به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل
امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود.
بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاه سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو مصاحبەای دیگر از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با رفیق جابر حسینی بە گفتگو نشستەایم.
***
سئوالات:
١ـ ارزیابی شما از حادثە سیاهکل چیست؟
٢ـ بستر تاریخی جنبش فدائیان را چگونە می بینید؟
٣ـ از درسهای آن برای زمانە ما بگوئید؟
تاریخ نگاران نخبگرا به جامعه و کنش آن اعتقاد ندارند، و به چگونگی شکل گیری امر سیاسی بهاء لازم را نمی دهند. از نظرگاه آنان تاریخ را نخبگان می سازند و تمام پدیده های تاریخی را به خواست و اراده انسانی تقلیل می دهند. به رابطه پیچیده عین و ذهن توجه ندارند. در جستجوی تاریخی، جز معدودی ازچهرها، همه چیز را تیرەو تار می بینند.
آنان برای اینکه حقیقت تاریخی را ارزیابی کنند تاریخ را به اکنون احضار می کنند، و با معیار و ارزشهای امروزی به قضاوت گذشته می پردازند. درنتیجه تاریخ مردم را سیاه می بینند .
تاریخ روح زمانه است هر آنچه در تاریخ اتفاق افتاده تجلی حقیقت ان زمان است. برای فهم پدیدەهای تاریخی نمی توان گذشته را به حال احضار کرد. برای شناخت باید اسباب سفر بست و به دل تاریخ سفر کرد و با معیار و ارزشهای آن زمان به داوری نشست. تاریخ سیاهکل هم از این قاعده مستثنا نیست.
نوزدە بهمن ١٣۴٩ مگر با ٢٨ مرداد ١٣٣٢چقدر فاصله دارد؟نوزدە بهمن که صفایی فراهانی و یارانش در جنگلهای سیاهکل علم عصیان بر افراشتند، هنوز زخم سرکوب بیرحمانه یک جنبش اصیل التیام نیافته بود. سرکوب یک جنبش سرکوب غرورملی یک ملت است.
سیاهکل را باید در امتداد کوتای ٢٨ مرداد معنا کرد. این دو ارتباط تنگاتنگ باهم دارند.بدون پاسخ به این دو سیٔوال محوری، نمی توان به قضاوت سیاهکل نشست.
آیا نظام شاهی بعد از کودتا ٢٨ مرداد مشروعیت داشت؟ اگر انقلاب بهمن عاقبت بخیر می شد، امروز نسبت به مبارزان رژیم شاهی چه قضاوتی داشتیم؟
دنیز گزمیش بینانگذار و رهبر جنبش چریکی ترکیه بود. شاید بتوان از خیلی جهات با بیژن جزنی ویا حمید اشرف مقایسه کرد. چندی پیش اردغان در یک سخنرانی پر شور خود را ،دنیز گزمیش خطاب می کرد. اردغان هیچ نسبتی با دنیز ندارد. او یک سیاستمدار پوپولیست است و می داند دنیز در بین مردم چه جایگاهی دارد. در ترکیه امروز کسی از جنبش چریکی حمایت نمی کند، ولی مردم به او عنوان سمبل مبارزه با دیکتاتوری و استبداد ارج می نهند.
چرا در ایران مبارزان راه استبداد، تروریست تلقی می شوند. ولی در ترکیه قهرمان ملی؟ما استعداد عجیبی برای ویران کردن گذشته خود داریم.در مجموع مخالفان جنبش چریکی را در سه طیف می توانیم دسته بندی کرد.
طیف اول چپ هائی که به حق گذشته خود را نقد می کنند تا در آینده راه بهتری را انتخاب کنند.
ولی دو گروه دیگر، هدفشان آگاهانه یا ناآگاهانه نقد نیست، بلکه خواهان برچیده شدن جریان چپ است.
گروه دوم مخالفان و دشمنان چپ هستند. بعد از سرکوب و تارمار کردن چپ ها در شرایطی که اولویت چپ حفظ جان بود و هیچ امکانی برای پاسخگویی نداشت، مخالفان و دشمنان چپ فرصت را غنیمت شمردند، واز کاه کوهی ساختند برای سرکوب اندیشه های چپ. نمونه روشن آن (گروه مجله مهرنامه و اندیشه پویا و دهها رسانه که در اختیار داشتند).
گروه سوم از سر خوردگان چپ بودند. آنانکه علایق خود را به چپ از دست داده بودند و نظرات جدیدی پیدا کرده بودند. در نگاه بگذشته از منظر دیدگاه جدید همه چیز را پوچ و بی معنا یافتند، و از آنجا که در گذشته هم دستی در آتش داشتندسخنانشان باور پذیرتر بود.
در خاتمه به نظر من حکومتها باید بیشتر از چپ ها از جنبش چریکی بیاموزند، و بدانند تن به خواست مردم ندادن چه عواقبی برای آنها به بار می آورد.هیچ جریانی به اندازه جنبش سیاهکل نتواسته چهره رژیم را سیاه کند.