نامه بهاره سلیمانی: در بند زنان زندان اوین چه میگذرد؟ نگاهی به «پندار، کردار و گفتار» سلطنتطلبها!
متن نامه بهاره سلیمانی از زندان اوین:
اول از همه این موضوع را روشن کنم که به عنوان یک انسان آزادیخواه و زندانی سیاسی با هر شکل از سرکوب، زندان، سلول انفرادی، اعدام و شکنجه مخالف هستم. من معتقدم که هیچکس نباید به خاطر دیدگاه سیاسی و عقیدتیاش مورد آزار و اذیت قرار گیرد یا زندانی شود. به همین دلیل از حق و حقوق تمام زندانیان فارغ از این که چه عقیده یا گرایش سیاسی دارند دفاع کرده و خواهم کرد و معتقدم باید فضای سالم و آزاد برای بحث و جدل بین گرایشات سیاسی و عقیدتی متفاوت موجود باشد.
با اعلام این موضوع و باور عمیق، لازم میدانم گوشهای از تجربیاتم را در مواجهه با گرایش و رفتار سیاسیِ مشخصی در اینجا بیان کنم.
تا پیش از این که به زندان بیایم برخورد مستقیمی با «سلطنتطلبان» نداشتم. تنها در شبکههای اجتماعی و تصاویری که از شبکههای ماهوارهای پخش میشد شاهد برخوردهای خشن، هتاکی و فحاشی آنها با مخالفانشان بودم. تصورم این بود که مقتضای فضای این شبکهها است.
حالا در زندان هستم و بالاجبار و با تأسف زیاد باید دوران حبسم را با طرفداران رضا پهلوی و نگرش سلطنتطلبی آنها بگذرانم. مهم نیست که آنها خودشان را «پادشاهیخواه»، «مشروطهخواه» یا هر نام دیگر بنامند. مهم ماهیت تفکر و دیدگاهشان است.
به جرأت میگویم که برخی از آنها از بیاخلاقترین، بیپرنسیبترین و بیسوادترین افرادی هستند که در بند سیاسی زنان زندان اوین حضور دارند. یکی از قوانین بند زنان این است که توهین و تحقیر گرایش سیاسی و عقاید دیگران ممنوع است. اما بارها و بارها این قانون از سوی این افراد نقض شده است. به راحتی با الفاظ رکیک و توهینآمیز به گرایش فکری و هویت دیگران حمله میکنند. شاید بد نباشد به چند نمونه اشاره کنم.
طرفداران پهلوی معتقدند همهی کسانی که در دوران پهلوی مبارزه کردهاند و فعال سیاسی بودهاند (فارغ از هر گرایشی) تروریست و قاتل بودهاند و مدام از این واژهها استفاده میکنند. آیا مرضیه احمدی اسکویی، مهرنوش ابراهیمی، معصومه طوافچیان، خسرو گلسرخی، کرامت دانشیان، سعید سلطانپور و … که جانهای عزیزشان را برای رهایی و بهروزی مردم در مبارزه علیه رژیم فاشیستی پهلوی از دست دادهاند تروریست بودهاند؟
کاش این فعالان سیاسی خفن و طرفداران سینهچاک دوران پهلوی کمی مطالعه کنند تا بدانند که سعید سلطانپور شاعر محبوب و سرایندهی جاویدان «آفتابکاران جنگل» زمانی که توسط سازمان امنیت مخوف شاه دستگیر شد و به زندان افتاد یکی از اتهاماتش خواندن کتاب «مادر» ماکسیم گورکی بود و بدانند که چاپ و فروش کتابهای مارکسیستی ممنوع بود و همراه داشتن این کتابها حکم زندان داشت. از دید آنها شاملو، شاعر بزرگ و آزادیخواه مرتد و خیانتکار است. چرا؟ چون مترقی است و برای آزادیخواهان و اعدامشدگان در دوران پهلوی شعر گفته است. آنها بر این باورند که زندان اوین را محمدرضا پهلوی برای تروریستها ساخته و خیلی هم کار درستی کرده و خودشان را دارای حق آب و گل در اینجا میدانند! آنها از رژیمی دفاع میکنند که ساواکش در همین زندان اوین جانهای بسیاری را زیر شکنجه گرفت و بدنهایشان را تکه و پاره کرد و روی همین تپههایی که هر روز صبح چشمانمان مقابلش باز میشوند چه سروهای استواری را تیرباران کرد. آیا نسل پدران و مادران ما که هم قبل و هم بعد از انقلاب ۵۷ مبارز بودهاند و در هر دو دوره زندان را تجربه کردهاند تروریست هستند؟ اگر مخالفت و مبارزه با حکومتهای فاشیستی (با هر گرایش و دیدگاه سیاسی و با هر دلیلی اعم از اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و …) تروریسم است، پس نباید از معترضین دی ۹۶، آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ هم دفاع کنند زیرا طبق دیدگاه این گرایش، آنها هم تروریست هستند. نمیشود سخیفانه و فرصتطلبانه با وقایع سیاسی برخورد کرد. هر جا که به نفع باشد معترضین بشوند فرزندان میهن و هر جا که به ضرر باشد تروریست بشوند.
یکی دیگر از بیاخلاقیها و ضدانسانیترین رفتارهای آنها، توهین و حمله به مهاجرین افغانستانی و هویت آنهاست. این گرایش سیاسی عقبافتاده و عمیقاً ارتجاعی به دفعات و با استفاده از الفاظ «سگ افغانی»، «افغانی عوضی»، «اگر گیر طالبان افتاده بودی تیکهتیکهات کرده بودند و جمهوری اسلامی تا حالا بهت لطف کرده» دیدگاه نژادپرستانهی خود را آشکار میکنند و هنگامی که با اعتراض دیگران روبرو میشوند که این برخورد فاشیستی است، اذعان میکنند که بله ما فاشیستیم و به آن افتخار میکنیم. این برخورد آنها نه از روی عصبانیت است و نه لجبازی با کسانی که با آنها مخالفت میکنند. آنها واقعأً فاشیست هستند. کسانی که در مقابل تلویزیون از رشد نئونازیها در کشورهای دیگر به وجد میآیند و شادی میکنند. کسانی که ستایشگر هیتلر هستند به این دلیل که نژاد آریایی را نژاد برتر میدانست. پس از گذشت بیش از سه ربع قرن از افول فاشیسم هیتلری هنوز برای اکثریت مردم آلمان اسم آوردن از هیتلر تابو است اما در ایران برای این طیف اسطوره است. اولین کتابی که میخوانند کتاب سخیف و بیمایهی «نبرد من» هیتلر است که برایشان حکم کتاب مقدس را دارد.
حتماً این طرفداران نژاد برتر آریایی نمیدانند که اگر گیر نئونازیهای آلمان بیفتند «ژن برتر آریایی» به دادشان نمیرسد و ممکن است زندهزنده سوزانده شوند. این که کشور خود را دوست داشته باشی یک احساس طبیعی است که هر انسانی میتواند به سرزمین و دیار خود داشته باشد. اما وطنپرستی به این معنی که وطن و کشور و «مرز پرگهر» خود را برتر از دیگران بدانی و به برتری ملی، قومی و نژادی اعتقاد داشته باشی مساوی با شوونیسم است و منجر به دیدگاههای نژادپرستانه و فاشیستی میشود.
مورد دیگری که اخیراً بخشی دیگر از چهرهی واقعی سلطنتطلبان را آشکار کرد بعد از سر دادن شعار «مرگ بر سه فاسق، ملا، چپی، منافق» از سوی طرفداران این طیف در لندن بود. برخی از سلطنتطلبان بند زنان در حمایت از شعار گفتند این سه فاسق سزاوار قصاص هستند (یعنی ما چپها و طرفداران سازمان مجاهدین). چرا؟ چون مخالف آنها هستیم.
طرفداران این تفکر اسطوره شان شعبان بیمخ است که در دوران پهلوی همراه با نوچههای اراذل و اوباشش به اعتراضات مردمی و به مخالفین رژیم پهلوی حمله کرده و آنها را قلع و قمع میکردند. همان شعبان بیمخی که طرفداران سلطنت با غرور از او با عنوان شعبان جعفری «تاجبخش» یاد میکنند؛ لقبی که شاه به عنوان دستخوش به یک لمپن داد. بهتر است که آقای پهلوی ژست دموکراتیک به خود نگیرد و حرفهای عوامفریبانه تحویل مردم ندهد. من و همبندیهایم در تجربهی زیستهمان در زندان و در کنار طرفداران پهلوی، فشردهی نگرش، اخلاقیات و رفتارهایشان را هر روز تجربه میکنیم.
سخن آخر آن که تاریخ هرگز به عقب باز نخواهد گشت. ما هم تا پای جان مبارزه خواهیم کرد و اجازهی تجربه و تکرار دوبارهی ظلم و ستم و تباهی و استبداد را نخواهیم داد. ما در مقابل بد و بدتر به بد تن نمیدهیم و معتقدیم که درون آن بد بدترین نهفته است.
بهاره سلیمانی، زندانی سیاسی
بند زنان زندان اوین
۲ بهمن ۱۴۰۱