جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۱

جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۱

خشونت علیه زنان و کودکان در جنگ، فریادی برای شانزده روز نارنجی
در بسیاری از جنگ ها زنان و دختران به عنوان یک تاکتیک جنگی مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. کودکان و زنان نباید قربانیان بی گناه جنگ قدرت طلبان و...
۹ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
زیست بوم ما و لحظه تایتانیک
سخنان مهندس محمد درویش کویرشناس برجسته در تد تالک دانشگاه صنعتی شریف درباره زیست بوم ایرانی و خطر رسیدن به لجظه تایتانیک(نابودی مطلق زمین)
۸ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمد درویش
نویسنده: محمد درویش
برپایی کلینیک روانی ترک بی‌حجابی، خشونت آشکار علیه زنان خواستار پوشش اختیاری
آزادی پوشش، حق شهروندی است و مماشات ناپذیر است. هدف نهایی حاکمیت افزایش فشار بر زنان به منظور کنترل هر چه بیشتر بدن زن و تلاشی برای باز پس گرفتن...
۷ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
تاب‌آوری جامعه و جنبش‌های اجتماعی
در شرایط کنونی مجموعه مشکلات و معضلات در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که همه به یک نسبت اقشار مختلف را تحت تاثیر و فشار...
۷ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
تیغ خشونت
آن سوی ِشهرِ خاموش / زنی با اندوه خود تنهاست / و‌ فریادش / در گوش‌ ِسنگینِ پر ازدحام سکوت / گم می شود / شهر چشم وجدان / خود...
۶ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) این اقدام جسورانهٔ دیوان کیفری بین‌المللی را می‌ستاید، از آن حمایت می‌کند و آن را گامی چشم‌گیر در جهت تلاش جامعهٔ جهانی برای مقابله با...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دروغ و جنگ درسیاست امریکا
هریک از این مراحل پشت سرگذاشتن خط‌های قرمزی است که اصولاً قدرت‌های با مسئولیت به آن می‌اندیشند و به رعایت آن پایبند هستند اما امریکائی‌ها و ناتو غره از پیشرفت‌های...
۵ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: اسد کشتمند
نویسنده: اسد کشتمند
حسن دشت آرا

بیرق رنگین (٢)

شاهدم که در سلول‌شان شوری برپا شده است. یکی شان دارد نوشته را بلند بلند برای بقیه می‌خواند. حتما هر کسی دنبال نشانی از گمشده خود می‌گردد که اینطور با اشتیاق به تک تک کلمه‌ها گوش می‌کنند. گل‌خندان تصمیم می‌گیرد پاسخ نامه مرا بدهد. آن جوان بلند قد، همان که حسن (دشت آرا) صدایش می کنند، کاشف روزن من، همان که مهربانی از سر و رویش می‌بارد، می گوید: می‌شود سراغ همسر مرا از او بگیری؟ بپرس آیا هرگز همسر مرا دیده است؟ آیا اخترِ درخشان زندگیم تا حال برای او از پسران‌مان حرف زده است؟ از من چه؟

قسمت دوم

پشت به در دراز می کشم. می‌دانم نگهبانان شب‌ها از دریچه کوچکی که بر بالای در قرار دارد همه سلول‌ها را می‌پایند. پشت به در دراز می‌کشم. بی حرکت. مانند کسی که به خوابی عمیق فرو‌ رفته است. انگشتانم مغزی مداد را در خود می‌فشارد و حکایت‌ها در حاشیه باریک جان می‌گیرند. قصه امشب که پایان می‌گیرد، روزنامه را لوله می‌کنم. جای محکم ومطمئنی قرارش می‌دهم تا اگر بهر دلیلی مجبور به ترک سلول شدم ازهجوم گشت در امان بماند.

صدای پرنده‌ها که یکی‌یکی بیدار می‌شوند و در جستجوی دانه این سو و آنسو می‌جهند را می‌شنوم و احساس می‌کنم پلک‌هایم سنگین می‌شوند. خواب حلقه رقصان ضلع شمال غربی حیاط را می‌بینم. در به شدت کوبیده می‌شود. فریاد نگهبان بلند می‌شود: چقدر می‌خوابی؟ بسه. بلند شو چایت را بگیر. پلک‌هایم بزحمت باز می‌شوند. لیوان پلاستیکی بدبوی چای را می‌گیرم. در سلول بسته و قفل می‌شود. چرخ‌دستی با صدایی گوشخراش تا در سلول بغل کشیده می‌شود و آنجا متوقف می‌شود. پلک‌های سنگینم بروی هم می‌غلتند و دریچه باغ پرشکوفه رویاها مرا بخود می‌خواند. آفتاب تا نیمه‌های دیوار سلول بالا آمده است که چشم باز می‌کنم. از باغ پرشکوفه بر روی موکتی سیاه و چرک پرتاب شده‌ام. لحظه‌ای می‌پاید تا دنیای پیرامونم را بپذیرم. بلند می‌شوم، رو اندازم را جمع می‌کنم، تکه ابری که بالشم است را کنار دیوار می‌گذارم. شیر آب دستشویی را باز می‌کنم، دستها و صورتم را می‌شویم. خنکی آب پوست صورتم را نوازش می‌دهد و غربت سلول ذره ذره جانم را ترک می‌کند. شعله‌های امید اندک اندک در دلم زبانه می‌کشند. پنج قدم می‌روم و پنج قدم باز می‌گردم. صدای تق تق قاشق‌ها بر دیوارها یک لحظه هم قطع نمی‌شود. من اما همیشه راه می‌روم، یا نرمش می‌کنم. بگذار هزاربار از دریچه دزدانه نگاهم کنند. هرگز دست به قاشق نخواهم برد. هرگز کاری که از چشم نگهبان خلاف باشد از من سرنخواهد زد. سومین روز است که سرزده دریچه را باز می‌کنند. از دیوار کناره می‌گیرم. به هیچ تقه ای پاسخ نمی‌دهم. چرخ تحویل ناهار که به صدا در می‌آید دل در سینه‌ام بی تاب‌تر می‌تپد. باید ساعت یک بعد از ظهر باشد. پس از پخش ناهار دو ساعتی فقط صدای سکوت به گوش می‌رسد. و هر از گاهی صدای تقه‌هایی بر دیوار. امروز خیال دیگری در سر دارم. رشته‌های باریکی از حوله دستی رنگارنگم را بزحمت از آن جدا می‌کنم. پیش از آنکه همهمه دوردست صف جوانان در حیاط بپیچد بر بالای دریچه پریده‌ام. این بار هر طور شده باید نگاه‌هاشان را به روزن خودم جلب کنم. دو نگهبان همراهی‌شان می‌کنند. چشم بندها را که برمی‌دارند بی درنگ رشته رنگی حوله را از لابلای کرکره ها بیرون می‌اندازم و آرام آرام تابشان می‌دهم. صدای تپش قلبم را می‌شنوم. اگر زودتر از آنها، نگهبان متوجه این رشته رنگی که چون بیرقی آرام آرام حرکت می کند را ببیند؟ گریزی نیست. این تنها راه ایجاد ارتباط است. رشته رنگی آرام آرام تاب می‌خورد و چشمان من به صف جوانان خیره می‌ماند. یک جفت چشم تیزبین و جستجوگر رشته رنگی را می‌بیند. با حرکت آرنج دستش دوستش را دعوت به تماشای روزن می‌کند. حالا هر دو به روزنی که از لابلای کرکره‌اش رشته رنگی تاب می‌خورد نگاه می‌کنند. رشته را با شتاب به درون می‌کشم پیش از آن که نگاه بیگانه‌ای آن را بیابد. روزن‌ها بسیار بهم نزدیکند. سخت می‌توان آنها را از هم بازشناخت. آهنگ تند قلبم را هنوز هم می‌شنوم. حلقه شمال غربی حیاط پرشورتر می‌چرخد، صدای خنده‌شان شادمانه‌تر است. هم حلقه و هم من هر دو بی‌تابیم. بی‌تاب نوبت دویدن دور حیاط. صاحب چشمانی که رشته رنگی را کشف کرد به طرف صندلی‌یی که نگهبان بر روی آن نشسته است و استراحت می‌کند می‌رود. قدی کشیده و بلند دارد. دوست جوان دیگری هم همراهی‌اش می‌کند. طوری جلوی نگهبان می‌ایستند که کاملا جلوی دیدش را می‌گیرند. جوان خندان چشم که بارها و بارها او را در قاب کوچکی دیده ام دوان دوان از جلوی روزن من می‌گذرد. نامِ پریچهرش را تند بر زبانم می‌آورم. می‌گویم از پیش او می‌آیم و داستانها دارم. یک دور باید دور حیاط بزرگ بدود و یک آن از زیر روزنی که من پشت آن پنهان شده‌ام عبور کند و من در آن یک لحظه چند کلمه می‌توانم بر زبان آورم؟ تا در دور بعدی کلمه ای دیگر را کنار آن بنشانم و یک جمله با چند بار دویدن تکمیل می‌شود؟ در دور پنجم دویدن متوجه منظورم می‌شود. می‌گوید آماده است در دور بعدی نوشته‌هایم را بگیرد. دور ششم کاغذ لوله شده از دست من به دست او سفر می‌کند. مسافر کوچک را در جیب پیراهنش می‌گذاردو باز هم می‌دود، تندتر و تند تر. می‌بینمش که به انتهای حیاط که می‌رسد جای امن‌تری برای مسافر کوچکش پیدا می‌کند. شتابان آن را در جورابش جای می‌دهد. اخطار نگهبان همه را متوقف می‌کند. چشم‌بندها زده می‌شوند و جوانان به صف. جوان بلندبالایی که همه چیز را بخوبی سامان داده است مانند پرنده‌ها نرم نرم می‌رود. صاحب چشمان خندان پرشور می‌خندد. مثل همیشه درآخرین گام لختی درنگ می‌کند، دستها را بالای سرش می‌برد و این بار همچون آشنایی دیرین دستها را تکان تکان می‌دهد. بدرور بدرود.

از بالای روزن پایین می‌پرم. رقص‌کنان دور خودم می‌چرخم. بی‌تردید اگر نگهبان از دریچه مرا بپاید گمان می‌برد دیوانه شده‌ام.

انگار از فشار دیوارها کاسته شده. اصلا انگار در سلول خودم نیستم. من هم همراه با تکه کاغذم به سلول آنها سفر کرده‌ام. شاهدم که در سلول‌شان شوری برپا شده است. یکی شان دارد نوشته را بلند بلند برای بقیه می‌خواند. حتما هر کسی دنبال نشانی از گمشده خود می‌گردد که اینطور با اشتیاق به تک تک کلمه‌ها گوش می‌کنند. 

گل‌خندان تصمیم می‌گیرد پاسخ نامه مرا بدهد. آن جوان بلند قد، همان که حسن (دشت آرا) صدایش می کنند، کاشف روزن من، همان که مهربانی از سر و رویش می‌بارد، می گوید: می‌شود سراغ همسر مرا از او بگیری؟ بپرس آیا هرگز همسر مرا دیده است؟ آیا اخترِ درخشان زندگیم تا حال برای او از پسران‌مان حرف زده است؟ از من چه؟

پایان

قابل ذکر است که این خاطره قبلا درتاریخ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹برابر با ۱۲ اوت ۲۰۲۰ در سایت عصر نو چاپ شده، ولی بدلیل موضوعیت کشتارهای سال ۶۷، آن را با کمی ادیت برای نشریه کار آنلاین فرستادم تا باز نشر شود. 

نیلوفر جوان

تاریخ انتشار : ۱۵ شهریور, ۱۴۰۲ ۳:۴۳ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

خشونت علیه زنان و کودکان در جنگ، فریادی برای شانزده روز نارنجی

زیست بوم ما و لحظه تایتانیک

برپایی کلینیک روانی ترک بی‌حجابی، خشونت آشکار علیه زنان خواستار پوشش اختیاری

تاب‌آوری جامعه و جنبش‌های اجتماعی

تیغ خشونت

در استقبال از صدور حکم جلب بین‌المللی نتانیاهو و گالانت به اتّهام ارتکاب جنایت علیه بشریّت!