این جنبش خصلتهای آشکاررو پنهان مختلفی دارد که همه زوایای آن را شاید امروز نتوان شناخت. من به دو نکته بارز در شاکله آن می پردازم:
یک: گرچه ما می بینیم که قدرت های بیگانه ضمن غافلگیری از روند این جنبش، در تلاشند که آن را به کنترل خود درآورده ودر حد امکان مهر خود را زیر پوشش شعار های فریبنده بر آن بکوبند اما نکته مثبت آنکه در میان جنبش اصیل داخلی ما تمایلی به یارگیری از این قدرتها نمی بینیم.
دوم: این خیزش علیرغم کمی و کاستی هایی که مسلماً دارد، هیچ مهر و نشانی را از احزاب سنتی، ملی ، ملی مذهبی اصلاح طلب ، چپ ،سلطنت طلب و مجاهد را نپذیرفته است. هر چقدر نکته اول در صورت ادامه هوشیاری نیروهای داخل، از امتیازات این جنبش محسوب می شود، نکته دوم یعنی غیبت احزاب و سازمانهای شناخته باید برای همگی ما زنگ خطری باشد!
علت این غیبت چیست؟
به نظر من علت عدم حضور نیروها و سازمانهای شناخته شده ی سنتی جامعه را می توان در ارتباط با مسائلی نظیر خط مشی سیاسی، ایدئولوژی، ادامه ی اشکال کهنه سازمان یابی، تاریخ مبارزات گذشته و شاید مهمتر از همه یا مهاجرت و دور بودن بخش رهبری آنها از جامعه، توأم با کهولت و پیری و احتمالاً محافظه کاری آنها دانست. اما آنچه که بیش از همه می تواند سبب این عدم حضور و کم رنگی باشد، به گمان من، پراکندگی طولانی مدت وپرتنش این نیروهاست حتی در خط مشی های تقریبا همسان!
همانطور که شاهد هستیم حضور نیروهای چپ با این پراکندگی، حتی اگر هم بتواند نقشی ایفا کند، بعید است که از تأثیر معین ومؤثر لازم برخوردار باشد. این پراکندگی، می تواند نقش موثر آنها را در جنبش کنونی با توجه به گستردگی بسیار، پایین بیاورد. بنابراین باید به یک راه حل عملی، و میانی و البته قابل دسترسی در شرایط کنونی اندیشید. بنا بر این من در این جا تنها تکیه ام بر پراکندگی نیروهای چپ به طور خاص خواهد بود ، و اینکه چه راه حلی در جهت رفع این مشکلات میتوان ارائه داد! برای حل نسبی این مشکل در حال حاضر چه باید و می توان کرد تا در وهله اول بتوانیم بر این پراکندگی غلبه نماییم؟ چه برنامه ایی برای این حرکت می توان ارائه داد؟
البته طی این سالها همیشه تلاش هایی در این زمینه انجام گرفته، که می توان به تلاش های صورت گرفته حول وحدت میان بخشی هایی از جریانات چپ، مشخصاً سازمان های فدایی، نام برد؛ اما هر نقطه ضعفی که در این طرح ها بود در عمل خود باعث افزایش مشکلات و پراکندگی های جدیدی شد. اما! آنچه ما از تاریخ و این سال های دراز پراکندگی آموخته ایم این است که چپ ایران در پراکندگی خود هر روز بیشتر تجزیه و ضعیف تر شده است. پس زمان آن فرا رسیده تا آنچه را از دانش و تجربه خود و دیگران و همچنین تجربه سالهای مبارزاتی خود و راههای رفته و نرفته، و شکست ها و موفقیت های خود آموخته ایم بکار ببندیم و نگذاریم تجربه تلخ شکست های پیشین همچنان بر پیشانی نیروهای چپ باقی بماند
چه باید کرد؟
طرح لازم از نگاه من تشکیل جبهه نیروهای چپ ایران است. تعریف من هم از نیروهای چپ؛ نیروهایی هستند که به طور مشخص معتقد به سوسیالیسم باشند! یعنی با گرایش و عملکرد عدالت خواهی و آزادی خواهی شناخته شده باشند. این نیروها که طیف وسیعی را تشکیل می دهند، می توانند ضمن حفظ مواضع رسمی خود در جبهه ی از نظر کمی و کیفی معتبر پیرامون چند مورد محوری منطبق با منافع و مصالح ملی توافق کنند؛ البته به طور قطع چنین برنامه ای در عمل ساده و سهل نخواهد بود، بویژه که باید این طرح را عمدتا از خارج کشور آغاز کرد و نخستین حرکت لازم برای گام برداشتن در این راه که ضروری می نماید؛ پرهیز از پافشاری بر تعصبات فردی و گروهی و تأکید بر منافع ملت و مردم و درک ضرورت آن در شرایط خاص کنونی است.
چرا که وقتی از گرد آمدن در یک جبهه چپ سخن می گوییم، به طور قطع هر سازمانی رهبری و مواضع مستقل خود را حفظ خواهد کرد. لیک آنچه مهم است این است که همه باید در چارچوب چنین جبهه ایی برای عملکرد مشخص به توافق های اصولی برسند. اگر چنین طرح و ایده ای پیش برود و به سرانجام برسد، به طور مسلم تاثیرات آن، در داخل کشور هم به زودی خود را نشان خواهد داد و یکی از پیامدهای مثبت آن می تواند جذب کسانی باشد که از تشکل و احزاب،و سازمان های قبلی ناامید وسرخورده شده اند. این حرکت می تواند به آنها امید تازه ایی بدهد و حساسیت تازه ای ایجاد کرده و نگاه آنها را به سمت این جبهه معطوف دارد. تشکیل چنین جبهه چپ فراگیری میتواند توجه نسل جوان تشنه ی تغییر را به چپ و ایده های بشری آن جلب کند؛ موجب دلگرمی و امید در بین جوانان گردد و یک گام موفقیت آمیز بسوی جوان گرایی ونواندیشی شود.
از سوی دیگر، درست در چنین وضعیت و فرصتی ست که جبهه ی چپ می تواند خود را به صورت یک نیروی قوی، با کیفیت حاضر در صحنه، بازسازی و مطرح نماید. با پیگیری چنین راهبردی من مطمئنم که چپ می تواند در معادلات سیاسی آینده و اتحاد عمل های وسیع با دیگر نیروهای مترقی. جایگاهی استوار و در اتحاد ملی تأثیرات قاطع داشته باشد. در غیر این صورت اگر ما بخواهیم همچنان بر گروه گرایی و تفاوت های ناروشن خود اصرار بورزیم، راه واگرایی ۴۰ سال گذشته را ادامه خواهیم داد و روشن است که دود آن نه فقط به چشم نیروهای چپ و جوانان تشنه عدالت و آزادی خواهد رفت بلکه با روز به روز کوچکتر و پیرتر شدن بیش از پیش به حاشیه رانده و تمام خواهیم شد .
پس اینک در این دم و لحظه حساس تاریخی، تنها و تنها راه کمک به این جنبش آزادیخواهانه، بیرون امدن چپ از پراکندگی ها که او را بی اثر می کند و سازمان دادن یک جبهه ی مقتدر چپ با تأکید بر اصول نجات بخش سوسیالیسم است، تا بتواند ضمن حضور و پشتیبانی همه جانبه از این جنبش، از کاستی های احتمالی آن نیر جلوگیری کند. چپ امروز آن تجربه تاریخی را دارد که بتواند با حضور قوی خود، مانع تکرار اشتباهاتِ خواسته و ناخواسته گذشته شود.
جمعه ۶ مهرماه ۱۴۰۱- ۲۸ اکتبر ۲۰۲۲