نماد عواطف بود
به زیبائی و بلندی آبیدر
زلال به زلالی آب رودخانه های آن دیار
بزرگ بود
آنقدر بزرگ که پرنده شد گرفت اوج
اما با پر و بالی شکسته..
روز پنجشنبه ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۲ «دایه نظیفه» مادر جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسمِ «رحمت ترقی» و «هرمز ترقی» و «ماریا ترقی» بر اثر بیماری سرطان بدرود حیات گفتند…
بعد از ظهر پنجشنبه ۲۳ آذر در میان جمعیت انبوهی بدور از تفکیک جنسیتی، ایشان را در روستای «اره نان» در حومه شهر سنندج در کنار آرامگاه مبارزه جانباخته «هرمز ترقی» و همسرشان «لطف الله ترقی» به خاک سپردند.
نمی توان از دایه نظیفه به راحتی نوشت؛ از زنی که هیچ وقت جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناخت و در این راه بهای بس گران پرداخت.
دایه نظیفه نماد شجاعت، بردباری، برابری طلب و چهرهی محبوب و دوست داشتنی بود.
مردمی که شاهد مقاومت و اراده آهنین «دایه نظیفه» و همسرشان بودند ایشان را در قلب و ذهن خود ثبت کرده اند.
لازم به ذکر است که همسرشان «لطف الله ترقی» در نهم فروردین ۱۳۸۹ بر اثر ایست قلبی چشم از جهان فرو بست. آقای ترقی یکی از چهره های فرهنگی شناخته شده بود؛ جدا از اینکه ایشان یک معلم دلسوز و آگاه، سمبل فداکاری، و یکی از چهره های جسور مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی بودند. از مردم کردستان پوشید نیست که آقای ترقی در غم فرزندانش سوخت و در تقابل با جمهوری اسلامی کوتاه نیامد.
دایه نظیفه و آقای ترقی انسانهایی خوش نام و نشان، دوست داشتنی و زبان زد خاص عام بودند.
آوازۀ فداکاری دایه نظیفه پر از ناگفته های شنیدنی است. مردمی که به رفتار و کردار او آگاهی داشتتد با قطرههای اشک از او، فرزندان او، و بستگان او یاد می کنند. قطعا” نام ترقیها برای همیشه بعنوان آزاد اندیشان و مبارزین راه آزادی، بعنوان انسانهای برابری طلب، در قلب مردم آن دیار باقی خواهد ماند.
سه فرزند جانباخته دایه نظیفه
رحمت ترقی عضو کومه له و حزب کمونیست ایران روز ۲۵ مهر ماه سال ۱۳۶۵ در جریان نبرد پیشمرگان کومه له با مزدوران جمهوری اسلامی در روستای “درویان فارسِِ” به قافلۀ رزمندگان جانباخته راه آزادی و سوسیالیسمِ پیوست.
یکی از همراهان ایشان میگفت: “گاه پیش میآمد لحظه ای از تلاش و فعالیت باز نمی ایستاد، احساس میکردی که اصلا خستگی را نمیشناسد”
رحمت یکی از فعالین پرکار و توانای کمونیستی بود که در زمینه های مختلف مبارزه سیاسی فعالیت گسترده داشت.
ماریا ترقی در سال ۶۱ دستگیر بعد از شکنجه های سخت وحشیانه تیرباران شد. محل دفن ایشان مشخص نیست.
هرمز ترقی که ۲۴ سال بیشتر نداشت در ۱۱ خرداد ۱۳۶۲ در روستای “اره نان” در حالیکه همراه چندتن از پیشمرگان کومه له سرگرم ماموریت بود با نیروهای جمهوری اسلامی درگیر یک جنگ سخت و نابرابر شد و زخمی گردید. مزدوران جمهوری اسلامی که فکر می کردند هرمز را زنده اسیر کردند هیجان زده به هرمز نزدیک شدند. هرمز در حالیکه در محاصره بود، برای اینکه به دست مزدوران جمهوری اسلامی نیفتد، نارنجک را منفجر کرد که باعث جان باختن خود و کشتن دو مزدور و زخمی شدن چند مزدور دیگر گردید.
ماموران جمهوری اسلامی که فاقد هرگونه اخلاقیات انسانی بودند برای زهره چشم گرفتن از مردم جسد هرمز را به ماشین بستند و در روستا گرداندند. آنها با مبارزه زنان “اره نان” روبرو شدند. زنان جسد هرمز را از چنگ جنایتکاران در آورند و در همانجا توسط مردم، طی مراسمی خاصی به خاک سپردندش. این مراسم به درگیری مردم و ماموران کثیف جمهوری اسلامی انجامید.
بستگان خانواده ترقی
احمد شعبائی یکی از انقلابیان کمونیست برجستۀ اوایل دهه ۵۰ بود که مبارزات بی وقفه ای را علیه نظام سلطنت (تشکیلات مخفی کومه له در آن دوران) و بعد از انقلاب (تشکیلات مخفی کومه له) علیه رژیم اسلامی در دستور کارش داشت. احمد شعبائی که مسئول تشکیلات مهاباد بود در ده فروردین سال ۱۳۵۹ توسط مزدوری به نام حسن فرزند رحمان هه لبه زه شناسائی، و بدست جنایت کاران جمهوری اسلامی دستگیر و بعد از ۳ روز اعدام شد
عبدالله (حسن) برادر احمد شعبائی یکی از فعالین پرکار و توانا در عرصه نظامی بود. همچنین، او یکی از اولین پیشمرگان کومه له بود. رفیق عبدالله معروف به حسن یکی از فرماندهان نظامی برجسته کومه له بود. او در دوم شهریور ۱۳۶۳ در منطقه قلخانی در استان کرمانشان در محاصرۀ نیروهای جمهوری اسلامی قرار گرفت و تا آخرین نفس همراه با نه نفر از رفقایش در یک درگیری سخت و نابرابر جان باخت.
مظفر لاهور پور از فعالین و موسسین شواری محلات در شهر سنندج و یکی از مسئولین سیاسی گردان شوان در ناحیه سنندج بود. او در سال ۱۳۶۲ همراه چند رفیقش در اطراف شهر سنندج درخانه ای تحت محاصره قرار گرفت و جان باخت.
برای بازماندگان دایه نظیفه آرزوی صبوری می کنم اگرچه هیچ تسلیتی نمی تواند برای بازماندگان تسلای درد باشد.