آنتونیو نگری: مقاومت امری جاودانه، پایدار و مستمر در جوامع است که متناسب با شرایط تاریخی هر جامعه در اشکال متفاوتی پدیدار میشود.
در وضعیت انسداد سیاسی طبیعی است که از هر تغییر هر چند اندک خوشحال باشیم. شکست جلیلی رفع اشرار بود که موجب خوشحالی بخشی از جامعه شد ولی پیروزی پزشکیان هنوز امید آفرین نیست زیرا هنوز نشانی از تغییر معناداری که بشود به ان امید بست دیده نمی شود. امید کاذب سم مهلکی است که مقاومت جامعه را در مقابل استبداد از درون تهی میکند. تجربه زیستی این سالها به ما آموخته است که زود باور نباشیم زیرا هر آنچه به فرمان برقرار شود به راحتی، به فرمان هم برچیده میشود. در یک نظام ولایت محورتغییرات تا نهادینه نشود زیاد نمیتوان به آن دل بست. توقیف مطبوعات و دستگیری روزنامه نگاران به استناد به قانون اقدامات تامینی مصوب ۱۳۳۹ در اردیبهشت ۱۳۷۹ یک نمونه از دهها نمونه است که تجربه کردهایم با یک فرمان بساط مطبوعات آزاد که باخون دل بدست آمده بود را یک شبه جمع کردند.
آنچه مسلم است هر دو جناح حاکمیت به این واقعیت پی برده اند که دیگر نمیتوانند به شیوه گذشته حکومت کنند. بحرانها دیگربه حد اشباع رسیده است. انباشتگی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین تنگنای سیاسی خارجی شرایط را به نظام، سخت و دشوار کرده است. نوع مواجهه رژیم به این بحرانها آینده را رقم خواهد زد. نگرش و عملکرد نظام حاکی از آن است که بیشترهدفش بازسازی و حفظ خود است. رژیم به شدت مراقب است خواستهها از یک حد معین عبور نکند، تا از کنترل خارج شود. مسئله نظام نه ریشهها و ساختارهای بحرانزا ،بلکه بازسازی روشهای ناکارآمد گذشته وحفظ ساختارهای موجود است. نظام به زعم خویش فکر میکند، میشود بدون تغییردر ساختارها و برنامههای بنیانکن با تعویض مدیران وبا کمک متخصصین میتواند از این بحرانها گذرکرده و دوباره خود را با زتولید کند. شکل مواجهه با بحرانها ماهیت تغییرمورد نظر نظام را برملا میکند. به عنوان نمونه به دومورد در اینجا اشاره میکنم.
در شرایطی که به اعتراف اقتصادانان وکارشناسان خود رژِیم شکاف طبقاتی، فقر، بیچارگی به حد نهایت رسیده است و ادامه حیات به بخش وسیع جامعه به امر دشواری تبدیل شده است نظام باز به سیاق گذشته فکر میکند می تواند بدون تغییر در ساختار سیاسی و اقتصادی با تغییر یک وزیر و کمک کارشناسان اقتصادی به ابر بحران اقتصادی فایق آید واز آن عبورکند. آنچه مسلم است جنس بحران اقتصادی درایران بیش ازآنکه اقتصادی باشد، سیاسی است. بحران اقتصادی در ایران ساختاری است. ساختاری بدین معنا که شرایط کنونی به درجاتی از بحران رسیده است که برون رفت از آن صرفا به مدد انحلال ساختارهای موجود امکان پذیر است. الیگارشی سیاسی با الیگارشی اقتصادی چنان در هم آمیخته و به چپاول و غارت مشغول هستند که با اعداد وارقام معمول اقتصادانان قابل حل نیستند. مورد دیگر مسئله حجاب اجباری زنان است. هیچ کدام از جناحهای حکومتی با نفس مسئله اجباری بودن حجاب مخالفتی ندارند. بلکه مسئله آنها شیوه برخورد است.
با تمام تفاصیلی که در بالا ذکر شد. بدین معنا نیست که نیروهای دمکراسیخواه وعدالتجو به آنچه که در جامعه جریان دارد بیتفاوت باشند. ما امروز در یک موقعیت ویژه قرار گرفتهایم باید تحلیلها برگرفته از واقعیتهای موجود جامعه باشد. (با یک غوره سردی وبا یک مویز گرمی) نیروهای آزادیخواه و عدالتجو باید زمانشناس باشند و در موقعیت حرکت کنند. برای نیروهای راست برانداز، زمان و موقعیت معنا ندارد آنها یکبار برای همیشه رابطه خود را با رژیم مشخص کردهاند. مسئله آنها با نظام، جنگ قدرت است آنها حکومت را حق خود میپندارند و با هر تغییر و اصلاح بشدت مخالفند وآنرا سد راه خود میپندارند. جریان دیگری که سالها بود کنش سیاسی را تعطیل کرده بودند وبعد از انتخابات بسیار فعال شدهاند، جریان اصلاح طلب محافظه کار دولت محور هست. این جریان بیشتر توسط آقای عباس عبدی و قوچانی و زیدآبادی نمایندگی میشود. آنها اصلاحطلبی را به یک نوع دین تبدیل کردهاند، در دیدگاه آنها دوراه بیشتر وجود ندارد. اصلاح از درون حکومت بهشت و هر راه دیگر دوزخ است. رستگاری فقط از مسیر اصلاحطلبی دولت محور عبور میکند. این جریان نخبهگرا است و به جامعه اعتقاد ندارند. یادداشت مورخ ۵./۶./۱۴۰۳ با عنوان “سخنی با جناب آقای خاتمی” در روزنامه اعتما د عصاره اندیشه این جریان است. از دیدگاه آنها تغییرات و تحولات ا ز گذر گفتوگوها و بده بستانهای سیاستمداران حرفه ای پشت درهای بسته ممکن است، نه به واسطهی حضور مردم در خیابانها، یا همبستگی مردم برای رسیدن به خواستهای جمعی.
وضعیت جنبشی جامعهی ایران مهمترین ویژگی از نیمه دوم دههی ۱۳۷۰ به این سو است در این دوره است که نارضایتیها تبدیل به اعتراضهای گسترده شد و آبان ۹۸ و جنبش زن، زندگی، آزادی، همهی رخدادهای بعد از خود را تحت تاثیر قراردادند. دراین فضا بود که آقای عبدی اصلاحطلبان را به سکوت و انتظار دعوت کرد. او در یادداشتی که در بالا اشاره شده، مینویسد: “در سال ۱۳۹۷ در دیداری که با جنابعالی داشتم (خاتمی)، دوست عزیز اقای خانیکی نیز حضور داشتند. تحلیل خود را از شرایط سیاسی کشور تقدیم کردم و معتقد بودم که اسب یکدستسازی در حکومت زین شده است و مانعی را بر نمیتابد. در نتیجه شرایط کنونی برای کنشگری موثر سیاسی اصلاحطلبان و به طور مشخص جنابعالی مساعد نیست و بهترین گزینه کنار کشیدن موقت از فعالیت متداول سیاسی است”
سعید مدنی زندانی سیاسی در یک تحلیل مفصل از خیزش مهسا بنام “صد سال و صد روز” معتقد است “آنچه در صد روز از اواخر شهریور تا دی ۱۴۰۱ در جامعه ایران رخ داد، فارغ از هرگونه پیامد و نتیجه سیاسی چنان اثرات عمیقی بر اندیشه، روح و وجدان جامعهی ایرانی گذاشت که تا سالها پس از این در بارهی ان سخنها گفته و متنها نوشته خواهد شد. به علاوه، به سختی میتوان آیندهای را برای ایران تصور کرد که متاثر از اعتراضات اخیر نباشد.”
به قول آقای سعید مدنی، شرایط موجود محصول مبارزات مدام ودائمی جامعه است که حافظان وضع موجود واصلاح طلبان محافظه کار را تحت تاثیر قرار داده است، نه عافیتطلبی اصلاحطلبان دولت محور.
اکنون به جای رادیکالیسم کم مایهی راست افراطی و بیعملی اصلاحطلبان حکومتی جریانهای آزادیخواه و عدالتجو باید به تقویت جامعه مدنی، و تشکیلات بیاندیشند. پرداختن به مسائل کارگران، زنان، اقوام، حاشیهنشینان و همهی آنچه به تبعیض و خشونت مربوط میشود، اولویت نیروهای آزادیخواه وعدالتجوست.