شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۲

شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۲

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم
بیاییم رنجِ این روزهای دشوار را کم کنیم. با تغییر در نگرش، با چه باید کردِی دیگر… با عشق و زنده‌باد زندگی… نکبتِ جنگ، خانمان‌سوز است… بیانِ خواستِ یک‌صدایِ برقراری...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»
این هفت جریان کردستانی، در جریان تهاجم بسیار کارشده، هدفمند و برنامه ریزی شده برای لیبیایی کردن ایران، از سوی “جامعه جهانی” به رهبری آمریکا و نیروی نیابتی اش اسرائیل،...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند... در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانۀ ملی کمترین توقعات است. برگزاری...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: میرحسین موسوی
نویسنده: میرحسین موسوی
روایت زنان افغانستانی از رد مرز
آنچه می‌خوانید روایت چهار زن افغان‌تبار است که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌، فرزند به دنیا آورده‌، کار کرده‌ و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشته‌اند اما در چند ماه گذشته...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند
ما با نام تو، نه فقط از تو، که از همه‌ی آدم‌های ایستاده یاد می‌کنیم. از آن‌ها که هنوز باور دارند: آزادی، امتیاز نیست — فضیلت است و حقیقت، اگرچه...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
عظمت را دوباره به جنبش ضدجنگ برگردانیم
قصد این نوشته بررسی شرایطی که به جنگ اخیر ختم شد، سیاست‌های مرگبار رهبران جمهوری اسلامی و یا جنایات اسرائیل در منطقه نیست. بلکه یافتن راهی برای تقویت جنبش ضدجنگ...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رضا جاسکی
نویسنده: رضا جاسکی

جنگ و گلهای یاس مادر (۵۴)


و خاطرە سرباز در ذهنم نقش بست. با اینکە او چیز زیادی در مورد خودش برای ما نگفت، اما انگار خیلی خوب توانستەبودم او را بشناسم. سرباز از یکی از شهرهای مرکز کشور بود. سنش تقریبا هم قد من. اما انگار چند سالی از من بزرگتر می نمود، و علت آن جنگ بود، یعنی حضور مستقیم و مداوم در اولین خط جبهە. او چیزی را تجربە کردەبود کە مرزهایش از خود تجربە هم بسیار فراتر می رفتند.

در دو روزی کە ماند از خانوادەاش گفت، از اینکە پدرش مدتها پیش فوت کردەبود، و دارای دو برادر و سە خواهر بود. مادری کە سالها از طریق خیاطی بچەهای قد و نیم قدش را بزرگ کردەبود، و حالا دو تا از آنها در جبهە بودند. او گفت کە نمی خواهد با مرگ خودش رنج مادرش را کە بشیوەای اتفاقی و بیهودە از سنین بسیار جوانی بعلت از دست دادن شوهر بە او تحمیل شدەبود، چند برابر کند. قسم خورد کە ترس او از مرگ بخاطر خودش نیست، بلکە بخاطر مادر بیچارەاش است. گفت می داند تحمل ندارد، و دق مرگ می شود.

و از برادرش در جبهەهای جنوب گفت. برادری کە بر خلاف خود او از روی میل و رغبت بە جنگ رفتەبود، و آن را فریضە می شمرد. و بعد چند بد و بیراهی نثارش کردەبود. و از اینکە جنگ بعلت امثال برادر اوست کە تمام نمی شود، او را بشدت برافروخت. با خشم فروخفتەای گفت کە اگر دستش بهش برسد!

سرباز فراری، با فرار خود و داستان زندگی اش، ابهت ارتش و نیروهای مسلح را جلو چشمان من از بین برد. دیگر فهمیدم کە نیروهای مسلح یک کشور آنگونە هم کە بە نظر می رسد، نیست. آدمهایشان می توانند از همان جنس ما باشند، با دغدغەهای خاص، عادی و روزانەاشان. و گاهی وقتها بسیار بدتر. و فهمیدم در جبهەها چە خون دل خوردنهائی می تواند وجود داشتەباشد، چە اعتراضها، پشیمانی ها و ضدیتهای پنهانی! سالهای جنگ در خود قصەهای پنهان زیادی را داشت.

اما جنگ علیرغم همە اینها می توانست ادامە داشتەباشد، و در حقیقت ادامە هم داشت. انگار زندگی فراتر از خواست تک تک آدمها بود، و چیزی گندەتر از همە اینها بود کە تصمیم می گرفت و هدایت می کرد. حتی گندەتر از فرماندهان کلەگندە. و یاد حرف سعید افتادم کە از سیاسی های می گفت کە پشت صحنە در واقع آنهایند کە همە چیز را هدایت می کنند. تصمیم گیرندگان بزرگ کە حتی یک لحظە را هم در جبهەها و خطوط جنگی سپری نکردەاند.

و من فکر کردم کە شاید کل ماجرا بە اینجا ختم نمی شود، و باز چیز بالاتری از تمام اینها را می توان یافت. و هر چە فکر کردم عقلم بە جایی نرسید، اما انگار مطمئن بودم کە دارم مسیر درستی را پیش می روم. چیزی در درون بە من می گفت کە هیچ کس چنین وضعیت ترسناکی را دوست ندارد، از برادر سرباز فراری گرفتە کە خودخواستە بە جبهە رفتەبود، تا فرماندهان و همان رهبران پشت صحنە جنگ.

اما جهان آنی بود کە بود! و دوبارە یاد کتاب تاریخ مدرسە افتادم کە از جنگها در جریان تاریخ می گفت،… از همان ابتدای سرنوشت بشر. و مگر می شد یک چنین چیز تاریخی را تنها بر اساس ارادە و میل آدمها تعریف کرد؟ واقعیت این بود انسانها از تاریخ نمی آموختند، و انگار از ویرانی ها و مرگ فجیع انسانها ابائی نداشتند.

اما جواب کجا بود. فکرکردم مسئلە را با سعید در میان بگذارم. اما از قبل نظر او را در مورد جنگ می دانستم، و این بار هم با تاکید خاصی می گفت “منافع!” اما این چە منفعتی بود کە می توانست همە را ضررمند کند؟ و سعید می گفت “منافع سیستم”، و باز پیش خودم می گفتم کە این چە سیستمی است کە حتی بە خودش هم ضرر می رساند. و این چە سیستمی است کە همە را فدا می کند! مگر در جنگ دوم جهانی کل اروپا با همە سیستمش ضرر نکرد، و فرونریخت!؟

و بە یاد نمازهای مادر می افتم کە بشدت بە خدا اعتقاد داشت، و می گفت کە چیزی خارق العادە بە اسم خدا جهان را خارج از ارادە همە آدمها و موجودات درون آن می چرخاند. و آیا جنگ نیز چنین چیزی نبود؟ کتابهای جغرافیای چند سالە را ورق می زنم و بە عکس کرە زمین در بستر کهکشهانی آن نگاە می کنم. سیارەای در میان سیارەهای دیگر… در بی نهایت.

و کسی نمی داند آنجا، آن بیرون بیرونها چە خبر است و چە چیزی وجود دارد. شاید اهریمنی وجود دارد کە با جثە عظیم خود و با شاخهای بزرگی کە بر سر دارد و عصای آتشینی کە در دست دارد، هر از گاهی از کنار سیارە ما می گذرد و با دم آتشین و بشدت بدبوی خویش کرە ما را با هوای تف کردەای می انباشت کە همە را از صدر گرفتە تا ذیل بە اعماق حقیقت وجودی خود کە همان جنگ بود، فرو می برد.

سرم بشدت درد می کند و لیوانی آب می نوشم. نە، دو تا لیوان. اما حتی اگر حقیقت چنین هم باشد، کە چی؟ چە نتیجەای می تواند برای لحظەای کە من در آن زندگی می کنم، داشتەباشد؟ و ناگهان من و ما چقدر بی اختیار می شویم. چقدر سعید و آن سرباز فراری بە موجوداتی مفلوک تبدیل می شوند کە در حقیقت ناامیدانە دارند از سرنوشت خودشان فرار می کنند، سرنوشتی کە محتوم است و فراری از آن قابل تصور نیست. سرنوشتی کە نمی توان علیە آن مبارزەکرد.

و حتی خود من! و منی کە از همان ابتداء از سربازی رفتن امتناع کردەبودم، چە عجیب کل سرنوشتم با جنگ عجین شدەبود! و مادر را می بینم کە نە تنها از طریق نمازهایش بر تصمیمهای خدا تاثیری نگذاشتە، بلکە تنها توانستە در این دنیای بیکران از حوادث ناخواستە، آرامشی درونی دست و پا کند. و نکند کار اصلی انسان تنها عبارت است از خلق یک آرامش درونی، حال بە هر ترتیبی و در هر شرایطی. پس آنچە می ماند تلاش فرد بود برای رهائی خویش،… حال بە هر طریقی کە ممکن بود.

روزها چیزی در بیکران پیدا نیستند، اما شبها بە کنار پنجرە و یا حیاط می آیم و بە اعماق آسمان خیرە می شوم تا شاید روزی آن اهریمن افسانەای اما واقعی را ببینم. و چە تلاش بیهودەای. و ناگهان بە این نتیجە می رسم کە نکند خود وجود، چنین اهریمنی است! اما نە، چنین چیزی امکان دارد. اگر امکان داشت ما کە دیگر از جنگ رنج نمی بردیم. و تبسمی بر لبانم جاری می شود. و بە خودم باور می آورم کە نە زندگی همین نیست.

مگر زمان قبل از جنگ یادم رفتەاست! البتە کە نە. و بشدت دوبارە معتقد می شوم کە بازگشت امکان دارد. و باز اینکە باید کاری کرد. و بە سعید و بە سرباز فراری فکر می کنم. هر کس بە فراخور و بە توان خود. و ناگهان چنان احترام عظیمی در مقابل آن دو در من ایجاد می شود کە از خودم و از خیالات چند لحظە پیشم شرم می کنم. و آدمهائی کە بە بیکران می تازند، باید چە آدمهائی باشند!

و فردای همان شب، مادر اسپند دود می کند، و آن را در خانە، در تمام اتاقها و در حیاط می گرداند و زیر لب دعا می کند. بوی تند اسپند در هوا موج می زند، اما سریع هم از میان می رود. صدای ترق و تروق دانەهائی کە می سوزند، و از میان می روند بە گوش می رسد. و اسپند قرار است همان اهریمن آسمانها را از خانە و حیاط ما دورکند. در حیاط پشتی، تلنبار قوطی ها را می بینم کە از کمپوتهای مصرف شدە ماهها و یا شاید سالها ماندەاند.

همە چیز علیرغم همە فکرکردنهای من، نمازهای مادر و اسپند دودکردنها مثل سابق است. از درون خانە، صدای رادیوی پدر را می شنوم. ترانەای بە گوش می رسد. کسی دارد از عشق ناکامی کە هیچوقت نمی میرد، می گوید.
ادامه دارد…

تاریخ انتشار : ۲ فروردین, ۱۴۰۲ ۱۰:۳۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»

بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر

روایت زنان افغانستانی از رد مرز

در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند