اعتصابات نفت گران خوزستان، از جمله کارگران پیمانی، در تابستان ۱۴۰۰ و اعتراضات کم نظیر مردم منطقه در رابطه با فجایع محیط زیستی که با استفاده بی رویه از منابع طبیعی منطقه گره خورده، کنشگران چپ را متوجه بحران معیشتی کارگران و زحمتکشان جنوب ایران و هویت فرهنگی آنان کرد. مباحثی که کارگران صنعتی معترض در کانال های تلگرامی خود در مورد قرارداد های پیمانی مطرح می کردند و صحبت های رهبران کارگران صنعتی و ناظران منطقه در جلسه های روزانه در فضای مجازی کلاب هاوس حکایت از این میکرد که هویت فرهنگی و قومی کارگران و زحمتکشان منطقه با بحران معیشتی و محیط زیستی جنوب ایران در رابطه است. مدارک و شواهد عینی، روایات خود کارگران و نیز فرهنگ عامی (فولکلور) منطقه حکایت از این داشت که نوع کار و نیز نوع قراردادهای استخدامی کارگران، کارمندان و مهندسان در رابطه با هویت قومی آنان تقسیم میشود. از جمله روایات، صحبت های کارگرانی بود که میگفتند علیرغم درجه تجربه و تخصص آنان، کارگران صنعتی بومی اغلب به حاشیه رانده شده و مجبور به قبول کار های غیر تخصصی با قرارداد های متزلزل پیمانی هستند.
حضور رهبران جنبش نوین کارگران ایرانی از جمله میثم آل مهدی، از رهبران اعتصابات فولاد اهواز در سال ۹۸، و اسماعیل بخشی، از رهبران هفت تپه، در فضای مجازی و اشارات آنها به نمایش تبعیضات قومی در تقسیم کار و ریشه های فرهنگی-قومی شوراهای مستقل کارگران توجه ناظران را به ابعاد فرهنگی اعتصابات کارگری جنوب ایران معطوف کرد. از جمله نکات قابل توجه نقش هویت قومی کارگران در شکل گیری شوراهای مستقل، منسجم و پایدار کارگران و توانایی این شورا ها در بسیج مردم منطقه در حمایت از کارگران اعتصاب کننده بود. موفقیت شوراهای کارگران پیمانی در ایران در صحنه فعالین کارگری جهان نیز چشمگیر است.
سالهاست که اصرار سرمایه داری نئولیبرال بر متزلزل و پیمانی کردن کار، کنش گران کارگری را به دنبال راه حل های کارآمد برای متشکل کردن کارگران به حاشیه رانده شده و فصلی ر کرده است. این دسته از کارگران معاصر زیر فشار قرار داد های کوتاه مدت ، با دستمزدهای پایین تر از خط فقر مشغول کارند. مثلا بخش بزرگی از کارگران روزمزد از اقلیت های قومی و نژادی و یا مهاجر هستند و بعضی نیز بدون مدارک قانونی و اجازه کار، مشغول کارند. موفقیت رهبران کارگران پیمانی جنوب ایران در گرد هم آوری کارگران پیمانی که با حقوق کم و بدون مزایا و امنیت شغلی و مالی ولی با اتحاد و هدف مشترک به اعتصاب دست زدند برای کنشگران تشکلات کارگران پیمانی و روزمزد آموزنده است. برای مثال در امریکا سازمانهایی که کارگران صنعت غذا (شامل کشاورزان، میوه و سبزی چینان، کارگران کارخانه های مرغداری و دامداری های صنعتی، آشپزها و کارگران رستورانها) را متشکل میکنند هم با الهام از تشکلات مستقل شورایی مشابه جنبش نوین ایران از ساختار های فرهنگی و قومی کارگران برای جذب آنها در اتحادیه های کارگران موقت استفاده میکنند. این نوع کوشش ها با جنبش کنونی سیاه پوستان آمریکا تحت عنوان <زندگی سیاهان اهمیت دارد> نیز هم خوان است. همگی اینها با تاکید بر اهمیت هویت فرهنگی، قومی و نژادی کارگران دست به متشکل کردن زحمتکشان محروم از قرارداد های کاری عادلانه میزنند.
جنبش نوین کارگری ایران از اشکال شورایی که در فرهنگ های قومی نواحی مختلف ایران وجود دارد استفاده میکند. موفقیت این جنش در رابطه ارگانیک آنها با جوامع ذینفع محلی و فرهنگ قومی کارگران است. این رابطه امکان مثبتی برای ساختن شوراهای کارگری مستقل است. از دیگر سو شوراهای کارگری مرتبط با جامعه خود، میتوانند با بسط خواسته های کارگران به سایر زحمتکشان محلی و نیز به دیگر مشکلات اجتماعی نظیر مسائل محیط زیستی و معیشتی به رشد و ارتقای مبارزات و خواست های مردمی کمک کنند.
در شماره های بعدی بولتن تامل بیشتری پیرامون هویت و خصوصیات جنبش نوین کارگری ایران و چگونگی عملکرد فرهنگ های محلی در مبارزات اخیر کارگران خواهیم داشت.