یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۳

یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۳

جایگاه تحولات سوریه در سیر تطورات منطقه...
در ملاقاتهایی هم که در واپسین روزهای حکومت اسد بین بشار اسد با مقامات ایرانی از جمله عراقچی و ولایتی و لاریجانی انجام شده بود، وی با اعتماد به نفس...
۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: م. نوید
نویسنده: م. نوید
به مقابله جدی با فاشیست های سلطنت طلب برخیزیم!
ما باید انفعال را کنار گذاشته و بار دیگر تاریخ را برای مردم و بویژه جوانان توضیح دهیم، ما باید علیه تحریف و واژگون کردن واقعیت های تاریخی که از...
۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!
غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!
...اگر کشته شدن باعث تقویت می‌شود، چرا برای قوی‌تر شدن نباید خودمان را به کشتن بدهیم؟ چرا برای تقویت ارتش‌مان، آن را به ارتش یک کشور دیگر تبدیل نکنیم تا...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ا. م. شیری
نویسنده: ا. م. شیری
نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!
همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!
پدیده ممنوعیت از پرواز در غرب موردی آشناست و عمدتا بعد از عملیات القاعده در سال ۲۰۰۱ به سپهر عمومی راه یافت. بویژه در ایالات متحده لیست هایی بوجود آمد...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟
مفهوم نژاد آریایی و ادعای برتری نژادی، هیچ‌گونه مبنای علمی ندارد. مطالعات ژنتیکی نشان داده‌اند که همه انسان‌ها از یک نیای مشترک برخوردارند و تفاوت‌های ژنتیکی میان گروه‌های انسانی بسیار...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده

کریستال زندگی را آن گونه تراش داد که می خواست

کریستالی را برداشت روبروی خورشید گرفت. شعاع های رنگارنگ خورشیداز منشور کریستال عبور کردند! پخش شدند! من سیمای راضی و خندان اورا با کریستالی بر دست در ذهنم حک کردم. سیمای زنی، رفیقی از رفیقانمان، که باچنگ و دندان زندگی را در کنار همسرش و بچه هایش ساخته بود!

دست یک دخترک کوچک و زیبا با گیسوان بلند را گرفته بود، آرام وارد جمع ما در یکی از خانه های کابل شد. بسیار جوان بود با لبخندی محو که رنجی عمیق  را بیان می کرد.

 گفتند خانم رفیق عباس است و نامش افسانه است. نام مستعارش بود! نام دخترک کوچک نگار. تولد یکی از بچه ها بود. از آن تولد ها که کیکش با یک تخم مرغ پخته می شد و بعد آن هر چه بود، رقص، خواندن وشادی کودکان وهمراهی بزرگان. او به این جمع نسبتا بزرگ پیوست. جمعی که هر کدام با انبوهی ازسختی، درد واندوه، ناگزیر از جلای وطن شده بودند.

در انتهای یکی از ساختمان های مکروریان سه  درخانه ای دو اطاقه سکنی گرفت. آرام وبی صدا!عباس همسرش  در آن روزهای نخست نبود. می دانستم با چه سختی از دام رسته و به کابل رسیده است.

روزی همراه نگار پائین محوطه دفتر ایستاده بود. با همان فرم خاص خودایستاده بود یک پا ندکی جلوتر و  بیشترسنگینی داده بر یک پا. دست راستش بر روی بازوی چپ نیم حلقه کرده بود، گفتم <چه دختر زیبائی داری!> خنده ملایمی کرد و غمناکی کرد. با همان دست چپ آزاد به آرامی دستی بر سر نگار کشید <میدانی یک پسر زیباتر از نگار در ایران دارم !> اشگ دور چشمانش حلقه زد،<پیش پدر ومادرم هستند.>

من اندوه عمیق اورا با تما م وجود حس می کردم. چه با مادران رفته بود؟ این مادر جوان چگونه این همه دوری و سختی مبارزه را تحمل می کرد؟

سال ها گذشت. از کابل به تاشکند و از تاشکند به برلین. پسرش به جمع خانواده پیوست. عباس <طهماسب> با تمام وجود شب و روز کارکرد. بچه ها داشتند بزرگ می شدند! خانه کوچک وزیبا ئی خریدند. او سخت درس خواند وبچه ها را بزرگ کرد. هر بار که گذرم به برلین می افتاد به این خانواده کابلیمان سر می زدم.

رضایت او از زندگی و درس خواندن را حس می کردم.

یکبار که در برلین بودم هم زمان با گرفتن دکترایش در اقتصاد بود. تمام وجودش غرق شادی، ادعائی نداشت! یک عرصه از مبارزه را برده بود. بچه هایش وارد دانشگاه های خوب آلمان شده بودند. عباس، نگار و علی در کنارش. نگاه عاشقانه توام به خنده به این هرسه را می شد دید. روز یک شنبه ای بود.مهمانشان بودم، گفت <دوست دارم با تو به این فونومارک پشت خانه برویم! می خواهم برای دکور بالای قفسه آشپز خانه چند تا کریستال رنگی به خرم!>                                                                                

رفتیم یک بیک و به دقت نگاه می کرد. نهایت سه یا چهار کریستال رنگی که رنگ های سرخ و شاید سبز هم بود انتخاب کرد و خرید.                                                                          

باز همان گونه که پائین دفتر دیدم در مقابل یک بساط آنتیک فروشی ایستاد! یله داده بر یک پا و دست راست حمایل کرده روی بازوی چپ. داشت یه یک کریستال روی را میز نگاه می کرد.

گوئی زمان متوقف شده بود و من باز به سال ها سال دور برگشته بودم! زنی با کودکی تنها و دلگیر، هراسان از فکر کودکی که در ایران نهاده بود.                                                   

کریستالی را برداشت روبروی خورشید گرفت. شعاع های رنگارنگ خورشیداز منشور کریستال عبور کردند! پخش شدند! من سیمای راضی و خندان اورا با کریستالی بر دست در ذهنم حک کردم. سیمای زنی، رفیقی از رفیقانمان، که باچنگ و دندان زندگی را در کنار همسرش و بچه هایش ساخته بود!

با چند ظرف رنگی کریستال به خانه برگشتیم. آن ها را روی قفسه آشپزخانه نهاد <طهماسب نظرت چیست؟> طهماسب می خندد <فرزانه جان عالی است!> او ستایش گر همسر وهم راهش بود.

زندگی از منشور کریستال ها می گذرد! در شعاع های نورانی آن باز تاب می یابد. در مقابل دیدگانت قرار می گیرد. در زیر شعاع های رنگارنگ حیات، چه جان ها ی زیبا و آزاده ای با تلاش شبانه روز زندگی را می سازند! با نهادن چند ظرف رنگی بر بالای قفسه احساس شادی می کنند.             

به همین سادگی و سختی!

این زیبائی زندگی است وآسان به دست نمی آید. افسوس گاه درست در لحظه ای که می خواهی نفسی به آرامش بکشی و بر کریستال های رنگی بالای قفسه نگاه کنی و در جادوی رنگ ها جادو شوی! آن سوی تلخ زندگی دهان باز می کند. 

مرگ که توامان زندگی است.بر در می کوبد! کوبشی گاه زود هنگام و گاه به موقع. اما از آن گریزی نیست!

مرگ هم رنگی ازرنگ های تیره زندگی وفراسوی زندگیست! رنگی مخصوص به خود! رنگ خاطره ها! رنگی مانده گار در ذهن، این قدرت مرگ است که هم زمان با پس زدن زندگی خاطره را پیش می کشد و جای گزین می کند. خاطره برای همیشه  در ذهن ما جا خوش می نماید و عزیز رفته در یاد ما مانده گار می شود.

در این فاصله کوتاه، تولد و مرگ زندگی فی النفسه معنی ندارد. نو ع نگاه به زندگی، مفهوم بخشیدن به آن، پای بندی وعمل کردن خوب یا بد انسان در حیات اجتماعی است که بر آن معنی می بخشد.           

مهم نبردی است که تو برای ساختن زندگی انجام می دهی! فرزانه همیشه در نبرد بود! نبرد برای ساختن و بهتر ساختن زندگی! او زندگی را آن سان که می خواست ساخت. تراشش داد چونان کریستالی درخشان بر رف خاطره ها نهاد و رفت!      

 

تاریخ انتشار : ۸ اردیبهشت, ۱۳۹۷ ۸:۴۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جایگاه تحولات سوریه در سیر تطورات منطقه…

به مقابله جدی با فاشیست های سلطنت طلب برخیزیم!

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!