پیش از پرداختن به چرخش جمهوری اسلامی به شرق – چین – و مستحکم تر کردن روابط با روسیه، وضعیت موازنه قدرت یا توازن قوا وتغییر قطب بندی جهانی آورده می شود .
ویژگی های نظام بین الملل پساجنگ سرد و تبیین هژمونی آمریکا صرفا متاثر از تغییر ساخت قدرت نبوده، بلکه عملکردِ دیگر بازیگران وادی قدرت ها نیز در شکل دهی نظم نوین نقش آفرین بوده اند. در این راستا، انجام اقدامات ضدهژمونیک نظیر حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و ظهور نقش آفرینی بازیگران چالش گر منطقه ای ( از جمله ایران ) روحیه تقابل بازیگران نوین را با قدرت هژمونیک موجود یعنی آمریکا را افزایش داد و زمینه را برای ابراز وجود قدرت های نوظهور فراهم نمود تا در ادامه وضعیت کنونی؛ نظام بین الملل یا جهان تک قطبی را به سوی نظام چند قطبی سوق دهند.
در این میان قدرت یابی چین در عرصه اقتصادی و نقش تاثیرگذار آن بر نظام بین الملل از یکسو و تلاش روسیه به منظور حفظ حوزه نفوذ خود در سطح منطقه ای و به تبع آن تقابل با یک جانبه گرائی، نقش هژمونیک آمریکا را برهم زد، که مولفه های مهمی از جمله موازنه نرم چین و روسیه بر کاهش هژمونی آمریکا بدون تاثیر نبوده اند. یکی از نشانه های تضعیف قدرت هژمونی آمریکا ظهور قدرت های نوظهوری همچون چین، هند، برزیل و ایران و دیگر کشورها در مناطق دیگر بوده است.
به بیان ساده تر، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به نظام تک قطبی در جهان به سرکردگی آمریکا شد، ولی در مدت زمانی کوتاه،چالش های پیش روی آمریکا، نظام بین الملل را از وضعیت تک قطبی به سوی تک قطبی – چند قطبی و سپس جهان چندقطبی سوق داد.
در آستانه ورود جهان به افول هژمونی آمریکا، نزدیکی و همسوئی کشورهایی نظیر روسیه، چین برزیل، هند و آفریقای جنوبی تشکیل « بریکس »*۱ را به دنبال داشت، و این ایده را به اوج خود رساند که افزایش قدرت کشورهای عضو « بریکس » در زمینه های امنیتی، اقتصادی، نظامی و تلاش آنان برای ابراز وجود در عرصه بین الملل با بهره گیری از قدرت نرم، غیرمستقیم و غیرنظامی جهت کاهش هژمونی آمریکا و چالش با آن را برجسته تر ساخت. از جمله مصادیق ویژه این جهت گیری ها از یک سو تقابل چین و آمریکا در عرصه تجاری و از سوی دیگر روسیه با آمریکا در اقصی نقاط جهان است، گرچه روسیه و چین دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بوده و هستند، اما کشورهای عضو « بریکس » نیز با توجه به توانمندی خود جهت ایفا نقش در جهان، خواستار نفوذ بیشتر اعضا در شورای امنیت سازمان ملل شدند، تا با سهم خواهی وزن دیپلماتیک کشورهای عضو « بریکس » بویژه چین و روسیه را نیز افزایش دهند. بهمین دلیل امروزه گروه « بریکس » به مجموعه ای از کشورهای عمده راهبردی درنظام بین المللی تبدیل شده است.
در بالا آمد، نظام بین الملل جدید برآمد سه واقعه پایان جنگ سرد، حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ و لشگرکشی آمریکا به عراق و اشغال این کشورها بود، که در نتیجه آن آمریکا و موقعیت تک قطبی خود را از دست می دهد، اما هنوز هم آمریکا می کوشید و با تلاش مذبوحانه درصد می باشد، نقش هژمونی خود را بر جهان حفظ نماید، لیکن مقاومت هایی در مقابل این تک قطبی بعد از جنگ سرد بوجود آمد و به چنان چنان گسترش می یابد که کشورهای روسیه، چین، اتحادیه اروپا، تا برزیل، هند، افریقای جنوبی و ایران را در برمی گیرد که آنان به مثابه قدرت های مطرح را واداشت تا یک نظام بین المللی نوین یا جهان چند قطبی را ایجاد کنند که در برهه کنونی به مثابه واقعیتی انکارناپذیر در عرصه بین الملل اعمال هژمونی می کنند.
شکل گیری جهان چندقطبی اتوپیای امریکا مبنی بر آغاز یک نظام بین الملل – بعد از سپتامبر۲۰۰۱ مبنی بر هژمونی بی رقیب آمریکا برای قرن۲۱ را به چالش کشانید تا به جائی که آمریکا مقهور قدرت های نوظهور پیشگفته شد ،به بیانی دیگر نظام بین الملل جدید باعث شده تا هژمونی آمریکا روز به روز هرچه بیشتر محدود و محدودتر شود. می توان تاکید نمود، هژمونی سلطه گرانه آمریکا، مغلوب هژمونی نرم چین شد. مدتها خبرها، بحث تغییرات در موازنه قدرتها در سطح جهان و افول نقش بالاسری آمریکا را هرچه بیشتر آشکارتر می کرد. برخاستن اژدهای زرد – چین – هر روز ضعف و فترت در پیکر امپریالیسم آمریکا را بیشتر آشکارتر می کرد.
گرچه جهان تک قطبی به جهان چندقطبی فراروئیده است، ولی کماکان امریکا از تک و تاب نیفتاده و در عین ابتلا به کابوس سقوط، هنوز رویای اوج و قدرقدرتی را در سر می پروراند. نشانه این تمایل آمریکا را اخبار رسانه ها بازگو می کنند. اخیرا « والاستریت ژورنال»گفته است : « تعمیق روابط روسیه با عاملان بدخواهی مانند ایران مایه نگرانی عمیق است.» همچنین هشدار می دهد،.《روابط روسیه و ایران نه تنها اسباب نگرانی کشورهای همسایه آنهاست، بلکه تمام جهان باید نسبت به آن هوشیار باشد .》
از طرفی دیگر رابطه ایران با روسیه به دلیل بحث جایگزین کردن روبل به جای دلار در مبادلات طرفین موضوع مهم دیگری است که می خواهد عرصه را بر یکه تازی دلار و آمریکا تنگ تر کند. در این رابطه پرسیدنی است؛ چرا واشینگتن باید از تعمیق روابط ایران و روسیه ابراز نگرانی کند؟ دلیل آن واضح است، چون با برهم خوردن موازنه قدرت در روابط بین قدرتهای بزرگ، شرایطی ایجاد می شود تاایران با دوری هر چه بیشتر از آمریکا، رابطه با روسیه را شکل دهد. چون از آنطرف وقتی موج مهاجرت شرکتهایی اروپایی و آمریکایی از بازار روسیه آغاز می گردد، از همان زمان بازار روسیه برای کشورهای دوست ازجمله ایران گشوده می شود. زیرا با خروج برخی شرکت های آمریکایی و اروپایی از روسیه، جمهوری اسلامی به جایگزین خوبی در بازار روسیه تبدیل شده است، بهرحال باوجود رقبای دیگر در این میدان و حتی با احتمال نه چندان قویِ پایان یافتن جنگ اوکراین، جمهوری اسلامی باید هرچه سریعتر از این شرایط پیشآمده بیشتر از قبل استفاده نماید، تا منافع خود را لحاظ کند.
جنگ روسیه و اوکراین و به دنبال آن اعمال تحریمهای جدی غرب علیه روسیه و همچنین تعلیق مذاکرات برجام و تداوم تحریمها علیه ایران، جمهوری اسلامی و روسیه را بیش از هر زمان دیگری بهعنوان دو متحد خواه یا دائمی به یکدیگر نزدیک نمود و آنها را در موقعیتی قرار داده است که نشان می دهد، متحدانی هستند که عزمشان، تقویت سطح روابط اقتصادی و تجاری با همدیگر می باشد. این موضوع، گرچه از گذشته نیز کم و بیش وجود داشت، اما باوجود شرایط پیشآمده، تبدیل به فرصت و غنیمتی برای هردو کشور شده است.
از آنجا که جمهوری اسلامی گرفتار بختک تحریم های آمریکا راهی جز این پیش رو ندارد که از رابطه تیره شده روسیه با اروپا، از موقعیت پیش آمده برای ارتباطات تجاری و اقتصادی با هدف کاهش آثار تحریم آمریکا استفاده بیشتر نماید. رویکرد جمهوری اسلامی و روسیه با توجه به همسایگی مشترک سبب شده است تا نگاه هردو بهم نزدیک تر شود، پیمان پولی دوجانبه بین ایران و روسیه و جایگزین کردن روبل روسیه به جای دلار آمریکا از مظاهر عمده بین دو کشور همسایه محسوب می شود. در ضمن روسیه کوشش فراوان کرده و براین موضوع تاکید بسیار دارد که دلار آمریکا درحال تبدیل شدن به یک ابزار غیرقابل اتکا در تجارت بینالملل می باشد. به همین خاطر با متحدین خود از جمله ایران کوشش بسیار دارد، به منظور تقویت استفاده از روبل و کاهش وابستگی به دلار، بهره گیری از روبل در تعاملات اقتصادی با ایران و دیگر متحدین خود را افزایش دهد.
با این اوصاف جمهوری اسلامی و روسیه با اتخاذ تدابیر لازم، به مرور حجم این معاملات خود را افزایش داده اند تا بازار پر رونقی را فراهم کنند که در آن فقط ارزهایی به نام «دلار» و «یورو» تعیینکننده نرخ ارز نباشند. این تلاش وقفه ناپذیر جمهوری اسلامی و روسیه جهت جایگزین کردن روبل بجای دلارباعث شده است تا جمهوری اسلامی از هرگونه تصمیم آمریکا نهراسد، و هیچ تغییری در رویکرد خود نسبت به حفظ، تقویت، توسعه و تحکیم مناسبات راهبردی با روسیه و چین ندهد، جمهوری اسلامی همچنین نگاه راهبردی و بلندمدت خود به عنوان بازیگر مهم در منطقه را تغییر نمی دهد؛ چون واقعیت دال بر این است که دیگر زمان برای یکه تازی آمریکا و اروپا نه رو به پایان، بلکه پایانیافته است و جمهوری اسلامی می داند تلاش های مذبوحانه آمریکا، نمیتواند رابطهی رو به گسترش ایران با روسیه را تحت تأثیر قرار بدهد.
ناخرسندی آمریکا فقط از رابطه جمهوری اسلامی و روسیه خلاصه نمی شود و دامنه این ناخرسندی متوجه رابطه جمهوری اسلامی و چین نیز شده است. رسانه ها مدت هاست که ناخوشنودی خود را در گردش جمهوری اسلامی به شرق را کتمان نمی کنند، در این رابطه مواضع همسوی دولتمردان آمریکایی در سطوح گوناگون اخبار بسیاری را زیر چتر خود قرار داده است. مثلا شبکه خبرى « فاکس نیوز »چند روز پیش گزارش داد، « چین توانست در توافق تجاری بازرگانى با ایران، هند، عربستان و روسیه ضربه اى مهلک به دلار بزند. این رسانه آمریکایی نیز ادامه می دهد « چین با این چهار کشور توافق کرده معاملات را به جاى دلار با روبل روسی و یوآن چین انجام دهند.»
و اما این نوشتار سعی در فهم این مسئله دارد که آیا همکاری¬های موجود در سیاست خارجی در گردش به شرق نشان¬دهنده یک اتحاد استراتژیک است یا به سادگی، محصول منافع سیاسی کوتاهمدت می شود و یا یک اتحاد تاکتیکی برای مقابله با تهدیدات خاص است؟ لذا بدون اصرار در اثبات مفهوم اتحاد استراتژیک در بررسی روابط ایران، چین و روسیه، به نظر میرسد که روابط این کشورها، حتی اگر ویژگیهای اتحاد استراتژیک را نداشته باشند، اما واکنشی متحدانه نسبت بـه شرایط بین المللی خاص است. درحقیقت این همکاری تثلیثی، حداقل می تواند نوعی همسویی منافع مشترک در نظر گرفته شود، هرچند که محدود و موقتی باشد. حتی اگر این اتحاد هم تاکتیکی باشد در تداوم خود و با توجه به پارامترهایی نظیر همسایگی دوکشور، موقعیت ژئوپلیتیک ایران و مقابله ایران و روسیه برعلیه آمریکا و نقش هژمونیک چین سبب می شود تا اتحاد مزبور از یک اتحاد تاکتیکی فراتر رود و در روند خود اتحاد استراتژیک را بدنبال داشته باشد.
منظور از سیاستِ «چرخش به شرق» نوعی همکاری استراتژیک جمهوری اسلامی با چین و روسیه در راستای مقابله با آمریکا و متحدان آن بوده است.برخلاف امریکا، چین کاملاً در موقعیت مستحکم و غیراستثماری قرار دارد،بنابراین نمیتواند از استراتژی سلطه طلبانه امریکا پیروی کند. چون مخالف هرگونه اقدام تنش زایی منجر به هرج و مرج پیرامون خودش منجر میباشد. چونکه مدل توسعه چین بر مبنای تجارت مسالمتآمیز با تامین منافع طرفین حتی با کشورهای بریتانیا و ایالات متحده است. بدین جهت جمهوری اسلامی با توجه به محاسبات لازم و نگاه به تمامی این تحولات، احساس می کند،در بازی ژئوپلیتیک تمام قد در کنار چین و روسیه در برابر غرب و آمریکابایستد، ضمنا گردش به شرق در قامت گسترده تر کردن روابط با چین، برگ برنده جمهوری اسلامی در برابر تحریکات و تحریم های غرب و آمریکا می باشد، چون دولتمردان آمریکا کماکان از اقدام به رفع انواع تحریم هاعلیه مردم ایران نمیکنند.
نگاه به شرق جمهوری اسلامی را باید از پایههای اساسی قدرت در مقابله با آمریکا دانست، زیرا این اقدام اساسی برای کمتر کردن فشار تحریمها بوده و هست. پیشینه حدود ۴ دهه تحریم روزافزون جمهوری اسلامی توسط آمریکا و اذنابش نشان داده اند، تحریمهای قدیم و جدید آمریکا هرچند ناخوشایند و مشقت بارند، اما کشنده نبوده اند. تجربه دال بر این است که تداوم فشارهای آمریکا بر ضد جمهوری اسلامی کارساز نبوده اند.
جمهوری اسلامی از مناسبات با چین و روسیه درک و دریافتی عقلانی دارد. چون سیاست خارجی را بر مدار عقلانیت به حرکت درآورده است، زیرا اخیرا غریزه بقای جمهوری اسلامی فعالتر شده، و بدین ترتیب درصدد برآمده تا سیاست خارجی یکجانبه را به سیاست خارجی چندجانبه تبدیل کند، همچنین بنا دارد تعادل بین شرق و غرب بویژه اروپا را با تامین منافع ملی خود نیز برقرار کند. مخالفان گردش به شرق جمهوری اسلامی با پرسشی به میدان آمده اند که آیا جمهوری اسلامی می تواند بدنبال تنوع بخشیدن به شراکت های استراتژیک و نه تاکتیکی باشد. زیرا چشم انداز روشنی بـر ادامـه ایـن همکـاری قابل تصور است.
در آخرین ساعات تهیه مطلب حاضر ( ۲۹ مارس ۲۰۲۳ برابر با ۹ فروردین ۱۴۰۲ ) فاکس بیزنس خبر داد « برزیل روز گذشته برای اولین بار بجای دلار با ارز یوان چین مبادله تجاری انجام داده است .»
پانوشت :
بریکسBRICS ۱ نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه،هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شدهاست. بریکس شورای تجاری پنج کشوری است که در ابتدای قرن با سریعترین رشد، اقتصادهای «نوظهور» بودند و اکنون دستکم یکی از آنها، چین، را باید قدرت اقتصادی تثبیت شده دانست تا نوظهور.
3 Comments
I really like reading through a post that can make men and women think. Also, thank you for allowing me to comment!
سلام بر تودهایهای نوظهور، ٱیا در بررسیها و دیدگاههای شما، موضوع ٱزادی و دموکراسی اساسأ محلی از اِعراب دارد!؟
ایران روسیه و چین در همه طول تاریخ خود به موازات یکدیگر حرکت کرده اند
از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و مشروطیت در ایران و سون یات سن در چین میتوان به عنوان نمونه نام برد
روی کارامدن تقریبا همزمان لنین و رضاشاه و سرنگونی پهلوی و فروپاشی شوروی نیز همگی در راستای یکدیگر صورت گرفته اند
همه تحولات شرق همیشه به موازات یکدیگر صورت پذیرفته است و ریشه های حقیقی و چرایی آن را باید که در شاهنامه فردوسی جستجو نمود که از حوصله این مقاله خارج است
ایران و متعلقات جغرافیایی فرهنگی و مذهبی آن همیشه در نوک پیکان این تحولات قرار داشته و از نقطه نظر ژیوپولتیک محل تلاقی و برخورد شرق و غرب است
در فردای سرنگونی پهلوی بزرگترین بزرگراه تهران بنام شیخ فضل الله نوری از دشمنان بنام مشروطه نامگذاری گردید
این به معنای تجدید نظر و بازنگری دوباره تمام تاریخ شرق از رومانف و قاجار به بعد است
شرق همه تحولات خود را نتیجه دسایس غرب یافت و همه نهادهای حکومتی و سیاسی خود در چند صد سال گذشته را مورد سوال قرار داد
این ایران است که پرچمدار این بازنگری تاریخی و ایدیولوژیک شرق است و هم روسیه و هم چین هم اکنون به ایران چشم امید دوخته اند
نگاه به شرق عنوان چندان مناسبی برای این نوشته خوب نیست
لازم به یاداوریست که منظور از ایران اخوندها نیستند .