد شد با اظهار خرسندی از اینکه بار دیگر توانسته بود خود را بر مزار دوستان قدیم خویش همچون هوشنگ گلشیری، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده و … حاضر شود، در گفتگو با -ایران ما- با اشاره به اینکه -نمی توانم احساس خود را توصیف کنم- ، گفت: -من در این لحظه نگرانم، خوشحالم، متاسفم و متاثرم و روزهای آینده را روزهایی غیر قابل پیش بینی می دانم چون تکلیف خیلی چیزها معلوم نیست، چگونه می توانم همه این مجموعه را توصیف کنم ولی همچنان منتظرم تا ببینم تکلیف در دور جدید بازی چیست-.
وی در پاسخ به سوالی پیرامون اینکه -در زندان کدام یک از اشعار شاملو در ذهن شما تداعی می شد – ، گفت: -بیشترین شعری که در این ایام در خاطرم بود شعر “در آستانه” شاملو بود-.
زرافشان پس از ورود بر مزار شاملو با ادای احترام به این شاعر و خانواده وی و حاضرین ، در سخنان کوتاهی با بیان اینکه -همه ما در دوران دلتنگی به نوعی خاک شاملو را طواف می کنیم – ، گفت: -ما چه در زندان و چه در غربت، تنها با یاد شاملو به احساس دلتنگی خود پایان می دهیم-.
وی در ادامه با ابراز خوشحالی از اینکه تقارنی باعث شد تا او بتواند در این مراسم حضور یابد، گفت: -شاملو روح مشترک همه ماست و ما در هر کجا باشیم چه در غربت ، چه در زندان و چه دور مزار او ؛ هر وقت کم می آوریم ، به شاملو پناه می بریم.”
مراسم حدود ساعت هفت عصر پایان یافته بود اما هنوز صدای جوانانی که عاشقانه برگرد مزار بامداد شعر معاصر ایران حلقه زده و یکصدا فریاد می زدند -خوابید یا بیدار ، شهیدای شهر – در گورستان امامزاده طاهر و بر مزار پوینده و مختاری که در کنار شاملو آرمیده اند ، پیچیده بود