خدمت ماندگار فرزند آیت الله منتظری در انتشار فایل صوتی پدر زنده یادش پیرامون کشتار زندانیان سیاسی تابستان سال ۶۷، صرفا ً یک پرده برداشتن از جنایتی تاریخی نبود. بزرگی کار او در این متجلی شد که دانسته یا ندانسته تغییر تاکتیک حکومتیان در این زمینه را موجب گردید! افشاگری او وضعیتی فراهم آورد تا تاکتیک حدوداً سی ساله سکوت حکومتیان جا به تاکتیک اعتراف حکومتی دهد. همانی که، اپوزیسیون در همه این سالها برایش کوشیده است. پیش از روشنگری آقای احمد منتظری که انگیزهاش پیش از همه تعهد پسری نجیب بود در پاسداری از شرافت و حقانیت تاریخی پدری مظلوم و دفاع از حیثیت شهروندی و شرعی او، همه سیاست حکومت در این زمینه در سکوت خلاصه می شد. سکوتی محض و سنگین. سکوتی بمثابه یک سیاست و یک خط قرمز که هیچ متعلق به حکومتی اجازه عبور از آن نداشت. این سیاست بر آن بوده که خود کرده دیروزین حکومت پنهان بماند تا مردمان ندانند که آن وارث چه جنایت عظیم ضد انسانی است و تا مجبور به پاسخ برای سئوالات بسیار نشود.
نخستین کسی که بعد این افشاگریها لب به سخن گشود، پور محمدی وزیر دادگستری امروز کابینه آقای روحانی و یکی از چند میرغضب اصلی آن جنایت تاریخی بود. جنایتی که بجا نام فاجعه ملی به خود گرفت. خلاصه حرف پور محمدی این بود که: بله کشتیم چون باید کشته می شدند! او تاکید کرد که مفتخر به چنین سابقهای است زیرا فرمان امامش را اجرا کرد و باز اگر لازم افتد همانی را می کند که باید کرد! چند نفر از هم پالکیهای وی نیز اینجا و آنجا درست در همین راستا برآمد کردند و جملگیشان گفتند که: چنین “قتال” لازم بوده چون کیان “اسلام” در معرض خطر قرار داشت!
این واکنش اما آنجایی ابعاد کلان به خود گرفت که یکی دیگر از چند مخاطب اصلی آیت الله منتظری در رابطه با آن جنایت بزرگ ابعاد سال ۶۷، قاتلی به نام حجت الاسلام رئیسی – این به تازگی منصوب “رهبر” برای کلید داری گنجینه “آستان قدس رضوی”- اعلام کاندیداتوری برای ریاست جمهوری نظام کرد! معلوم شد که امروز ولایت همان دیروز آنست و اصل، بر تداوم عملکرد ولایی است با چهره امروزین ولی جالب اینکه بیشترش هم با همان کادرهای دیروزین! و این زمانی بود که نصب کننده وی در مقام قدرتمندترین فرد نظام با ردای ولایت بر دوش، خود پیرامون جنایت آن سال سیاه و سالهای پیشیناش طی دهه خونین شصت چنین گفت: “نگذارید جای قاتل و قربانی عوض شود!”
این فرمولبندی خامنهای، اعلام سیاستی نوین بود! این سیاست که سکوت در این باره دیگر “جواب نمی دهد!” و حال وقت اعتراف است و تهدید! همه مدافعان ولایت باید حرف بزنند و از دیروز جنایت دفاع کنند و این بگویند که برای دفاع از نظام لازم بوده است که خون ریخته شود و اگر خون نمی ریختند امروز این ولایت را نداشتند! آقای خامنهای در همین رابطه بود که طی سخنانش دفاع تمام قدی به عمل آورد از هر آنچه که سلفش -آقای خمینی، دستور داده و مرتکب شده بود. او با دفاع از آن جنایت، این بهره برداری سیاسی را نیز کرد که پایبندی به خط امام واقعی، درست همین است و نه آنی که اصلاح طلبان به نمایش می گذارند؛ که از یکسو اعلام وفاداری به “امام” می کنند و در همانحال نسبت به یکی از تصمیمات تاریخی وی مبنی بر حذف خونبار مخالفان یا برائت می جویند و یا سکوت بر می گزینند!
در پی همین تعیین خط از سوی راس نظام بود که شاهد روندی شدیم با درونمایه دفاع آشکار از این جنایت تاریخی. از اعلام مواضع سردمداران دادگاه بلخ نظام (دستگاه قضاییه) که بگذریم و جملگیشان هم اینجا و آنجا سنگ تمام گذاشته در دفاع از آن جنایت ارتکابی، همه روزه شاهد انتشار مصاحبه و مقاله هستیم از سوی دست اندرکاران جنایتهای نظام در دهه نخست حاکمیت آن. دههای که سیاهترین طول عمر نظام جمهوری اسلامی بوده و شناسنامهاش هم در متن همان صادر شده است.
یکی از این مصاحبههای اخیر به سردار “فروتن” بازنشسته تعلق دارد. نخستین سخنگوی سپاه پاسداران که مدتها بود از او خبری شنیده نمی شد! این مصاحبه را باید خواند تا از اعترافات او دریافت که بنیانگذاران این نظام، متکی بر چه اشخاص پلیدی حکومت ولایی خود برقرار کردند. این عضو انجمن اسلامی هامبورگ که دوبار ریاست زندان اوین در آن دوره دهشت را بر عهده داشته است، بگونه متعصبانهای از عملکرد لاجوردی سفاک دفاع می کند! بعد نزدیک به چهل سال، غیظ و خون همچنان از کلمه به کلمه سخنان وی هویداست. او دفاع از آن دهه و اعمال سیاه حاکم بر آن سالها را افتخار خود می داند و هرکسی از این نظام را که نسبت به آن رویه فاصله گرفته، خائن و واداده می خواند! معیار حق و ناحق در امروز برای او و مانندههای وی، دقیقاً در این خلاصه می شود که آیا آن فرد و یا جریان، دهه خونین شصت و کشتار زندانیان سیاسی ۶۷ را بی هیچ اما و اگری تایید می کند یا نه؟!
مصاحبه بالا بلند اقای دهباشی با فلاحیان وزیر اطلاعات ترورهای خارج کشور اما از همه خواندنی تر است! از این فرض قابل تامل هم که بگذریم که به سخن درآمدن این چهره مرموز و منفور آیا خود سناریوی امنیتی نیست، خاطراتی که این آقا اما در همین مصاحبه ولو قطره چکانیاش نقل می کند پیش از همه سیاست است و نه فقط سیاست دیروز نظام که از آن هسته اصلی امروزینش نیز! همه حرف او در رابطه با کشتار ۶۷ اینست که رفتن سراغ آمرین چه صیغهای است؟! فرمان امام بود و تمام! آقای خمینی بود که دستور داد بکشید و جالبتر از همه اینکه به صراحت هم می گوید که ماموریت هیئت سه نفره کشتار این نبوده است که از میان زندانیان ان استثناهایی را دار بزنند که مستحق به مرگ تشخیص می دهند، بلکه مطابق فرمان صریح خود آقای خمینی مانع از اعدام آن استثناهایی بشوند که زنده ماندنشان را می توان تحمل کرد! این نکته وحشتناک را در این نزدیک به سی سال گذشته، زندانیان آن دوره و نیز همه داغداران آن بالای چهار هزار اعدامی طی فقط چند هفته می دانستهاند، اما اعلامش توسط یکی از دانه درشتهای داغ و درفش همین نظام چیز دیگری است! آری حقیقت ساده همین بوده است: همه را بکشید به جز معدود کسان را؛ نه که نکشید مگر انانی را که رحم بر آنها جایز نیست!
و بلاخره در همین فضا سازی سیاسی مبتنی بر تاکتیک تازه، شاهد تعجیل در اکران فیلمهای بفرموده از همان دهه سیاه هستیم که نمایشی است از دوگانه شیطان و فرشته! جمهوری اسلامی تماماً معصوم و رحیم و عادل و طرف مقابل تروریست مادرزاد، بی رحم و ستمگر! اولی قربانی ولی عجیب صبور و خویشتندار، دومی اما مظهر همه پلشتیها و پلیدیهای عالم!
آری شاهد پیشبرد تاکتیکی تازه از سوی حکومت در رابطه با کشتارهای دهه شصت هستیم. حکومت ناگزیر از تغییر تاکتیک بوده و این ضد تاکتیک به اصطلاح تهاجمی از سوی او را باید ماهیتاً از نوع عقب نشینی تلقی کرد. این حرف زدنها برای نجات از مخمصهای است که وارثان حکومت دهه شصت، از آن رهایی ندارند. این اعترافات پر سر و صدا در عین حال بیان همه چیز نیستند زیرا که تجلی یک تصمیم سیاسیاند! حرف زدن اما نه که کاملاً کنار گذاشتن سکوت! افتخار به جنایتهای ارتکابی علیه نوجوانان و جوانان مجاهد خلق تحت این عنوان دروغین که “همهشان تروریست بودند” و در همانحال ادامه سکوت در باره قتل بیش از هزار نفر در همان روزها از فعالان چپ اسیر دست بسته این حکومت! سیاست در قبال نیروهای چپ فعلاً و هنوز بیشتر سکوت است تا توجیه.
اما قفل این سکوت هم روزی از لبان این حضرات برداشته خواهد شد و ناگزیر خواهند شد که به کشتار آنها هم اعتراف کنند و به این قتال نیز افتخار نمایند! اخرین حرف آنها که مقدماتش و قسمتهایی از آن گفته شده و می شود سرانجام لخت و عور از سوی عمله ولایت جار زده خواهد شد: “اسلام رحمانی” جایی در ولایت ندارد! خمینی گفته بود که حکومت اسلامی را در آیات مبتنی بر شمشیر باید فهمید! و خامنهای هم درست بر همین مصر است!