کمی بیشتر از یک ماه به فرمان ترامپ برای اعمال “تحریمهای خردکنندۀ” امریکا علیه ایران باقی مانده است و کمی بیشتر از یک ماه از زمانی که خامنه ای فرمان منع مذاکره با امریکا را داد، می گذرد. این دو فرمان “تنگنا و بن بست ساز تر” از آن بوده اند و هستند، که بتوانیم شاهد توافقی بین جمهوری اسلامی و دولت امریکا در خلال دست کم یکی-دو سال آتی باشیم؛ ولو که هم اکنون مذاکرۀ مخفیانه اما مستقیمی در بالاترین سطوح بین جمهوری اسلامی و امریکا جریان داشته باشد. تا آنجا که صرف عملکرد شخصیتها به عنوان عاملی در ایجاد یا رفع این بن بست مطرح است، به نظر می رسد روندی که بتواند به گشایش بن بست بیانجامد، مستلزم غیبت خامنه ای یا ترامپ از صحنۀ سیاست و مناسبات بین دو کشور است.
این درحالی است که روند رویدادهای عمده در همین مدت پس از خروج امریکا از برجام و فرمان خامنه ای، الزام سیاستی منعطف تر و واقعبینانه تر را به هر دو طرف گوشزد کرده است؛ سیاستی که باید جایگزین سیاست سوق وضعیت به جانب بن بست تنگتر، صلبیت بیشتر یا – بدتر از اینها – شکستن بن بست با توسل به زور گردد. تردیدی نیست که دریافت بهنگام پیام این رویدادها مستلزم نگاه بیغرضانه و فارغ از منفعت جوئی به آنهاست؛ الزامی که طرفین بی بهره از آن اند.
تا آنجا که موضوع بن بست پیشاروی دولت کنونی امریکا و شخص ترامپ در مناسبات با جمهوری اسلامی مطرح است، کافی است به چیره شدن این ارزیابی در گرایشهای سیاسی گوناگون توجه کنیم که محتملترین گزینه برای پیشبرد بعدی سیاست زیادت خواهانۀ ترامپ در قبال جمهوری اسلامی را توسل به جنگ فاجعه بار دیگری در خاورمیانه می داند؛ جنگی که به زعم ارزیابی گفته شده “امریکا آماده و/یا خواهان آن نیست”. باید تصریح کرد که این کیفیت تنها یک بعد از تنگنای ترامپ را ترسیم می کند. آنچه به تنگنای پرابعاد ترامپ شکل می دهد، همانا مجموعه متعددی است از دشواریهای داخلی، خارجی و حتی “خانگی”، به شمول کشیده شدن به جنگ گفته شده، و عیان شدن درونۀ واقعی سیاستهای او و عواقب خطرناک آنها، به نحوی که هشدار نسبت به این سیاستها تدریجاً از جانب حلقه های نزدیک و نزدیکتری به ترامپ نیز به گوش می رسد. البته ترامپ بر مسند رئیس جمهور قدرتمندترین نیروی اقتصادی و نظامی دنیا تکیه زده است و طبعاً این موقعیت هنوز امکانات فراوانی را برای مانور و تحرک او فراهم می آورد.
در ارتباط با جمهوری اسلامی می توان گفت که این “جمهوری” در خلال یک ماه گذشته از فرمان خامنه ای در ممنوعیت مذاکره با امریکا، مدام با کم اعتبارتر شدن ارزیابی ها و محاسباتی مواجه شده که سیاست کنونی خود در قبال امریکا، برای گذر از تحریمهای قریب الوقوع را بر آنها متکی کرده است. چند مورد اخیر:
- این که برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی در وضع کنونی اش هنوز ابزاری برای تهدید است، بی آن که تحقق این تهدید تعهد به برجام را مخدوش یا نقض کند، یکی از آن محاسبات است. جمهوری اسلامی به حق روی وفاداری دولتهای اروپائی به برجام حساب می کند، اما همچنین از آنها انتظاراتی دارد که از توان آنها خارج است. در مواجهه با این واقعیت، ظریف کشورهای اروپائی را به انفعال منتسب می کند، از آنان می خواهد که برای حفظ منافع بلندمدت اقتصادی، تبعات خروج امریکا از برجام را جبران کنند و نهایتاً تهدید می کند که در غیر این صورت ایران ممکن است غنی سازی اورانیوم را افزایش دهد.
- همچنین است این محاسبه که گویا نفت هنوز یک کالای مقدم استراتژیک و بنابراین یک سلاح استراتژیک است و جمهوری اسلامی هم در موقعیتی است که می تواند همیشه و همه جا با موفقیت از این سلاح استفاده کند. این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی زبان به انتقاد و گله گذاری از سیاستهای نفتی عربستان و روسیه گشوده و این سیاستها را استقبال از تحریمهای نفتی امریکا خوانده اند. و البته این وقوف را هم نشان داده اند که تصریح کنند: “اوپک هم اکنون به شیر بی یال و کوپالی بدل شده است…” بی سبب نیست که زنگنه، وزیر نفت جمهوری اسلامی، سفر خود به الجزایر را، برای شرکت در اجلاس کشورهای تولیدکنندۀ نفت، لغو می کند.
- تلقی از روسیه به عنوان متحد دائمی جمهوری اسلامی یکی دیگر از محاسبات مورد نظراست، که اینک اعتبار آن نه تنها در مورد پیشگفته، یعنی “استقبال از تحریمهای نفتی امریکا توسط روسیه”، بلکه در موضوعی به مراتب حساستر برای جمهوری اسلامی، یعنی سیاست نسبت به سوریه، به محک تجربه در آمده است. روسیه و ترکیه در غیاب جمهوری اسلامی بر سر ایجاد یک منطقۀ حائل در ادلب بین نیروهای بشار اسد و مخالفان او به توافق می رسند (توافقی که بدون چشم پوشی از پیچیدگیها و عواقب نامعلوم آن، به دلیل پیشگیری از یک فاجعۀ بزرگ انسانی ارزشمند است). این در حالی است که فقط دو هفته پیش از این، در دیدار سران سه کشور، پوتین و روحانی با پیشنهاد اردوغان برای اقدامی نظیر و آتش بس بین نیروهای اسد و مخالفان او مخالفت کرده بودند.
- دیدار ظریف با جان کری، وزیر امورخارجۀ پیشین امریکا، و این که کری جمهوری اسلامی را به “دو سال و اندی خویشتنداری”، تا سر آمدن دورۀ ریاست جمهوری ترامپ، دعوت کرده است، ممکن است تصدیق این محاسبۀ جمهوری اسلامی باشد که دور دومی از ریاست جمهوری امریکا نصیب ترامپ نخواهد شد. اما در هیاهوهای بالا گرفته در امریکا بر سر این دیدارها، از یک گفته کری نباید چشم پوشید و آن این که او در دیدارهایش با ظریف “به صراحت به او گفته که باید نگرانی جامعه جهانی را درباره برنامه موشکی ایران و سیاست منطقه اش درک کند.” و عدم درک جمهوری اسلامی از این نگرانی، مشخصاٌ نزد اروپائی ها، یکی دیگر از آن “محاسبات” است.