خالو رحمان، کارگر ساختمان، ساکن محلهی عباسآباد، یکی از محلات فقیرنشین سنندج است. دختر دهسالهاش، پرشنگ، که در کلاس چهارم دبستان مشغول تحصیل است، در سر کلاس درس انشا، وضعیت خانوادهی خودش را با زبان کودکانهاش برای همکلاسیهایش اینگونه توصیف میکند «پدرم، صبح زود برای پیدا کردن کار به میدان میرود، و تا غروب من و خواهر برادرهایم و مادرم، چشمبهراه آمدن او هستیم و نگرانیم که نکند با دست خالی بازگردد. هنگام غروب اگر پدرم، با لبخند و دستان پر به خانه بازگردد، همهی ما خوشحال میشویم و او نیز همهی ما را میبوسد. اما اگر غمگین و عصبی و با دستخالی به خانه برگردد، همهی ما باهم غمگین میشویم. وقتی چنین میشود دیگر پدرم حتی جواب سلام ما را هم نمیدهد و در گوشهی اتاق، دراز میکشد و دستمالی را روی صورتش میاندازد و خود را به خواب میزند. ولی ما میدانیم، از اینکه دستش خالی است از ما خجالت میکشد و نمیخواهد ما صورت شرمزدهاش را ببینیم. آنوقت مادرم سراغ پدرم میرود تا او را دلداری بدهد و به او بگوید غصه نخور برای امشب شام مختصری داریم، تا فردا هم خدا کریم است.» پرشنگ با چشمانی اشکبار انشای خود را با این جمله به پایان میرساند «امروز هم پدرم باز به میدان رفته و ما چشمبهراه آمدنش هستیم.»
وضعیت معیشتی خالو رحمان و دخترش پرشنگ، حکایت زندگی خانوادگی صدها هزار کارگر فصلی است که در دوران رکود، بیکاری و گرانی آزرده زیر خط فقر گذشته و به مرز فلاکت رسیدهاند، و تنها ممر درآمدشان دریافت یارانهای است که بهزور کفاف هزینهی سه روز زندگیشان را میدهد.
کارگران فصلی به کارگرانی اطلاق میشود که در فصلهای خاص یعنی بهار و تابستان، شانس بیشتری برای یافتن کار موقتی را دارند. شناختهشدهترین و پرجمعیتترین بخش کارگران فصلی را کارگران ساختمانی و کارگران کورهپزخانهها تشکیل میدهند. تعدادی از کارگران فصلی نیز در بخشهای شیلات، معادن و باغات و کشاورزی کار میکنند. هرچند به دلیل متغیر بودن مشاغل فصلی آمار قابل اتکایی در مورد شمار کارگران فصلی وجود ندارد و ادارات ذیربط هم علاقهی چندانی به تهیهی آمار کارگران فصلی نشان نمیدهند، اما شمار تخمینی کارگران فصلی مشغول به کار تنها در بخش ساختمان و کورهپزخانهها حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده است. اما هماکنون تنها حدود ۳۰ درصد از این گروه کارگران امکان یافتن شغل در بخشهای نامبرده را دارند. این در حالی است که شمار این گروه از کارگران با احتساب خانوادههایشان سر به دو میلیون نفر میزند که در زیرخط فقر به سر میبرند.
در چند سال اخیر به علت تعطیل شدن تعداد زیادی از کارخانهها و هجوم بیشتر روستائیان به شهرها و افول وضعیت کشاورزی به دلیل خشکسالی و غیره، شمار کارگران فصلی بهشدت افزایش پیداکرده و بهتبع آن یافتن کار بهمراتب بیشازپیش دشوار شده است. از سوی دیگر به دلیل رکود بخش ساختمان، ۷۰ درصد کورهپزخانهها نیز تعطیلشدهاند. نتیجتاً در این ایام میدانها شهرها مملو از کارگران بیکاری است که برای یافتن کار با نگرانی به انتظار نشستهاند.
صحنههایی در این مکانها روی میدهد که نشانگر اوج فاجعهای است که مناسبات ناعادلانهی اقتصادی در جامعه ایجاد کرده است. به هنگام توقف هر ماشینی که برای بردن کارگری به سر کار آمده است، دهها کارگر بهسوی راننده هجوم میبرند و حتی گاهی با التماس و یا پیشنهادِ دریافت مزد کمتر داوطلب گرفتن کار میشوند. این صحنههای تکاندهنده، نشانگر درماندگی و نیاز مبرم بیکاران در انتظار کار، ولو کاری موقت است، تا لااقل شب که خستهوکوفته به کلبهی محقر خود بازمیگردند، سفرهی کوچکشان خالی از یکلقمهنان نباش
*نکاتی چند پیرامون وضعیت کارگران ساختمان و کارگران کورهپزخانهها
دستمزد کارگران ساختمانی روزانه بین ۵۰ تا ۸۰ هزار تومان است که در ازای ۱۰ تا۱۲ ساعت کار به دست میآورند. محل زندگی و استراحت بیشتر کارگران ساختمانی معمولاً همان ساختمانهای نیمهساز است.
کارگران کورهپزخانهها نیز در ازای، آماده کردن هزار عدد خشت ۳۵ هزار تومان دستمزد دریافت میکنند. در کورهپزخانهها کارگران اغلب خانوادگی کار میکنند، و حتی کودکان ۷تا ۱۴ ساله و زنان نیز در بخش خشتزنی کار میکنند. در کردستان آمار زنان خشتزن و همچنین «زنبهکش» به نسبت جمعیت از نقاط دیگر بیشتر است. در میان کارگران ساختمانی و کورهپزخانه، کارگرانی با تحصیلات دیپلم و دانشگاهی نیز به چشم میخورند. .
درزمان رونق کارهای ساختمانی، چندین شرکت خدمات کارگری تأسیس شدند که کارگران را بهطور دستهجمعی در اختیار شرکتهای بزرگ ساختمانی قرار میدادند و بخشی از دستمزد کارگران را بابت کاریابی، دریافت میکردند. کار با معرفی این شرکتها هرچند دستمزد کمتری داشت، اما از مزایایی نیز برخوردار بود. زیرا هم مدت کار نسبتاً طولانیتر بود وهم امکان برخورداری از بیمهی درمانی وجود داشت. کارگران کورهپزخانهها، به علت گرمای زیاد و دود کورهها و گردوخاک، دچار بیماریهای ریوی و تنفسی میشوند.
بیکاری بیش از ۷۰ درصد کارگران ساختمانی و کورهپزخانهها موجب کاهش شدید سطح دستمزدها شده است و باوجود دشواری مضاعف کار در این بخش و خطرات متعددی که به دلیل عدم رعایت ایمنی و بهداشت کار این گروه از کارگران را تهدید میکند، آنها مجبورند تن به دستمزدهایی بدهند که بهزحمت حداقلهای یک زندگی بخورونمیر را جواب میدهد. لازم به ذکر است که بنا به دادههای رسمی بیشترین شمار قربانیان و آسیبدیدگان ناشی از حوادث کار از کارگران ساختمانی هستند. که اکثرشان نیز تحت پوشش بیمه و قانون کار قرار ندارند.
کارگران ساختمانی به علت پراکندگی و ناپایداری شغلی و بیکاری اکثراً غیر متشکل هستند. در سالهای اخیر البته تعدادی انجمن صنفی مختص کارگران ساختمانی تشکیل گردیده که غالبشان تشکلهایی هستند که از بالا تشکیل شدهاند و مستقل نیستند و شمار کمی از کارگران ساختمانی را تحت پوشش دارند. بعضاً نیز توانستهاند شماری از کارگران ساختمانی را تحت پوشش بیمه قرار دهند.
کارگران کورهپزخانهها هرچند به نسبت کارگران ساختمانی کمتر پراکنده هستند، اما در هراس از دست دادن کار، که متقاضیان زیادی دارد ناچارند به دستمزد اندک بسنده کنند.
در سال ۳۶ و ۳۸ کارگران کورهپزخانهها که با دانشجویان مدافع حقوق زحمتکشان در ارتباط بودند، در دو اعتصاب خود به اغلب خواستههایشان رسیدند. همچنین در سال ۵۹ کارگران کورههای شهر آمل، به خاطر اضافه دستمزد دست به اعتصاب زدند.
با توجه به بحران همهجانبه اقتصادی کنونی، و نظر به اینکه حاکمیت هیچگونه برنامهای برای بهبود وضع نابسامان اقتصادی ندارد، مشکلات زحمتکشان و کارگران فصلی نیز روزبهروز وخیمتر میشود و مشاغل کم درآمدی مانند دستفروشی، نگهبانی، ماشینپایی و باربری نیز به حد اشباع رسیده و پاسخگوی خیل عظیم بیکاران نیست؛ بیکاری طولانیمدت نیز پیامدهای ناگوار خود را خواهد داشت. اخبار روزنامهها و دنیای مجازی آکنده است از بزهکاریهای روزافزون، که عامل آن بیکاری و نیازمندی است. بدیهی ست که در آیندهی نهچندان دور این بزهکاریها به همراه افزایش قابل پیشبینی بیکاری، افزونتر خواهد شد.