باز آمدنت چه زیبا هست
گلخند تو را، وه چه تماشا هست
ای دختر زیبای چهار فصل نگاه
رقصیدن با تو، مرا تمنا هست
…
در این فصل بهاری دلم ناز دارد
به سوی دلبر خود، پرواز دارد.
به سوی آن عزیز جونی جونی
نهد سر در آغوشش، حکایتها بسیار دارد
…
خودت گفتی وعدهی ما در بهار است
بهار آمد، دلم در انتظار است
بهار هر کسی، عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
…
از هر طرف که بنگرم، تو را میبینم
نوروز و بهار، از دیده و چشمان تو میبینم
دشت و دمن، سرسبز و شکوفایند
این خانهی زیبا، از آیین تو میبینم
…
گر رخ بنمایی، من دوباره جان گیرم
خورشید دلم باش، تا دوباره تاب گیرم
هر رازی که اندرون من و توست
تو، قطرهای از آن باش، که من آرام گیرم