«به میهن بزرگ خویش
شکوفههای بیقرار دادهایم»
به نام و یاد فدایی جانباختهٔ خلق، محمدابراهیم رشیدی
چند روز پیش پیامی کوتاه از رفیقی عزیز دریافت کردیم در بارهٔ فدایی جانباختهٔ خلق، محمدابراهیم رشیدی. رفیق محمدابراهیم که نام سازمانی او پرویز بود به همراه گروهی دیگر از رفقای ما در تابستان سیاه ۱۳۶۷، در جریان کشتار گستردهٔ زندانیان سیاسی توسط حکومت ولایی جمهوری اسلامی اعدام شده است:
رفیق سلام!
متأسفانه در بین جانباختگان سازمان نام یکی از رفقای ما درج نشده است، بارها من سعی کردهام این موضوع را به رفقا انتقال دهم، ولی میبینم هنوز نامش در بین جانباختگان نیست
رفیق محمدابراهیم رشیدی (کامران) از رفقای گمنام ماست. عکسی از او پیدا نشد؛ متأسفانه از خانوادهٔ این رفیق کسی در قید حیات نیست که بتوانم عکسی از وی تهیه کنم، با این وجود تمام سعی خود را میکنم.
رفیق محمدابراهیم رشیدی که او را کامران صدا میکردیم و اسم تشکیلاتیاش پرویز بود، یکی از رفقای کمیتهٔ ایالتی کرمانشاه بود که همراه با رفقا بهزاد عبدالهی و اصغر آراسته در سال ۶۷ در کرج اعدام شد.
رفیق محمدابراهیم رشیدی که خانواده و دوستان کامران صدایش میکردند، در سال ۱۳۳۹ در کرمانشاه متولد شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقیت گذراند و در سال ۵۷ در رشتهٔ کشاورزی دانشگاه رازی قبول شد، با اوجگیری مبارزات مردم در سال ۵۷ که به انقلاب بهمن منجر شد، در جنبش دانشجویی نقش فعالی داشت و در تشکیل دفتر پیشگام در دانشکدهٔ خود بسیار فعال بود. رفیق پرویز پس از جریان تصفیهٔ دانشگاهها توسط حاکمان تازهبهقدرترسیده تحت پوشش نام «انقلاب فرهنگی» و با تعطیلی متعاقب دانشگاهها، به مبارزهٔ خود در تشکیلات سازمان در کرمانشاه ادامه داد. رفیق رشیدی بعد از مدتی به دلیل تواناییهایش و کار منظم خود به کمیسیون ارتباطات سازمان و دبیرخانهٔ کمیتهٔ ایالتی کرمانشاه راه یافت.
پس از یورش حکومت به حزب تودهٔ ایران در سال ۶۲ و ضرباتی که متوجه سازمان هم شد و با خروج اجباری بخشی از مسئولان سازمان از کشور، وی نقش ارزندهای در بازسازی و ادامهٔ فعالیت تشکیلاتی ایفاء کرد و بنا به قولی مسئولیت کمیتهٔ ایالتی سازمان در کرمانشاه را برعهده گرفت.
در پی یورش سنگین و سراسری حکومت ولایی به سازمان ما در سال ۶۵، رفیق محمدابراهیم نیز دستگیر شد و زیر شکنجههای طاقتفرسا مقاومت کرد. رفیق عزیز ما که نهایتاً به ۱۷ سال زندان محکوم شده بود، در سال ۶۷ در مقابل هیئت مرگ همچنان به ادامهٔ باور به راهش ابرام ورزید و به این گناه، همراه با دیگر یاران سازمان، از جمله دو تن از رفقای کمیتهٔ ایالتی کرمانشاه سازمان، فداییان خلق، رفقا بهزاد عبدالهی و اصغر آراسته سر به دار شد.
رفیق پرویز در کنار تواناییهای چشمگیر مبارزاتی و تشکیلاتی خود، رفیقی متین و پراحساس، با صدایی زیبا و دلنشین بود که ترانههای انقلابی را به زیبایی میخواند؛ پژواک آوای پرقدرت او در دکلمهٔ اشعار انقلابی هنوز در گوش رفقایش طنینانداز است.
رفیق رشیدی شاعر نیز بود و اشعار زیبایی از او به یادگار است. شعر گمان مبر یکی از آن شعرهاست که به نام و یاد بلند او تقدیم میگردد:
گمان مبر!
گمان مبر، که شط شب،
چو میرود، روان کنون
به دشت پرملال ما
روندهای همیشگیست
گمان مبر، که کوه غم،
چو بنشسته است کنون
به پشت چون کمان ما
نشان پرشکستگیست
بیا ببین که خیل ما
روانه است به سوی رود
برای شستشوی تن،
به قامت خمیده نیست
بین ما روندهای،
به باد پر شتاب مرگ
سپردهایم غبار غم
بیا ببین چه بوسهها
به لعل پرنگار یار دادهایم،
چه غنچهها، شکفته است
به دست پرتوان ما،
به میهن بزرگ خویش
شکوفههای بیقرار دادهایم!
۳۵ سال پیش و در همین روزهای تابستانی، حکومت مستبد ولایی، رفیق پرشور ما، فدایی خلق، محمدابراهیم رشیدی (پرویز) را نیز به همراه «شکوفههای بیقرار» دیگر از دامان خلق امیدوار ما به یغما برد. اما دست طوفان ویرانگر استبداد قادر نبوده است و نخواهد بود، این مبارزان سرفراز را از گلزار یادخانهٔ این مرزوبوم کهن برچیند!
با افتخار از فدایی جانباختهٔ خلق، رفیق عزیزمان، محمدابراهیم رشیدی (پرویز) یاد مینویسیم و نام و یاد او را بزرگ میداریم!
نام بلند و خاطرهات کی رود ز یاد!
2 Comments
بسیار از لطف رفقا و تحریریه کار سپاسگزارم که بعد از سالها بالاخره نام رعیق فدایی محمد ابراهیم رشیدی در بین جانباختگان سازمان ثبت گردید
باعث تاثر بسیار است که بهترین بچه ها و سرمایه های مردم ایران ،قربانی خشونت و جنایاتی شدند که خود و سازمانهایشان در آفرینش آن کوچکترین نقشی نداشتند و تنها چون در کناره طوفان ایستاده بودند بدرون آن کشیده شدند و ناپدید شدند.
بخشی بسیار گران قیمت از بهایی که یک ملت بزرگ و تاریخی برای دستیابی به جایگاه شایسته خود پرداخته و میپردازد .
یاد همه جانباختگان آزادی و اسقلال ایران گرامیباد