دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۰

دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۰

غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
نگاره‌ها
نسل‌ها می‌آیند ومی‌روند؛ گاه مبارزه می‌کنند برای زندگی. گروهی کوچ می‌کنند با دل در گرو خاک آبا و اجدادی ... و شاید اندکی تاریخ و سرنوشت بسازند. حاکمان هم گاه...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

سکوت چپ ایران در مقابل نسل کشی ملّت فلسطین در جهنم غزه…

دنیای غرب دموکراتیک، حقوق بشری و لیبرال دموکراسی امپریالیستی صهیونیستی، از طریق مغزشویی های سیستماتیک کاری کرده است که جان یک فلسطینی به اندازه جان یک مگس هم ارزش ندارد. ... اگر حتی خبرنگار فلسطینی مانند خانم "شیرین ابوعقله" توسط نیروهای امنیتی صهیونیستی به قتل رسانده می شوند، موازین دموکراسی صهیونیستی ایجاب می کند، تا خود  قدرتمداران جنایت کار قاتل شیرین ابوعقله ها، یک ارگان تشریفاتی به راه انداخته و این قضیه را مورد بررسی قرار دهند، تا بالاخره بعد از چندین ماه و سال اعلام بکنند، آن تک تیری که "شیرین" را کشت، از چه طرف و چگونه ممکن است شلیک شده باشد.

مقدمه:

تاریخ فراموش نخواهد کرد موضعگیری های کسانی را که بر جایگاه حمید اشرف ها، بیژن جزنی ها و بهروز ارمغانی ها تکیه کرده اند، اما در جنبش قیام اخیر ۱۴۰۱، آویزان پروژه های امپریالیستی شده بودند. فراموش نخواهد کرد کسانی را که همسو با استعمارگران جهان خوار امپریالیستی، بر موضعگیری استراتژیک سیاسی تبلیغاتی ضد چینی، ضد روسی و ضد ایرانی تکیه کرده و تبلیغات جهانخواران کلان سرمایه داری را تکرار می کردند. کسانی را که امروزه به جنبش رهایی بخش فلسطین توصیه می کنند، که آنها باید بردگان خوبی بوده و ارباب های صهیونیستی امپریالیستی خویش را در میدان های پیکار به چالش نکشند، اگر این کار را کردند، تقصیر کار می باشند. به مانند همان کسانی که امروز بر جایگاه حنیف نژاد ها و سعید محسن ها تکیه زده اند، در مقابل قتل عام های بی شرمانه زنان و کودکان فلسطینی توسط قدرتمداری صهیونیستی – امپریالیستی سکوت می کنند.

سر سخن:

در عرض چهار هفته گذشته ، قدرتمداری صهیونیستی با همدستی امپریالیسم استعمارگر بین الملل نوار غزه را  به جهنمی از بمباران های هولناک شبانه روزی، به آتش کشیده شدن و ویرانی ها تبدیل نموده است، به آن هم اکتفا نکرده و این جهنم را به هالوکوست  کشتار ملتی از طریق گرسنگی و نرساندن آب و دارو تبدیل نموده است.

آمار رسمی کشتار مردم عادی طی مدت چهار هفته از مرز ده هزار نفر گذشت. نه تنها از این تعداد نزدیک به چهل درصد آن را  فقط کودکان تشکیل می دهند،  بلکه به همان تعداد از کشته شدگان را  پدران و مادران ، پدر بزرگ ها و مادربزرگ های همان کودکان غزه تشکیل میدهند. ملتی که بیش از هفتاد و پنج سال است، بلکه از زمان پایان جنگ جهانی اول، که با پروژه های مشترک امپریالیستی صهیونیستی اضمحلال ملی و نسل زدایی، با چنگ و دندان دست و پنجه نرم می کنند.  ملتی که ده پانزده ملیون نفر از آن  را از سرزمین های آبا اجدای خود بیرون رانده اند، سرزمین های آنها را غصب کرده، و باقیمانده های آنها را در اردوگاه های زندان گونه ای مانند غزه، و کرانه غربی رود اردن  زندانی کرده و زجر کش می کنند.

دنیای غرب دموکراتیک، حقوق بشری و لیبرال دموکراسی امپریالیستی صهیونیستی، از طریق مغزشویی های سیستماتیک کاری کرده است که جان یک فلسطینی به اندازه جان یک مگس هم ارزش ندارد. اگر به صورت روزمره چندین فلسطینی کشته می شوند، اگر حتی خبرنگار فلسطینی مانند خانم “شیرین ابوعقله” توسط نیروهای امنیتی صهیونیستی به قتل رسانده می شوند، موازین دموکراسی صهیونیستی ایجاب می کند، تا خود  قدرتمداران جنایت کار قاتل شیرین ابوعقله ها، یک ارگان تشریفاتی به راه انداخته و این قضیه را مورد بررسی قرار دهند، تا بالاخره بعد از چندین ماه و سال اعلام بکنند، آن تک تیری که “شیرین” را کشت، از چه طرف و چگونه ممکن است شلیک شده باشد. از آنجائیکه خود اشغالگران صهیونیستی امپریالیستی بخواهند جهت شستشوی افکار عمومی جهانی، این جنایات را به صورت  فیلم های نمایشی دموکراسی بازی خود تبدیل نمایند، این فیلم بازی کردن ها بعد از مدتی تبدیل به سرگرمی ها و تفریح مردم عادی در کشورهای غربی می گردند. طی همین مدت چهار هفته نسل کشی در غزه، بیش از یکصد نفر نیز از فلسطینی ها در کرانه غربی (وست بنک)  کشته شده اند.  امروز دیگر کشتار روزمره فلسطینیان آنقدر عادی و پیش پا افتاده شده است، که دیگر کسی در کشورهای غربی کشته شدن فلسطینی، عراقی، افغانی  را به  مانند تصادفات خیابانی، جزو اخبار عادی و روزمره تلقی می کنند.

به دنبال پایان دوران جنگ سرد

در دوران جنگ سرد و ایجاد توازن قدرتمند جهانی توسط اردوگاه سوسیالیستی، با رهبری اتحاد جماهیر شوروی، تقریبا همگی جنبش های رهایی بخش ضد استعماری – امپریالیستی، از جمله مبارزینی هم که توسط نیروهای ملی رهبری می شدند، همه این  نیروها سمپاتی های قوی نسبت به اردوگاه سوسیالیستی و آلترناتیو عدالت خواهانه داشتند.   از جمله این نیروها در پیکار رهاییبخش ملت فلسطین می توان به جبهه خلق برای آزادی فلسطین، با رهبری جرج حبش که یک جریان سوسیالیستی بود، و سازمان آزادیبخش فلسطین ” الفتح” با رهبری یاسر عرفات ، که جریانی ملی رهاییبخش  بود اشاره کرد. یکی از این نیروها پیرو سوسیالیسم علمی بود، و جنبش الفتح به رهبری یاسر عرفات، با وجود اینکه یک جریان رهاییبخش ملی بود، سمپاتی نسبتا قدرتمندی نسبت به اردوگاه سوسیالیستی داشت و نزدیک ترین یاران بین المللی خود را اغلب در میان این احزاب،  سازمان ها و کشورهای سوسیالیستی می یافت.

به موازات متلاشی کردن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، قتل عام ها و نابودی نیروهای پیرو آرمانخواهی سوسیالیستی در تمام کشورهای خاورمیانه، از جمله ایران، جایگزین کردن آنها با نیروهای با ایدئولوژی های اسلامی، از مجاهدین و القاعده و طالبان در افغانستان گرفته تا جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان و حماس در فلسطین، تکوین یافت. در نهایت بافت عمومی و ماهیت ایدئولوژیک جنبش های مبارزاتی و رهاییبخش در خاورمیانه  تا حدود زیادی با خلاء وجود آلترناتیو جایگزین سوسیالیستی مواجه شده، جایگاه آن را عمدتا نیروهای با  ایدئولوژی های اسلامی گرفتند.

نهایت این پروژه به آنجایی ختم شد که مارها و اژدها های پرورش یافته توسط، یا با حمایت های صهیونیستی امپریالیستی پروژه های جایگزین ایدئولوژیک،  اغلب با  ماهیت ایدئولوژیک  اسلامی ارتجاعی برگشته و شروع به گاز گرفتن همان استعمارگران امپریالیستی صهیونیستی نمودند، که در زاده شدن، قدرت گیری و نشو و نما و گاها به قدرت رسیدن این جریان های اسلامی افراطی نقشی تعیین کننده داشتند.

اغلب این جریانات اسلامی شکل گرفته در خاورمیانه که بصورت های مستقیم و یا غیر مستقیم توسط قدرتمداری امپریالیستی صهیونیستی به قدرت رسیده بودند، امروزه  دیگر بر گشته و با همان اردوگاه امپریالیستی صهیونیستی سرشاخ شده بودند. تمامی این جریانات  طی مدت چهار دهه گذشته، به موازات تحولات منطقه ای جهانی، خودشان متحول شده و اغلب  ویژگی های خاص ساختاری، برنامه ای، سیاسی ضد استعماری پخته ای را در سیاستهای داخلی و منطقه ای برای خود تنظیم کرده اند.

اعتراضات جنبش های رهایی بخش

در شرایطی که پیروان ایدئولوژی های سوسیالیستی تار و مار و قتل عام  شده بودند، جنبش های رهاییبخش و آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردمی برای رهایی از یوغ استعمار، صهیونیسم و امپریالیسم و قدرتمداری کلان سرمایه داری جهانی، به ایدئولوژی های آلترناتیو دیگری پناه می برند. خیلی از این ایدئولوژی ها، در خیلی موارد از پیکارهای خویش، گاها هم به شیوه های غیر انسانی دست زده و با  به موقع ضربه زدن و نیش زدن استعمارگران و صهیونیستها، ممکن است خیلی هم بصورت پاک و تمیز عمل نکرده باشند. در میدان های جنگ و تیر اندازی ها و ضربه زدن های متقابل، متاسفانه در خیلی موارد، افراد معمولی هم ممکن است کشته یا زخمی گردند. این مساله  نه تنها از یک نظر ماهیت ضد استعماری و رهاییبخش آنها را منتفی نمی کند، بلکه کاملا نقطه مقابل سیاستی می باشد که بصورتی سیستماتیک توسط استعمارگران و صهیونیسم جهانی به ژنساید و نسل کشی یک ملت و ویران کردن و تسخیر یک کشور پرداخته و آنها را قتل عام و درو می کنند.

رسانه های امپریالیستی صهیونیستی، حرکت های اعتراضی مقابله گرانه جنبش های رهاییبخش با ایدئولوژی های اسلامی  را همیشه به عنوان آشوبگری های غیر قانونی، شورش بردگان علیه برده داران تلقی کرده و خصوصا در مواردی که ضربه های قابل توجهی به استعمارگران و صهیونیست ها وارد شده باشد، به عنوان  علت اصلی سیاستهای تهاجمی، ویران گرانه و نسل کشی های خویش عنوان کرده و به عنوان علت اصلی  قتل عام های عمومی خویش معرفی می کنند.

موارد مربوط به حمله به عراق و افغانستان و سوریه و لیبی بعد از واقعه  یازده سپتامبر، و نسل کشی مردم غزه بعد از ضربه های امنیتی هفت اکتبر سال جاری از آن نمونه ها می باشند. از نظر استعمار، صهیونیسم و امپریالیسم، بردگان باید همیشه سرشان را به زیر انداخته و هیچ گاه شورش و انقلاب نکنند. شورش آنها به عنوان قانون شکنی، آشوب و اعمال غیر متمدنانه تلقی شده و  دستاویز و بهانه قانونی دموکراتیک برای برده داران دوران بردگی مدرن امروز فراهم می کند، تا جهت خاموش کردن شورش، زندان دو و نیم میلیونی غزه را به محل قتل عام عمومی فلسیطینیان تبدیل نمایند.

 تفاوت های اپوزیسیون مدنی بنیادگرا، با ستون پنجم های امپریالیستی

در مورد دلایل این امر که چرا بخش قابل توجهی از ایرانیان غرب نشین به ستون پنجم های همان کشورها تبدیل می شوند میتوان به چندین عامل، اشاره کرد. اغلب این بخش از مهاجرین، گاها حتی قبل از مهاجرت به خارج، نظام باورمندی های ارزشی مسلط بر جوامع غربی را جایگزین نظام های ارزشی  فرهنگی اجتماعی کشورخویش می کنند، تا هم هر چه سریعتر در مکان های اقامت جدید، جا افتاده و مقبولیت بیابند، هم اینکه بتوانند از شهروندان اصلی این جوامع هم جلوتر بزنند. از جمله باورمندی های نظام ارزشی جدید منتخب توسط آنها، سیستم دموکراسی کاغذی حاکم بر کشورهای غربی، توام با فرهنگ های مصرف گرایی و سلبرتی پرستی و غیره می باشند. وقتی قدرتمداری های کشورهای استعماری غربی، بر پایه های تامین منافع قدرتمداران حاکمه شان، مواضعی ضد حکومت جمهوری اسلامی ایران می گیرند، این بخش از هموطنان ما در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران گوی سبقت را از استعمارگران ربوده، تا مرز قربانی کردن منافع ملی کشورشان به نفع قدرتمداری های کشورهای امپریالیستی پیش می روند.

به همین خاطر می باشد که اگر نگوییم بخش اعظم، به جرات می توان گفت که بخش قابل توجهی از سیل مهاجرین ایرانی که به کشورهای غربی آمده اند، در شرایطی که بخواهند در رابطه با کشور خویش دست به یک برآمد سیاسی بزنند، عملا در موضع ستون پنجم پروژه های امپریالیستی – صهیونیستی حرکت می نمایند.

باز هم درباره خرده بورژوازی

اینجا میتوان به نوشته های پیش کسوتان جنبش سوسیالیستی جهانی در باره ماهیت آنچه که ما بطور تاریخی “خرده بورژوازی” می نامیم اشاره کرد. اغلب این بخش از مهاجرین ایرانی در صفوف “خرده بورژوازی” قرار میگیرند، که همیشه وقتی باد قدرتمندی از طرف استعمارگران، خصوصا در مورد پروژه های “رژیم چینج”  امپریالیستی وزیده می شود، برای اینکه از قافله عقب نمانده باشند و از این مخمصه سهمی هم به آنها برسد،  با قدرتمداری های امپریالیستی  همنوا شده و در خوش خدمتی به آنها  گوی سبقت را می ربایند.

اپوزیسیون ملی مدنی و بنیادگرای ایرانی، برای خودش آن چنان باورمندی های ارزشی مستحکمی دارد، که در اکثر موارد منافع ملی مردمی خودش را در اولویت اول قرار داده و در دام تله های امپریالیستی صهیونیستی نیافتد. این بخش از اپوزیسیون که اغلب جهت آزادی، سعادت و رفاه ملی مردم ایران تلاش می کند، حاضر نیست که منافع ملی را قربانی منافع استعمارگران صهیونیستی امپریالیستی نماید. آنها زمانی که منافع ملی عمومی ایران در خطر باشد، نه در کنار استعمارگران متجاوز، که در کنار مردم ایران قرار می گیرند.

این بخش از اپوزیسیون ایرانی فقط و فقط در شرایطی قادر خواهند بود تا ثمره و میوه های پیکار خویش را در راه استقرار یک حکومت آزاد، مستقل، غیر وابسته و مردمی در ایران بچینند، که وزنه سنگین قدرتمند ترازوی آپوزیسیون را نیروهای متعلق به جنبش کارگری ایران همگام با پیکارگران جنبش  سوسیالیستی تشکیل داده باشند. تنها در یک چنین شرایطی از طریق هدایت و رهبری جنبش رهاییبخش ملی متعلق به جنبش کارگری سوسیالیستی می باشد که نه تنها بخش ملی مدنی اپوزیسیون سیاسی ایرانی توسط قدرتمداری های استعماری امپریالیستی تطمیع شده به تله نخواهند افتاد، بلکه بخش های قابل توجهی از همان نیروهای “خرده بورژوازی” که باد از هر طرف وزید، به آن سو حرکت می کنند، یا حالتی خنثی پیدا می کنند، یا به نیروهای اپوزیسیون ملی مدنی می پیوندند.

پایان سخن

با توجه به اینکه در خیلی از موارد چپ ایران نظام باورمندی های ارزشی سوسیالیستی خویش   را از تن بدر  کرده و نظام های فکری ارزشی جوامع مصرفی سلبرتی غربی را تحت پوشش دموکراسی غربی جایگزین آن نموده است. با توجه به اینکه اکثریت غالب اعضای این جریان ها را نه پیکارگران سوسیالیستی و کارگران زحمتکش، بلکه همان نیروهای غرب نشین  “خرده بورژوازی” تشکیل می دهند، اغلب در تحولات سیاسی همان مواضعی را میگیرند، که در مورد آنها در بخش های قبلی صحبت شد. خیلی موارد مشاهده می شود که موضع گیری های همسوی آنها با قدرتمداری های استعماری امپریالیستی تا مرزهای اتخاذ مواضع ضد ملی پیش میرود.

سکوت مواضع رسمی آنها در مورد بمباران های غزه، مواضع آنها در یک کفه ترازو قرار دادن ماهیت عملیات نظامی نیروهای حماس با ارتش رژیم  صهیونیستی از جمله نمونه های این موارد می باشند. از نظر اینان، بردگان نباید بر علیه نظام برده داری قیام نمایند. از نظر این دوستان، پیکارگران جنبش های ضد استعماری، آپارتاید و کلان سرمایه داری جهانی، نباید از خط قرمزهایی که صهیونیسم و امپریالیسم برای آنها تعیین نموده است، فراتر بروند. اگر این کار را کردند، باید توسط برده داران، صهیونیستها و قدرتمداری های کشورهای استعمارگر تنبیه شوند. سکوت اینها، تایید این تنبیه ها می باشد.

تاریخ انتشار : ۱۸ آبان, ۱۴۰۲ ۶:۱۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

6 Comments

  1. علی آمریکا گفت:

    آفرین بر شما، با دوراندیشی و شناخت دقیق از باصطلاح چپ خارجه نشین نقاب از چهره این انقلابی نمایان دروغین برداشتید.

  2. سیمین گفت:

    قلب خون آلوده ما را با واژه ترسیم کردی. شاید عرق شرمی هم بر پیشانی توابان چپ بنشانی

  3. نویسنده کسانی که بر جایگاه حمید اشرف و جزنی و ارمغانی تکیه زده‌اند، در برابر جنایاتی که در غزه رخ می‌دهد سکوت کرده و یا می‌گویند فلسطینی‌ها باید بردگان خوبی باشند.
    این که گروه‌ها و فعالین چپ ایران در برابر جنایاتی که حکومت اسرائیل در غزه و ساحل غربی سکوت کرده یک اتهام بسیار سخیف به گروه ها و فعالین چپ ایران است. تمام آنها هم با صدور اطلاعیه به نام حزب یا سازمان خود، هم با امضاهای دسته جمعی، و هم در شبکه اجتماعی به وسعت جنایات اسرائیل را محکوم و از مردم فلسطین حمایت کرده‌اند. دلیل این کینه و اتهام سنگین به چپ‌های ایران برای من روشن نیست؟
    در ثانی نویسنده آدرس می‌دهد که سازمان هایی که پیشینه فدایی دارند مبارزان فلسطینی را به تحمل بردگی اسرائیل دعوت کرده‌اند.
    در حالی که همه می‌دانند مهم‌ترین تشکل‌های شناخته شده‌ای که پیشینه فدایی دارند، حزب چپ و سازمان اکثریت هستند.
    نویسنده به جا بود که به اسنادی که چنین موضع‌گیری‌هایی در آنها وجود داشته لینک می‌داد که حرفش مستند شود.
    و سخن آخر این که یک نشریه معتبر به نظر من شایسته نیست مطالبی را در مورد رقبا یا مخالفان، و به طریق اولی درباره مواضع و کارنامه خود، منتشر کند که از وثوق مطمئن نیست.

  4. ساسان گفت:

    این گونه تحلیل سیاسی از بی دانشی نویسنده آن ناشی نشود حتما از به روز بودن آنست . اولا که هر کس م ل را و شوروی سابق را نقد کرد و از مشی پیروی از احراب به ظاهر چپ مورد قبول ایشان فاصله گرفت به دامن امپریالیسم نمی رود . این حرف ها نشانه نوعی تسویه حساب با همراهان سابق است . دوم اینکه مهاجرین هم الزاما خرده بورژوا نیستند و این ارزیابی فاقد اعتبار است . سوم اینکه جمهوری اسلامی یک نظا فاشیستی است و رفتن زیر پرچم آن برای مخالفت با اسرائیل هیچ فرقی با رفتن به درگاه امپریالیسم برای مخالفت با دفاع سرزمینی فلسطینیان نیست چهارم اینکه بسیاری از چپ های پیرو مشی شوروی اتفاقا کمونیست باقی مانده اند و اصلاح بینش ونظرات آنها در جایگاهی درست تر از مشی گذشته شان است پنجم این سنجه که نویسنده و دیگر به اصطلاح ضد امپریالیست ها یی از این دست با موضع گیری به سود حماس دارند میدان تحلیل گری آنها را فاقد اعتبار می کند و محور مقاومتی های فقیه ساخته و چپ های گمراهی که با آنان همراه و همصدا شده اند اصلا طرفدار خلق فلسطین و دفاع از حق تعیین سرنوشت آنها به حساب نمی آیند . این گونه تحلیل از صف بندی های سیاه سفیدی دیدن و برابر تحلیل عصر و دوران کیانوریها و امثال آن مدتهاست نادرست شناخته شده است. کاش نویسنده در دیدگاه خود در مورد جهان و سرمایه داری حاکم برکشورها و بحرانها و کانونهای تنش و تشنج و جنگ نگاه درست تری پیدا کند تامجبور نباشد اینهمه دیگران را به باد انتقاد های بی پایه بگیرد .سخن آخر اینکه کشتار انسان ها بهر روی و از جانب هر نیرو یا کشور و حتی فرد ی محکوم است ولی این که تنها معیار دیدن قربانیان باشد همه ماحرا نیست قربانبان جنک نتیجه جنگ است و البته که باید با سیاست ها و مواضع درست برای پایان جنگ کوشید اما اگر این کوشش برپایه تحلیل درستی از جنگ افروزان به قاعده مندی درست توجه تارخی و توجه به شرایط مشخص امروزین همراه نباشد و منطق همه جانبه ای برآن حاکم نباشد صرفا موضعی پوپولیستی است

  5. سعید مقیسه ای گفت:

    با این مطلب، آقای دنیز در جایگاه یک نظریه پرداز «سویتیست های» ایرانی با فرافکنی در نیروهای چپ برخواسته از جنبش فدایی، بدون رودربایستی و با یک خود زنی قهارانه، کوشش میکند توجه خواننده را از هدف اصلی مقاله منحرف کرده و شاید از اینجا و آنجا دسته گل دریافت کند!
    دکترین مدون «سویتیست ها» با حمله روسیه به اوکرائین شکل و قوام گرفته است. نظریه پرداز اصلی این دکترین حزب کمونیست روسیه است. آنها دلتنگ دوران تجربه شکست خورده اوردوگاه سوسیالیستی هستند و علت این فروپاشی را هژمونیک شدن پارادایم های «دمکراسی غربی»و مقوله جهان شمول «حقوق بشر» می دانند. مجموعه جریانات و کشورهای مشکل دار و در نزاع با غرب و امریکا یعنی چین، روسیه، ایران، سوریه، کره شمالی، حزب الله، حماس و… را در ذهن خود، جایگزین اردوگاه سوسیالیستی قبلی کرده و با سرِهم کردن مغشوش گونه پاره ای عز واژه های موجود در لغت نامه سوسیالیستی (امپریالیسم، بورژوازی، خرده بورژوازی، طبقه کارگر و ….. ) ترس خود را از فروپاشی رژیم های جنایتکاری مثل ایران و روسیه، به کمک کانالیزاتورهایی به مانند مبارزات حقوق بشری و دمکراسی خواهی را بروز می دهند. آنها بیش از اینکه از «امپریالیسم» متنفر باشند از دمکراسی و حقوق بشر متنفرند!
    سویتیست ها حتی روی خوش به جنبش مدنی و انقلابی زن، زندگی، آزادی نشان نداده اند! اگر آقای دنیز در این مطلب، گستاخانه معتقد است که همه چپ ها و اپوزیسیون دیاسپورای ایرانی «ستون پنجم امپریالیستی» هستند پس ریشه های امثال ایشان و جریانشان در کجا دویده است؟
    در ضمن از او باید سپاسگذار بود چون با این مطلب به معرفی هویتی جریان خود شفافیت بیشتری داد و مرز بندی های سیاسی و نظری را بهتر و روشن تر کرد.

  6. م.ش گفت:

    اتهامی سخیف علیه انسانها و بسیاری از گروههایی که انسان را نه ابزار و وسیله بلکه هدف میدانند . افرادی مثل دنیز با پوشیدن لباس نخ نمای پوپولیسنی با اتهام زنی علیه گروههای چپ که خواهان حفظ جان انسانها از هر قشر و طبقه و صنف و ملیت با هر نامی هستند ،سعی دارند خود را حامی کسانی که مورد ظلم هستند نشان دهند در حالی که عملا آتش بیارآن معرکه بوده و عاری از هر نوع انسانیت اصولی هستند .

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴

سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان