دوست عزیزی بە اسم علی در زیر مطلب کوتاە من تحت عنوان “موج جدید میلیونی حاشیە نشینان” کامنتی فرستادەاند کە جای توجە دارد. ایشان نوشتەاند کە در حال حاضر حاشیه نشینان عمدتا شامل مهاجرین روستایی دهەهای پنجاه وشصت و نسل های دوم و سوم آنهاست که در همین حاشیه ها متولد شده و رشدکرده اند، و این نسل ها برخلاف پیشینیان خود، باسواد بوده و سطح توقع متفاوتی دارند، و از این منظر می توان امکان تعلق آنان بە نیروهای سکولار را بر خلاف دوران انقلاب امکان پذیر دانست. (نقل بە معنی)
آنچە در این کامنت نکتە مرکزیست، سوادیست کە امکان جابجائی در تعلق سیاسی و عقیدتی را می دهد. یعنی اینکە سواد آنان، دیدگاە سنتی ـ مذهبی آنان را بە چالش کشیدە و حال می توان از نوعی جهان بینی دیگر در میان این مردمان گفت. نکتەای کە در یادداشت من مورد توجە قرار نگرفتە بود. نکتەای کە امید آفرین است.
آگاهی، آن عنصریست کە علیرغم تعلق عینی یک فرد بە یک طبقە اجتماعی خاص، بر اساس موازین نوع رابطە با نیروهای تولیدی و درآمد، می تواند بە جابجائی در ایدەئولوژی کمک کند، چنانکە مثلا نیروهای روشنفکری با پایە اجتماعی سنتی، با گرویدن بە اندیشەهای ترقی خواە خود را در جائی دیگر می یابند.
اما در کنار این آگاهی، می توان از تاثیرات تجربە قدرت دینی در ایران هم گفت کە نسل اولیە این مهاجران از آن تجربەای نداشتند، و نیز تاثیرات جهان انفورماتیک بر این تودە دە میلیونی.
اما باز در غیاب نیروهای مترقی و کماکان همان بنیە اقتصادی و موقعیت متزلزل اجتماعی این مردمان کە جزو محرومترین اقشار جامعە هستند، نمی توان از استحکام تعلق آنان بە ایدەئولوژیهای ورا سنتی ـ مذهبی گفت.
بهرحال این تودە میلیونی، همان تودە میلیونی زمان انقلاب نیستند. و این در خود حامل زایش های پیش بینی ناپذیر.
لینک کامنت دوست عزیز، علی