اسرائیل و متحدانش عمداً زبانی را نه تنها برای توجیه اقدامات خود، بلکه برای متقاعد کردن مردم مالیاتدهنده در داخل و خارج از کشور برای توجیه حقانیت اخلاقی خود ساختهاند.
ایزابلا حمد و سحر حنیدی
به نقل از نشریه Nation «نیشن» ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳[i]
همه پروژه های استعماری توسط انحرافات زبانی پشتیبانی می شوند. از گسترش آمریکا به سمت «غرب وحشی» تا استعمار اروپایی «وحشیها» در آفریقا، تعبیرهای تعمدی ساخته شده دست به دست هم دادهاند و با اراده برای تسلط بر جماعت بومیان خارجی و زمینها و منابع مناسب آنها همراه بودهاند. قدرتهای استعماری و امپراتوری های مدرن از چنین زبانی نه تنها برای توجیه فعالیتهای خود، بلکه برای متقاعد کردن مردم مالیاتدهنده به حقانیت اخلاقی خود استفاده کردهاند. والتر لیپمن، و بعد از او نوام چامسکی، این را «تولید رضایت[ii]» نامیدند، اما صنعت روابط عمومی آن را کمی آرامتر، «مهندسی رضایت[iii]» مینامد.
تا دهه ۱۹۶۰ و موج اول موفقیتآمیز جنبشهای استقلالطلبی ضد استعماری، صهیونیستها شرم نداشتند پروژه خود را کلونی بخوانند. مؤسسات آنها از سال ۱۸۹۷ به بعد با هدف ایجاد یک سرزمین یهودی در فلسطین تأسیس شد: انجمن کلونی یهودی[iv]، انجمن کلونی سرزمین اسرائیل[v]، انجمن کلونی یهودیان فلسطین[vi]، و تراست استعمار یهودی[vii]. امروز، صهیونیست هایی که در برابر توصیف اسرائیل به عنوان مستعمره شهرک نشینان مقاومت می کنند، به «پیچیدگی موضوع» استناد می کنند، اما قبل از تأسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ – که ۷۵۰،۰۰۰ فلسطینی را از خانه هایشان بیرون راند – کلمات «کلونیال» و «کلونی سازی» عباراتی مورد پذیرش بود. کشورهای اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه، بلژیک، اسپانیا و ایتالیا برای توصیف استقرار و کنترل سرزمینهای خارجی از آن استفاده میکردند و این کلماتی بود که صهیونیستها نیز برای توصیف سرزمینهای خود به کار میبردند.
برخلاف دیگر اشکال استعمار که بر استثمار نیروی کار تکیه می کنند، «استعمار مهاجرنشینی[viii]» به دنبال زمینی بدون ساکنان قبلی خود است: به قول پاتریک ولف مورخ استرالیایی، استعمار مهاجران «ویران می کند تا جایگزین شود». یک مخالفت متداول صهیونیستی بر شمول چارچوب استعماری به مساله فلسطین، به بومی بودن استناد میکند – اینکه یهودیان همیشه در فلسطین زندگی میکردهاند – اما تفاوت آشکاری بین حضور و ریشه داشتن، با در واقع، سلطه وجود دارد.
برخلاف سایر جوامع مستعمرهنشین – الجزایرِ فرانسه یا کنیای بریتانیا و استرالیا – پروژه دولت اسرائیل از نظر مدافعان آن منحصربهفرد است زیرا متروپل وجود ندارد. این که دولتی در مبداء بعنوان متروپل وجود نداشته است، قابل بحث است. اما، حمایت اولیه از آرزوی صهیونیستها برای تشکیل کشوری در خاورمیانه از سوی امپراتوری بریتانیا صورت گرفت که در سال ۱۹۱۷ متعهد شد از کلونی مهاجران صهیونیستی حمایت کند و در ماه مه ۱۹۴۸ قیمومیت فلسطین[ix] را به نفع «میهن یهودی» کنار گذاشت. از آن زمان، طبق دادههای آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی[x] کمک های ایالات متحده به اسرائیل – که عمدتاً نظامی است – به بیش از ۲۶۰ میلیارد دلار رسیده است، بدون احتساب ۱۴.۳ میلیارد دلار کمک نظامی که رئیس جمهور جو بایدن در نوامبر امسال وعده داده بود. ایالات متحده همچنین از سیستم مراقبت های بهداشتی رایگان اسرائیل حمایت می کند[xi].
ایالات متحده تنها کشوری نیست که از اکتبر گذشته در آن درخواست آتشبس در غزه از سوی هرکس باعث برکناری او میشود، همانطور که برای دیوید ولاسکو اتفاق افتاد که شغل خود را به عنوان سردبیر Artforum از دست داد، یا به یهودستیزی یا تروریست یا حامی تروریست بودن متهم شد. شعار “نسل کشی را متوقف کنید” اکنون در برلین غیرقانونی است. هنگامی که پل بریستو، دستیار یک وزیر کابینه بریتانیا، به نفع آتش بس صحبت کرد، از کار برکنار شد. زمانی که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد این کار را انجام داد، گیلاد اردان، سفیر اسرائیل، او را به داشتن “تفاهم با تروریسم و قتل” متهم کرد و اعلام کرد که هیچ روادید اسرائیل برای مقامات سازمان ملل صادر نخواهد شد. کلمه عربی انتفاضه – به معنای واقعی کلمه «تکان دادن» که برای اولین بار در میان فلسطینی ها برای توصیف قیام عمدتاً خشونت پرهیز آنها در سال ۱۹۸۷ استفاده شد – اکنون به غلط به عنوان “نسل کشی یهودیان” ترجمه می شود. لیز ماگیل، رئیس دانشگاه پنسیلوانیا، پس از ناکامی در محکوم کردن استفاده از این کلمه در جلسه استماع کنگره، مجبور به استعفا شد. رئیس دانشگاه هاروارد نیز برای کناره گیری با فشار مواجه است. در همین حال، به گفته بسیاری از کارشناسان هولوکاست و نسل کشی، ممکن است یک نسل کشی واقعی در غزه در جریان باشد. پیوند واژههای «آتشبس» و «تروریسم» بخشی از حمله به زبان است که پیامدهایی برای همه دارد و جنگی را که علیه فلسطینیها به راه انداختهاند فراتر از فلسطین تاریخی را دامن میزند.
در تصور اولیه صهیونیسم، فلسطین سرزمینی خالی بود که منتظر «پیشگامان» یهودی بود تا «باتلاق ها را تخلیه کنند» و «بیابان را شکوفا سازند». صهیونیستها فلسطینیها را با عناوین «بدوی»، «متقلب» و «تنبل» به تصویر میکشند که از دید استعمارگران اروپایی در جاهای دیگر، مشابه جمعیتهای بومی است. تصاویر مملو از کتاب مقدس از “رستگاری” یا “بازپس گیری زمین” بر اساس ادعاهای باستانی نیز منعکس کننده گفتمان جنبش مهاجران آمریکایی است که توسط سرنوشت آشکار و احساس داشتن حقوق خدادادی برانگیخته شدهگان است. بیانیه بالفور از فلسطینیان – اکثریت قاطع فلسطین – به عنوان “جمعیت های غیر یهودی” یاد می کند. این یکی از اولین تیرهایی است که در جنگ گفتمانی علیه فلسطینیها شلیک میشود، که آنها را نه بهعنوان مردمی مستقل که در سرزمینشان زندگی میکنند، بلکه با وضعیت غیریهودیشان تعریف کرده است.
بعداً، صهیونیسم مجموعهای از اصطلاحات ایدئولوژیک و قانونی را با استناد به ادعاهای باستانی در مورد سرزمین فلسطین برای مثال عبارات و الفاظ قانونی تر مانند «جمع آوری تبعیدیان» یا «قانون بازگشت» تولید کرد که درآنها فتح و اخراج سه چهارم ساکنان فلسطینی کشور در سالهای ۱۹۴۸-۱۹۴۹ – که به نکبه یا در زبان عربی “فاجعه” معروف است، به عنوان “آزادسازی” فلسطین از ساکنان آن توصیف می شود. سرزمین فتح شده به “منطقه مورد مناقشه” تبدیل شد. پناهندگان به عنوان یک «مشکل جمعیتی» و حتی یک «تهدید» در نظر گرفته شدند. اگر آنها سعی کردند به جایی که اکنون توسط اسرائیل اشغال شده بود برگردند، نامشان “نفوذی” بود. در میان بسیار کسانی که پشت سر ماندند- در یکی از شاهکارهای زبانی عجیبتر حقوقدانان اسرائیلی، به «غایبین حاضر[xii]» تبدیل و از بازگشت به خانههای خود منع شدند.
از سال ۱۸۹۷ تا دهه ۱۹۴۰، رهبران رژیم صهیونیستی در بیانیه های عمومی خود این موضوع را که هدفشان دولتی بودن است، تکذیب می کردند و در عوض بر ایده «خانه» یا سرپناه تأکید می کردند. در اولین کنگره صهیونیسم در بازل، سوئیس، در سال ۱۸۹۷، ماکس نورداو[xiii]، نفر دوم پس از تئودور هرتزل[xiv]، به طرز عاقلانه ای واژه آلمانی Heimstätte را انتخاب کرد که در بیانیه بالفور به عنوان “خانه ملی” ترجمه شده است. نوردائو بعداً در مورد این عبارت “بسیار مورد نظر” گفت: “این مبهم بود، اما همه ما معنی آن را فهمیدیم. برای ما در آن زمان به معنای “خانه یهود” “Judenstaat” بود و اکنون نیز به همین معنی است”. با کاهش قدرت جهانی بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم، جنایات هولوکاست به سرعت مهاجرت یهودیان از اروپا به فلسطین را افزایش داد، مرکز ثقل صهیونیسم به ایالات متحده منتقل شد، جایی که جاه طلبی دولت برای اولین بار در کنفرانس بیلت مور نیویورک در سال ۱۹۴۲ آشکارا اعلام شد.
در دسامبر ۱۹۴۴، معاون مردد رئیس جمهور، هری ترومن، از چایم وایزمن، رئیس سازمان صهیونیستی و بعداً اولین رئیس جمهور اسرائیل، پرسید که آیا این دولت یک نهاد مذهبی خواهد بود یا خیر؟ وایزمن پاسخ منفی داد. ترومن به صراحت گفته بود که در حالی که از استفاده از فلسطین به عنوان پناهگاه یهودیان حمایت می کند، از این می ترسد که آرزوهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد کشور(اسراییل) به یک کشور نژادی یا مذهبی منجر شود، و اینکه او با هر دولتی که بر اساس دلایل نژادی یا مذهبی تشکیل شود، “چه یهودی باشد یا کاتولیک” مخالف است. کمیته یهودیان آمریکا نیز آشکارا مخالفت کرد و در یادداشتی در سال ۱۹۴۴ به رئیس جمهور فرانکلین روزولت صراحتا تاکید کرد که “به او توصیه نمیکند که محرک برای ایجاد کشوری یهودی در فلسطین باشد”، دیدگاهی که رئیس جمهور با آن موافق بود.
علیرغم تردیدهای ترومن، واشنگتن به زودی وجود اسرائیل را به نفع اقتصادی و منطقهای خود تبدیل میکند، حتی اگر راه رسیدن به رابطه “ارباب و مشتری” [xv] در ابتدا دشوار باشد. در سال ۱۹۵۶، پس از حمله اسراییل به مصر و نوار غزه، ایالات متحده با تهدید «به پایان همه کمکهای دولتی و خصوصی، تحریمهای سازمان ملل و در نهایت اخراج از سازمان بینالمللی»، اسرائیل را محکم در جای خود قرار داد. نماینده اسرائیل، ابا ایبان، در زندگینامه خود به یاد میآورد که به دنبال «فرمولی» میگشت که «ما را قادر میسازد ایالات متحده را راضی کنیم … در حالی که درب را برای ما باز میگذارد تا مبارزهمان را برای دستیابی به اهداف جنگیمان از سر بگیریم». اما تنها بعدها، پس از جنگ ۱۹۶۷ بود که گفتمان صهیونیستی به این موضوع پرداخت که آیا اسرائیل «حق وجود» دارد یا خیر. مناخیم بگین پس از تصدی پست نخستوزیری خود در سال ۱۹۷۷ به کنست گفت: «میخواهم اعلام کنم که دولت اسرائیل از هیچ ملتی، چه دور و چه نزدیک، چه قدرتمند و چه کوچک، نخواهد خواست که حق وجود ما را به رسمیت بشناسد.» خود ابا ایبان از این فرمول، «حق وجود» به عنوان «تحقیرآمیز» یاد کرد. با این وجود، این عبارت به سرعت ارزش پیدا کرد و به رسمیت شناختن “حق” وجود دولت اسرائیل به زودی به مانعی برای ورود سخنرانی های دیپلماتیک یا سیاسی تبدیل شد. امروزه ایالت ساکسونی-آنهالت در آلمان حتی به رسمیت شناختن این حق را پیش نیاز شهروندی آلمان قرار داده است، و بوندستاگ اخیراً درباره قانونگذاری این حق برای بقیه کشور بحث کرده است.
از نظر تاریخی، این یک تغییر استراتژیک بود. این حرکت گفتمانی که در دهه ۱۹۷۰ به طور فزاینده ای منتشر شد، توجه بین المللی را از میلیون ها فلسطینی تحت اشغال نظامی در کرانه باختری، بیت المقدس شرقی، و غزه و همچنین سوری ها در بلندی های جولان اشغالی منحرف کرد. با آن همچنین تأکید جدیدی بر هولوکاست آمد: همانطور که ژاکلین رز در کتاب «مسئله صهیون» بیان میکند، هولوکاست به ندرت در لفاظیهای دولتی اسرائیل قبل از سال ۱۹۶۷ مورد استناد قرار میگرفت.
سکانس بعدی در جنگ اصطلاحات زبانی اسرائیل این بود که مقاومت فلسطین در برابر اشغال نظامی را به عنوان «تروریسم» معرفی کند. تمامی اشکال مقاومت فلسطین از دیرباز توسط اسرائیل به عنوان فعالیت های تروریستی معرفی شده است. این اصطلاح به رویارویی نامتقارن بین غیرنظامیان فلسطینی و ارتش اسرائیل، و حتی اشکال مقاومت غیرخشونت آمیز، از جمله فراخوان برای تحریم اقتصادی اسرائیل، اطلاق می شود. از آغاز توافق اسلو در سال ۱۹۹۳ که با نام گمراه کننده اش(فرآیند صلح) نامگذاری شد، (کلمه ت T-Word) مورد توجه بیشتر قرار گرفت، که طی آن شهرکهای اسرائیلی به طور گسترده در زمینهایی که برای ایجاد کشور فلسطین تعیین شده بود، گسترش یافتند و مقاومت خشونت پرهیز بر این اساس ادامه یافت. پروتکل اول کنوانسیون ژنو که به وضعیت غیرنظامیان در درگیری های مسلحانه و همچنین مبارزات “علیه سلطه استعماری و اشغال بیگانگان و علیه رژیم های نژادپرست برای اِعمال حق خودمختاری” مربوط می شود، تأیید می کند که مردم تسخیر شده در سرزمین های اشغالی حق مقاومت دارند و میتوانند با اشغال و در رویارویی آشکار با «طرف مخالف» اسلحه به دست گیرند. اما پس از ۱۱ سپتامبر، اسرائیل سرکوب فلسطینیان را به عنوان کمکی به جنگ علیه تروریسم معرفی کرد. در طول تهاجم به عراق، «آزادی» و «تروریسم» به دو اصطلاح متضاد در مدیریت تبلیغات عمومی آمریکا تبدیل شد. بیست سال بعد، اسرائیل نیز مقاومت مبارز فلسطینی را به داعش یا القاعده تشبیه می کند.
برخی از تعبیرهای استراتژیک اسرائیل بیضررتر به نظر میرسند. دیواری متشکل از بتنی به ارتفاع هشت یا نه متر که کرانه باختری را محاصره می کند، و گاهی اوقات روستاها و نقاط ارتباطی فلسطینیان را قطع می کند، به عنوان “حصار امنیتی” توصیف می شود. (در زبان عربی از آن به عنوان “جیدار الفصل الآنصوری” یا دیوار آپارتاید یاد می شود.) در سال ۲۰۰۲، قبل از اینکه اشغال غزه با محاصره جایگزین شود، مدیریت سازمان خبرپراکنی-رادیو و تلویزیون اسرائیل به کارکنان خود دستور داد که با اشاره به شهرک نتزاریم در چند مایلی جنوب شرقی شهر غزه ، اصطلاح “شهرک نشینان” را با “ساکنان” جایگزین کنند. در همان سال، دپارتمان آموزش آژانس یهود برای اسرائیل کتابی تحت عنوان راهنمای Hasbara—کتابچه راهنمای دانشجویان برای دفاع از اسرائیل در دانشگاه های ایالات متحده، را تهیه کرد. ترجمه تقریبی hasbara از زبان عبری می تواند «توضیح المسایل» باشد، اما این اصطلاح به معنای دستورالعمل روابط عمومی جهانی در دفاع از اسرائیل است.
این کتابچهٔ راهنما خوانندگان را در مورد هنرهای «گرفتن امتیاز» و «توانایی پوشاندن امتیازدهی بجای ایجاد بحث واقعی آموزش میدهد». برای مثال، مجبور کردن فعالان فلسطینی به دفاع از عرفات در برابر اتهامات فساد بسیار آسانتر از این است که توضیح دهید که آریل شارون کسی را در صبرا و شتیلا نکشت[xvi]. این دستورالعمل همان هنر اصلی دیپلمات های اسرائیلی است که در شبکه های تلویزیونی در سراسر جهان ظاهر می شوند. در حالی که سازمانهای حقوق بشر اسرائیل، فلسطین و بینالمللی اسرائیل را به عنوان رژیم آپارتاید معرفی کردهاند، رسانههای وابسته به اسرائیل این کلمه را «مناقشه انگیز» و گاه «مورد تردید» توصیف میکنند. چنین القابی به سرعت در مطبوعات بین المللی به عنوان نشانه های بی طرفی مورد توجه قرار گرفت. تا جاییکه گاهی اوقات استفاده از کلمه “آپارتاید” نیز به عنوان «یهود ستیزی» توصیف می شود.
در واقع، علیرغم مقاومت یهودیان که با صدایی بلند آمیختگی یهودیت با صهیونیسم را رد میکنند، اتهام یهود ستیزی اکنون سلاح انتخابی واژگانی است که علیه فلسطینیان و کسانی که در حمایت از حقوق فلسطین از جمله حق زندگی صحبت می کنند، مطرح می شود. خاخام برانت روزن[xvii]، در مقاله هاآرتص در سال ۲۰۱۶ تحت عنوان “ضدیت با صهیونیسم یک “شکل تبعیض” و یا یک یهودستیزی نیست”، پیشنهاد کرده است که “محو کردن تمایز بین ضدیت با صهیونیسم و یهودستیزی، تعریف «یهودستیزی» را به هم می زند، تا جایی که اصلا بی معنی می شود.” در سال ۱۹۶۹، نخست وزیر گلدا مایر گفت: «چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد». نخست وزیر بگین در سال ۱۹۸۲ گفت که فلسطینی ها “جانورانی هستند که روی دو پا راه می روند”. یک سال بعد، رئیس ستاد ارتش رافائل ایتان گفت که آنها “سوسک های معتاد در یک بطری” هستند. و در سال ۲۰۰۱، موشه کاتساو، رئیس جمهور اسرائیل، فلسطینی ها را “افرادی که به قاره ما، به جهان ما تعلق ندارند، اما در واقع متعلق به کهکشانی متفاوت هستند” خواند. برای شارون، همانطور که او در سال ۲۰۰۴ توضیح داد، “صلح” برای اسرائیل با تسلط و کنترل “دشمنان بشریت” حاصل می شود. البته وقتی رهبران اسرائیل فلسطینی ها را بدین گونه توصیف می کنند، هیچ فریاد قابل مقایسه ای شنیده نمی شود.
تداوم زبان غیرانسانی در تکثیر اخیر ویدئوهایی در رسانه های اجتماعی از اسرائیلی ها دیده می شود که قتل عام و شکنجه غیرنظامیان فلسطینی را در حالتی مانند کارناوال شادی به نمایش می گذارند. یک روند نگرانکننده الهامگرفته از ویدئو از زندانیان فلسطینی با چشمبند و دستبند بود که مجبور میشدند ساعتها به آهنگ تکراری کودکان اسرائیلی «Meni Mamtera» گوش دهند: سربازان، سیاستمداران و غیرنظامیان، گاهی اوقات از خود با کودکان در ویدیو حین پخش این آهنگ در حال تقلید از زندانیان فیلمبرداری کردهاند.
اسرائیلیهای درون اسرائیل در جایی زندگی میکنند که تاریخ نگار آمریکایی لارنس دیویدسون آن را «محیط اطلاعات بسته» مینامد و جنگ کنونی آن را بیشتر تشدید کرده است: در ۸ نوامبر، پارلمان اسرائیل قانون مبارزه با تروریسم را اصلاح کرد تا مصرف نشریات دل سوز جنایات غزه را به طور مؤثر «تروریستی» جرم انگاری کند. ممنوعیت مصرف منفعلانه پستهای غزه در رسانههای اجتماعی بخشی از این احکام با مجازات تا یک سال حبس برای کاربرانی است که در وهله اول با لایک کردن یا بازدید از یک پلت فرم متمایل به مقاومت فلسطین پاسخ دهند. اکثر متهمان البته شهروندان فلسطینی اسرائیل هستند، اما اسرائیلی هایی که با فلسطینی ها ابراز همدردی می کنند نیز بازداشت شده اند.
اسرائیل از ۷ اکتبر تا کنون بیش از ۹۰ خبرنگار را در غزه کشته است. بنی گانتز، وزیر دفاع اسرائیل، به صراحت گفت که «خبرنگارانی که در کشتار حماس در اسرائیل در ۷ اکتبر حضور داشتند و همچنان ترجیح دادند در حالی که بچهها سلاخی می شدهاند به عنوان تماشاچیان منفعل بایستند، هیچ تفاوتی با تروریستها ندارند و باید با آنها بعنوان تروریست رفتار شود.» حتی وقتی که هیچ سندی وجود ندارد که ثابت کند، این سلاخی اصلا اتفاق افتاده باشد. کمیته حفاظت از روزنامه نگاران مستقر در نیویورک این اعلام موضع را خطرناک ترین حمله به روزنامه نگاران از زمانی که شروع به ثبت تلفات حرفه ای در سال ۱۹۹۲ کرد، توصیف می کند.
پیچیدگی تبلیغات اولیه صهیونیسم، که بر اساس اصطلاحات ظریف اما مبهم «نورداو» شکل گرفته و برای یک قرن پیش نوشته شده است، دیگر موضوعیت ندارد. همچنین جانشین فصیحی برای آبا ایبان وجود ندارد که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به عنوان «صدای اسرائیل» وارد عرصه بینالمللی شد. در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۳، اردان، سفیر اسرائیل در سازمان ملل، شورای امنیت را به “سکوت” در مقابل تروریسم متهم کرد و قول داد تا زمانی که اعضای شورای امنیت حماس را محکوم نکنند، از ستاره زرد بر لباسش استفاده کند. دنی دایان[xviii]، رئیس بنیاد رسمی «یادواشیم» اسرائیل برای یادبود قربانیان هولوکاست، به سرعت اردان را مورد سرزنش قرار داد: «این اقدام قربانیان هولوکاست و همچنین دولت اسرائیل را از ارزش میاندازد». دایان پیشنهاد کرد که اردان باید پرچم اسرائیل را بپوشد.
شاید تکیه بر تعبیرهای نیک راهبردی در عصر رسانه های اجتماعی دشوارتر باشد، که قطعاً نقشی در تنزل پیام اسرائیل به سایر نقاط جهان و در نتیجه ساخت رضایت بین المللی ایفا کرده است. علیرغم ادعای مکرر اسرائیل مبنی بر اینکه برای مثال، غیرنظامیان را در غزه هدف قرار نمی دهد و هزاران کودک کشته شده توسط آتش اسرائیل “سپر انسانی” هستند که توسط جنگجویان حماس استفاده می شوند. یا بجای تصاویری از نوزادان نارس که از دستگاه تنفس مصنوعی در بیمارستان الشفاء خارج شده اند در حالیکه رفع قطعی برق غیرممکن بوده است، رسانه های دولتی اسرائیل با انتشار تصاویری از پرسنل ارتش اسرائیل در حال تخلیه ماشین های تنفس مصنوعی از یک وانت به عنوان یک حرکت انسان دوستانه واکنش نشان دادند. واقعیت عیان در مقابل چشم جهانیان در شبکه های اجتماعی اما آن بود که الشفا انکوباتور داشت. چیزی که نداشت برق برای راه اندازی آنها بود، زیرا اسرائیل برق غزه را قطع کرده بود.
در ماه نوامبر، اسرائیل تصاویری از پرسنل ارتش اسرائیل را منتشر کرد که به دنبال یک سلول حماس وارد بیمارستان می شدند. سربازان جعبههایی را حمل میکردند که روی آنها عبارت «تدارکات پزشکی» به انگلیسی نوشته شده بود، مانند وسایلی که در یک تئاتر آماتور وجود دارد. دو روز قبل، ویدئویی منتشر کرد که در آن دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل در داخل بیمارستان الرنتیسی به تقویم دیواری اشاره میکرد و ادعا میکرد که روزهای هفته (به زبان عربی) نام تروریستهای در حال انجام وظیفه است. او در این ویدئو ادعا می کند: “این لیست می گوید، ما در حال عملیات هستیم.” این یک لیست از نگهبانان است که در آن هر تروریست نام خود را می نویسد و هر تروریست شیفت خود را دارد.” او همچنین به یک توالت در زیرزمین و یک بسته پوشک به عنوان شواهدی از فعالیت تروریستی اشاره می کند. در ویدئوی دیگری، زنی که مدعی پرستاری در الشفا است، حماس را به مسدود کردن خدمات پزشکی و “تسخیر کل بیمارستان” متهم می کند. این کلیپ در کانالهای رسانههای اجتماعی دولتی اسرائیل ظاهر شد و قبل از ناپدید شدن از صفحه توئیتر عربی اسرائیل، میلیونها بازدید به دست آورد. این زن با لهجه عربی صحبت نمیکند و به گفته رابرت مکی، روزنامهنگار آمریکایی، سه عضو سازمان پزشکان بدون مرز در الشفاء به او گفتند که هرگز او را ندیدهاند.
ارتش اسرائیل در ماه نوامبر در کرانه باختری رود اردن، عهد تمیمی، فعال فلسطینی ۲۲ ساله را به دلیل پستی در اینستاگرام که به زبان عبری و عربی کلاسیک به طور غیرقابل باوری نوشته شده بود، ربودند: «پیام ما به گله های شهرک نشینان! ما در تمام شهرهای کرانه باختری منتظر شما هستیم… شما را سلاخی می کنیم، خونت را می نوشیم و جمجمه هایت را می خوریم، بطوریکه بگویید کاری که هیتلر کرد یک پیک نیک بود.» به گفته نریمان، مادر تمیمی، «دهها حساب کاربری به نام او در شبکههای اجتماعی وجود دارد که توسط افرادی ایجاد شدهاند که ما نمیشناسیم.» حسابی که بیانیه به آن نسبت داده شده است دیگر قابل دسترسی نیست.
ارتش اسرائیل اغلب ادعاهای مشکوکی را مطرح می کند: علیرغم شواهد قوی بر خلاف آن، مسئولیت قتل روزنامه نگار الجزیره، شیرین ابواکله در جنین در سال ۲۰۲۲ را رد کرد، اما در نهایت این قتل را پذیرفت و از آن عذرخواهی کرد، اما هیچ کس برای این قتل بازخواست و محاکمه نشد. حتی متزلزل ترین راهبردهای لفاظی و تدبیرهای روابط عمومی اسرائیل هم هنوز به اهداف خود می رسند. در مورد فلسطینی ها، البته، آنها هرگز فریب نخوردند.
زیو جابوتینسکی – رهبر تجدیدنظرطلب صهیونیست و رئیس سازمان شبه نظامی صهیونیستی ایرگون که در سال ۱۹۴۸ جذب ارتش اسرائیل شد – در مقاله “دیوار آهنین” خود در سال ۱۹۲۳ درباره فلسطینیان نوشت: “ممکن است به آنها هر چه از بی گناهی اهداف خود می پسندیم بگوییم، آنها را ساده کنیم و با کلمات عسلی شیرین کنیم تا گوارا شوند، اما آنها می دانند ما چه می خواهیم، و ما می دانیم که آنها چه نمی خواهند. همانطور که یوسف ویتز، رئیس بخش استعمار آژانس یهود در دفتر خاطرات خود در سال ۱۹۴۸ نوشت، فلسطینیان میدانستند که صهیونیستها به تمام فلسطین، منهای ساکنان آن طمع دارند و معتقدند در این کشور جایی برای هر دو ملت با هم وجود ندارد. ویتز افزود: “راه دیگری جز انتقال اعراب از اینجا به کشورهای همسایه و انتقال همه آنها وجود ندارد: نه یک روستا، نه یک قبیله، نباید باقی بماند.”
ایزابلا حماد نویسنده «پاریسی» و «روح وارد میشود» و سحر حنیدی مورخ فلسطینی است. آخرین کتاب او «تاریخ پنهان اعلامیه بالفور» است.
[i] https://www.thenation.com/article/world/language-israel-gaza-palestine/
[ii] Manufacture of consent
[iii] Consent Engineering
[iv] The Jewish Colonization Association
[v] The Society for the Colonization of the Land of Israel
[vi] The Palestine Jewish Colonization Association
[vii] The Jewish Colonial Trust
[viii] Settler Colonialism
[ix] Palestine Mandate
[x] United States Agency For International Development(USAID)
[xi] هزینه بهداشتی اختصاص یافته برای هر اسراییلی ۲۹۰۰ دلار و برای هر فلسطینی ۲۹۴ دلار است. https://www.commonwealthfund.org/blog/2017/visit-israel-sheds-light-two-health-systems
[xii] Present Absentees
[xiii] Max Nordau
[xiv] Theodor Herzl دبیرکل سازمان صهیونیست
[xv] Patron-client relationship
[xvi] اردوگاههای آوارگان فلسطینی در حاشیه بیروت، جایی که شارون در سال ۱۹۸۲ رهبری کشتار آنها وسیله فالانژیستهای لبنانی را بر عهده داشت.
[xvii] https://rabbibrant.com/2023/12/01/in-the-face-of-israels-terrifying-onslaught-on-gaza-its-time-to-double-down-on-anti-zionism/
[xviii] Dani Dayan, the chairman of Yad Vashem, Israel’s official memorial to victims of the Holocaust
1 Comment
مقاله بسیار مفید و حاوی مستندات مهم تاریخی و سیاسی بود. دست شما درد نکندو