پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۱

پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۱

توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران
آزادی از میان اجساد مردم، آوار خانه‌ها و بمباران کشور زاده نمی‌شود. دموکراسی را نه با موشک، بلکه با اراده و فداکاری خودمان می‌سازیم؛ نه با همدستی با دشمن، بلکه...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
محکومیت حمله به زندان اوین و ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
نهضت آزادی ایران در راستای راهبرد تقویت همبستگی ملی که آثار برجسته آن را در جریان جنگ تحمیلی اخیر شاهد بودیم، بازگشت حاکمیت به مردم و تحقق مطالبات ملی از...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نیاز به بلوغ بیشتر سیاسی، و جسارت مدنی
اکنون بیش از هر زمان، نیاز حیاتی جامعۀ ایران بازیابی و تقویت «استقلال اندیشه» و «سازمان‌دهی مستقل سیاسی» است. ما باید بتوانیم در دل بحران، بدون اتکا به حاکمیت یا...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سعید مقیسەای
نویسنده: سعید مقیسەای
اوین؛ زندانی که از آسمان بمباران شد و از زمین خیانت دید
حمله به زندان اوین، چه از منظر حقوق بین‌الملل، چه از دیدگاه وجدان انسانی، یک جنایت محض بوده و از مصادیق روشن جنایت علیه بشریت است. همزمان، آن‌چه جنبه‌ای دیگر...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید آصفی
نویسنده: حمید آصفی
آتش‌بس تا استقرار صلح پایدار!
کارگران و زحمتکشان نیک می‌دانند که راه رفع ستم‌های نزدیک به نیم قرن جمهوری اسلامی نه با جنگ و تجاوز علیه میهن هموار شدنی است و نه با تکیه به...
۱۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: راهکار سوسیالیستی
نویسنده: راهکار سوسیالیستی
چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟
امروزه علاوه بر «پنج کشور هسته‌ای»، چهار کشور دیگر نیز دارای سلاح هسته‌ای هستند. در عمل، ما یک «نه کشور هسته‌ای» داریم که به آن «کلوپ هسته‌ای» می‌گویند. اما تل‌آویو،...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: والنتين کاتاسانف
نویسنده: والنتين کاتاسانف
ایران باید بماند و ما باید با ایران بمانیم
برای مخالفت بی‌بروبرگرد با تهاجم اسراییل به ایران حتی نیازی نیست به وطن‌دوستی یا عشق به میهن متوسل شویم که حالا لازم باشد بر سر معنای هر از این مفاهیم...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسام سلامت
نویسنده: حسام سلامت

آن شب

ماه داشت با تمام روشنائی اش به ما می تابید. دریا روشن و زلال بود، چون چشمان تو. من و تو همچون دو دلداده زمان، گره از ابرو بر داشته بودیم ...

ماه داشت با تمام روشنائی اش به ما می تابید. دریا روشن و زلال بود، چون چشمان تو.

من و تو همچون دو دلداده زمان، گره از ابرو بر داشته بودیم. چون دریا و ساحل، در خود می پیچیدیم و پس و پیش می رفتیم و باز هم به آغوش می کشیدیم خود را.

پر راز و نیاز می شدیم، چون صدف و حلزون و مروارید

درآن حجم زمان، در شن و ماسه ها.

خود را می دیدم، که در تلاطم آغوشت، چون ساحلی آرام، همچون موجی به سخره می خورد.

امید در آن زمان، پژواکی بود، اما دل بسته ی زمان خود بودیم.

گرچه آن زمان، پلک هایم بسته بود، اما شرزه ی بوسه هایت

در جان و تنم حس می کردم،

زیرا این تو بودی که مرا اسیر کلام خود کرده بودی.

حیف و صد افسوس، دگر هرگز از آن شبها پیش نیامد، و هر چه پلک می زنم، خود را چون مردابی می بینم که تشنه ی باران است.

و هر چه زمان می گذرد تشنگیم بیشتر و بیشتر می شود، و آرامشم را بهم می زند، و زخم هایم دهن باز می کنند، و تمامی ندارند.

 

دغدغه ام، مردن نیست!

این را خود میدانم، چون مسافر و مهمانم …

دغدغه ام ریزش این سقف است، که میان من تو، فرو می ریزد

دریغ و درد، هر چه بر بال خیال تو سر می گذارم، آسمان و دریا را آبی نمی بینم. دیگر آن زلالی چشمانت را، پاک و روشن مثل سپیدی قلبت، احساس نمی کنم. خود را ویران شده، از بی مهری روزگار و سنت می بینم.

وقتی که گفتی خداحافظ برای همیشه، گریه ام گرفت.

سکوت و دلتنگی سنگینش، در خود فرو ریختم.

زلالی عشقت همچون حباب، ته نشین و کدر میشد و من خالی و خالی می شدم.

تو عشق را کشتی و پیراهن عزایش را همان روزی که گفتی، به تن من پوشاندی، ولی من صبوری کردم.

وقتی که قرار شد از هم جدا شویم، آن عصر لعنتی، آن دیدار آخر، توی آن شرجی، من لرزیدم. خیال کردی برای من آسان بود؟ اما تو رفته بودی، تو تصمیم خودت را گرفته بودی، و این من بودم که بلاتکلیف بودم و نمی دانستم چه کنم، گرچه می دانستم که برگشتی وجود نخواهد داشت.

بعد از رفتن تو، خود را در آئینه نگاه کردم تا ببینم رفتنت در شکل و قیافه ام چه تغیری ایجاد کرده. قلبم را دل تنگ دیدم و همین طور فکرم. اما قیافه ام و تاثیر آن ندیده بودم. وقتی خود را در آئینه دیدم، باورم نشد که این من هستم! کدر و بی روح بودم، هیچ شادی در من نبود، غمگین و آشفته، و از آن بشاشیت که آمدنت مرا پر شوق می کرد، دیگر اثری نبود.

دل تنگی قلبم با دیدن چهره ام مرا بیشتر متاثر کرد. اندوهی تمام وجودم را فرا گرفت. رفتنت خیلی برام سخت بود، و نگاه بود، نگاه، در واپسین حسرت و وداع که در چهره هر دو مان دیده میشد. گرچه اشکی سرازیر نشد، ولی اندوهی سخت بر جان نشست. کلام یارای توصیف آن لحظه را نداشت. و افسوس و صد افسوس، آنچه که در دل کاشته بودم در باغچه دیگری به گُل خواهد نشست.

وقتی که می آمدی گرم و زلال میشدم. بلندای صدایت آرامش  تن و جانم بود، و لبخند هایت، امیدی بود برای فردا، فردایی که آرزوی ما بود.

اما امروز، چه مانده برای من؟ شاید برای تو فرازی بود، و امروز خود را سر شار و دل زنده میدید؟

اما من همچون همان مرداب تشنه ای هستم که چشمم به باریدن باران است.

من امروز، چون کودکی شده ام که قصه مادر بزرگش را با خود همراه دارد و هر سه شنبه شب کنار دریا می نشیند و ستاره ها و دریا را به یاد گذشته ها نظاره می کند.

….

با خود به نجوا می‌نشینم، زیرا، باورم این بود که آرامشم در لبخند تو معنی پیدا می کرد، و صدایت همچون نغمه ای بر گوش و جانم می‌نشست.

و هنوز عشق تو برایم، همان گذشته هاست. چون نوری هستی که از پنجره دلم تاریکی را پر از امید می‌کند و چهار فصل بهارم می شود.

هنوز هر نفسی که می‌کشم، اسم تو را زمزمه می‌کنم؛ آن نامی که درونم را به چالش می کشد و دریچه‌ای به گذشته ها ‌بازمی کند.

هنوز عشق را دریایی از حس و عاطفه می‌یابم، و وفادار می‌باشم. آنرا همچون موجی میبینم که هر لحظه به خاطراتم آرامش می‌بخشد و به دریایی از شور و شعف ‌تبدیل می‌شود. تو را در آن لحظه می بینم که کلامت، بدون حرف زدن، درونم را همراه خود می‌برد، و من همچون پرنده ای با بال‌های عشق در آسمان آزادی پرواز می کنم.

تو خودت خوب می دانی، که دوستت دارم، و این دوستی است که مرا زنده نگاه داشته است. این گناه من نیست. این صراحت عشق است که پیدا کرده ام، و این گونه، خود را … چون به این باور رسیده ام که عشق راز تلاشی ست برای فردا، همانی هست، که ما را درمان می کند.

ببین بانوی غزل سیمین بهبهانی چه می گوید:

«صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی.»

چگونه می توان آن همه خاطرات را فراموش کرد. آیا تو فراموش کرده ای؟ من باور نمی کنم، اگر بگوئی من فراموش کرده ام. هر چه خود را پنهان کنی، من بیشتر تو را می بینم.

«اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من.»

مولانا

این تو بودی که نگاه به زندگی را به من آموختی. با تمام تلخی هایش کلامت هنوز آویزه گوشم هست، که گفتی، همین دلتنگی ها همان عشق است.

دوش در تنهائی خویش، از تو سخن می گفتم

سخن از لبخندت، و آن خرمن گیسوی تو، می گفتم

سخن از آئینه چشمان تو و آن غنچه ی عشق

سخن از راز بهار،  و بی فردائی خوومون (خودمان) می گفتم

….

رو به هر سو که می کردم، صنما کعبه آمال تو بودی

چرخش دست تو، و آن ابریشم زلف، بوی عطر تنت

من و تو، آن خاطره ها

تو بودی عزیز گل من

گفتم کذب و حاشا است، آن که می گوید

گل، گر پژمرده شود، جای ندارد در باغ، یا نخندد بر شاخه

گفتم گل عشق هرگز پژمرده نخواهد شد

گفتم گل باغ و گل عشق، هر دو گُلند

اما،

گل عشق زنجیر است،

نه یک شاخه ی گل.

الماس است، در این زنجیر.

تاریخ انتشار : ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ ۷:۴۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

1 Comment

  1. مرتضی گفت:

    بسیار زیبا و قابل درک و احساس آفرین بر شما

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران

محکومیت حمله به زندان اوین و ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی

نیاز به بلوغ بیشتر سیاسی، و جسارت مدنی

اوین؛ زندانی که از آسمان بمباران شد و از زمین خیانت دید

آتش‌بس تا استقرار صلح پایدار!

چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟