بحران سیاسی در عراق با حوادث اخیر مربوط بە منطقە سبز و فروپاشی مجلس این کشور، وارد فاز بسیار جدی تری شدە است. تجربە نشان می دهد کە بە علت قبل از هر چیز تقسیم ذهنی این کشور بە سە اقلیم بزرگ شیعی، سنی و کرد و بە همراە آن تقسیمات متعدد کوچکتر کە در زیرمجموعە قرار می گیرند، دیگر امکان همزیستی این مناطق با همدیگر عملا وجود ندارد. آنچە در پیش چشم جهانیان اتفاق می افتد پدیدە ذرە ذرە شدن بنیانهای سیاسی و اجتماعی این کشور است و بە همراە آن امتداد این روند اتمیزاسیون در مسیر فروپاشی کامل. واقعیت این است کە دیگر نجات این کشور و فراخواندن همە ترکیبهای متنوع آن زیر یک چتر ملی، واحد و فراگیر دیگر عملا امکان پذیر نیست.
تجزیە عراق بە سە اقلیم، ظاهرا معقولتر از حفظ یکپارچگی آن بە قیمت تشدید بیشتر بحرانها بە نظر می رسد. با این تجزیە، چندین تحول در منطقە اتفاق می افتد کە بسیار حائز اهمیت اند: با جدا ساختن این سە ترکیب بزرگ از همدیگر، امکان جنگ و تعارض هر روزە از بین می رود، کردها لااقل در یک بخش از مناطق کردنشین خاورمیانە با ایجاد دولت خود تا حدود زیادی بر عقدە تاریخی خود در باب نداشتن دولت فائق می شوند، و مهمتر از همە اینکە با وجود سە اقلیم مجزا از همدیگر، قدرتهای بزرگ منطقە بهتر می توانند وارد فاز مناسبتری از روابط میان خود بشوند. شیعستان بعنوان منطقە نفوذ ایران، سنیستان برای عربستان و ترکیە و کردستان نیز بعنوان منطقە نفوذ ترکیە و ایران (لااقل در کوتاە مدت و میان مدت)، ولع این گرگهای منطقەای را تا حدودی فروخواهد نشاند.
اما مشکل باقی این است کە هنوز مناطقی از کردستان زیر کنترل عربهاست و مناطقی از سنیها زیر کنترل شیعیان (مناطق نفت خیز مهمی مانند فیجی). پس با این وجود، هنگام تقسیم عراق بە سە منطقە، باز جنگ ادامە خواهد داشت و در صورت حفظ مناطق اشغالی حتی بعد از تقسیم نیز باز پتانسیل جنگ کماکان باقی خواهد ماند!
و این چنین عراق بە سرزمین نفرین شدەای تبدیل شدە است.