توهین و تحقیر به عنوان زبان اعتراض زیبا نیست، اما نمیتوان معترضان به سیرک انتخابی در خارج از کشور را «سرزنش» کرد و یا مانع آنها شد…
توهین و تحقیر در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران هر روزه قابل دیدن است
زبان خشونت و زبان بیرحمی,
گستاخانه همراه با جنایت…
با حمله به زنان، دخالت در زندگی خصوصی مردم، کشتار کودکان در صف اعتراضات، هر روز دلهای بسیاری را شکستن، ریختن خون معترضان و مردم را به سخره و به باد تمسخر گرفتن..
حکومت اسلامی خود عامل بازتولید فرهنگ لمپنیزم در جامعه است
اسلامگرایانی که انسان بودن و انسانیت حالیشان نیست، زبانشان اهانتآمیز است،
با بحت و تبادل نظر کاملاً بیگانهاند،
ازجنایات کردن و به کار گرفتن فرهنگ لمپنی هم ابائی ندارند…
سیرک انتخاباتی جمهوری اسلامی نه تنها غیردموکراتیک و فاقد مشروعیت است، بلکه به مردم در ایران تحمیل شده است.
برای دفاع از دموکراسی
به نظر من درست و حق طبیعی آزادیخواهان و هر انسان معترضیست که سیرک انتخاباتی را به هم بزند و در صورت توان مانع برگزاری آن شود.
زبان اعتراض به هر شیوهٔ ممکن در تقابل با مدافعین استبداد قابل دفاع است …
شرکت ساکنین خارج از کشور در سیرک انتخاباتی دهانکجی به خانوادههای جانباختگان بود که هدفشان ارزشهای انسانی و باز گشت اختیار به انسان بود …
حقیقت اینکه آنها پا روی شعور و عواطف انسانی گذاشتند، مماشات کردند و منافع شخصی را بر منافع عمومی مقدمتر دیدند
و اینها مستحق احترام نیستند…
خیلیها زیبا قلم را به دست میگیرند
اما هذیان مینویسند
یکی به نعل میزنند، یکی به میخ
استاد دوپهلو در نوشتن و گفتن…
درد و مصیبت زیاد است.
از درک این رنگها
من ناتوان و عاجزم،
خستهام، از هر خستهای، خستهتر…
برای جانباختگان راه آزادی و برابری، برای جوانانی که به مصاف استبداد رفتند و جان باختند…
دلم غروب کرد باز
سینهام
در آتش سرخ سوخت
وجودم
از نالههای جانسوزِ
دل مردم آغشته به غم سوخت
آتش شد پریشان و دلش بر من بینوا سوخت
جانم در سفر روزگار از نابرابریها سوخت…
۳۰ یونی ۲۰۲۴ میلادی،
شمی صلواتی