بعد از اینکە آقای خاتمی از بخشش و عفو طرفین درگیر در صحنە سیاسی ایران سخن بە میان آورد، و بدنبال آن علی شکوری راد نیز از راە حل کم هزینە و مسالمت آمیز از طریق پادرمیانی رفسنجانی و مجاب کردن رهبر جمهوری اسلامی علی خامنەای گفت، اکنون نوبت آقای علی مزروعی یکی از سخنگویان اصلاح طلب رسیدە است کە اخیرا از فرارسیدن زمان مصالحە سخن بە میان آوردە است. مزروعی با تاکید بر اینکە مصالحە یکی از راهکارهای چهارگانە جنبش اعتراضی بودە است از عدم امکان مصالحە با احمدی نژاد و تیم اطراف وی سخن بە میان آورد، و در همان حال گروهی از اصولگرایان را پایبند بە یک سری ارزشها دانست و آنها را دارای سابقە و پایگاە در جامعە ارزیابی نمود.
اگر همە فاکتهای ذکر شدە را در کنار هم قرار دهیم ، بە خوبی متوجە می شویم کە در اردوی اصلاح طلبان و لااقل در میان بخشی از آنان استراتژی جدیدی در حال تکوین و شکل گیری است، استراتژی مصالحە با گروهی از اصولگرایان و جناح رهبری در جمهوری اسلامی. در مورد زمینەها و یا علل پیدایش چنین امری می توان بە چند مورد اشارە کرد، مورد اول همانا ژرفش و گسترش اختلافات و تعارضات میان اصولگرایان افراطی و اصولگرایان سنتی می باشد کە بر زمینە تعمیق مشکلات کشور در حال پیشروی است، و دوم، ضعف راهکارهای دیگر جنبش از جملە اعتراضات خیابانی می باشد کە بر اثر سرکوبهای شدید فروکش کرد.
اما آنچە در این میان جالب توجە است آن است کە بنابر چە تحلیل و رویکردی این دستە از اصلاح طلبان بە این نتیجە رسیدەاند کە می توان با رهبر و گروهی از اصولگرایان بر اساس خواستهای حداقلی مصالحە کرد؟ آیا گروە حاکم چنین نشانەهایی را از خود بروز دادە کە بتوان بر اساس آن بە این نتیجەای رسید؟
تا آنجا کە بە اعمال و کارکردهای روزانە برمی گردد، اساسا چنین فاکتها و نشانەهایی وجود ندارند. رژیم کماکان بە سرکوبهای شدید ادامە می دهد، و هنوز طیف بسیار وسیعی از اصلاح طلبان در زندانها بە سر می برند. قتل وحشیانە هالە سحابی نمونە آخر آن می باشد کە بشدت جامعە ایران و وجدان بشریت را تکان داد، قتلی کە تا بحال از طرف گروە حاکم و بویژە شخص خامنەای در محکومیت آن عکس العملی صورت نگرفتە است.
اما آنگاە کە بە مسایل پشت پردە برمی گردد، می توان با احتیاط و بە احتمال از نقش بە نوعی میانی رفسنجانی سخن بە میان آورد کە در تمام سالهای بعد از انتخابات، با فراز و نشیبهایی ارتباطش را با خامنەای کماکان حفظ کردە است، و بە یمن همین ارتباط از امکاناتی بهرەمند بودە کە بتواند بە احتمال جریاناتی را پشت پردە بە پیش ببرد. جریاناتی کە امروزە فردی مثل شکوری راد را بدان مسیر هول دادە کە صراحتا از راە حل کم هزینە و مسالمت آمیز سخن بگوید. و شاید بیشتر از هر عامل دیگری در شرایط کنونی برای توجیە امکان این مصالحە باید بر سخنان شکوری راد تکیە نمود کە بە صراحت از نقش رفسنجانی سخن بە میان آوردە است.
اگر بە علت اول کە همانا شرایط واقعی جامعە و تعارض میان دو طیف اصلی اصولگرایان برگردیم، اساسا در شرایط کنونی می توان امکان مصالحە را صفر ارزیابی کرد، اما آنگاە کە سخن برسر جریانات پشت پردە است، روند مبهم و غیر قابل پیش بینی است. یعنی می توان در پروسەای هم امکان این مصالحە را ممکن ارزیابی کرد و هم ناممکن.
در صورت اول، وضعیت کنونی ادامە خواهد داشت و جریان رهبری در اندیشە نیروی جایگزین بعد از اتمام دورە ریاست جمهوری احمدی نژاد خواهد بود کە در جریان آن بە احتمال قوی از میان اصولگرایان سنتی فردی بر اساس انتخابات مهندسی شدە بە پست ریاست جمهوری خواهد رسید. و در صورت دوم بر اساس مصالحەای حداقلی، شرایط بنوعی بە زمان قبل از احمدی نژاد بازخواهد گشت کە در آن طیفهای بە اصطلاح راست اصلاح طلبان توانایی شرکت در انتخابات و امکان برد آن را خواهند داشت (در خوش بینانەترین حالت).
اما آیا رهبر جمهوری اسلامی قادر و یا مایل بە چنین بازگشتی خواهد بود؟ آیا از لحاظ سیاسی و فکری امکان توجیە چنین مسئلەای را در میان اطرافیان خود خواهد داشت؟
کاملا واضح است کە چنین امری بمنزلە شکست (هرچند نە قاطع) وی و تقویت شدید پایەهای اجتماعی اصلاح طلبان در جامعە خواهد بود. اصلاح طلبانی کە خامنەای و یارانش برای شکست دادن آنان و از میدان بدرکردنشان بدترین نیروهای موجود در میان خود را بە صحنە جلو قدرت هول دادند.
و در مورد پیامدهای امکان چنین مصالحەای، می توان جامعەای را تصویر کرد کە در آن یکبار دیگر اصلاح طلبان در قدرت حضور خواهند داشت و از این مسیر شاهد بازگشایی نسبی فضای سیاسی و ژورنالیستی جامعە شد، فضایی کە در آن جامعە از رکود کنونی انتظار میان اصلاح طلبی و رادیکالیسم بیرون خواهد آمد، و اصلاح طلبی دوبارە بە منش اصلی تبدیل خواهد شد. اما از طرف دیگر جمهوری اسلامی در کلیت خودش و از لحاظ فرم عمومی و کلی خود محفوظ خواهد ماند. البتە این فرم کلی بر اثر حضور اصلاح طلبان در قدرت و در جامعە، دچار تلاطمات درونی شدە و بە شدت در معرض عینیتهای تغییرات احتمالی قرار خواهد گرفت. در واقع بازگشت اصلاح طلبان بمنزلە نقطە پایان بر آن تصوری خواهد بود کە خامنەای و یارانش سالهاست از طریق جلوانداختن احمدی نژاد درصدد تحمیل آن بە جامعە ایران بودند.
اصلاح طلبان حکومتی چند هفتە پیش، از عدم هواخواهی خود در جدال میان اصولگرایان سخن بە میان آوردند. اما هم اکنون ما شاهد فاز دیگری در سیاستهای جاری آنان هستیم. این فاز کە ناظر بر حذف احمدی نژاد و تحمیل خواستەهای حداقلی خود بە جناحهایی از اصولگرایان می باشد ظاهرا نمی تواند بە معنای تثبیت و یا هواخواهی از سیاستهای جناح ضد احمدی نژاد باشد، زیرا کە با واردکردن خود در امر مصالحە، فرضهای جناح ضد احمدی نژاد را می شکند و تنها در صورت مصالحە این جناح با آنهاست کە می توانند تاییدی نسبی بدست آورند.
از طرف دیگر طرح این مصالحە یک دیدگاە پراگماتیستی است کە از اعتراف بە ریشە اجتماعی جناح ضد احمدی نژاد بر می خیزد. مزروعی بە صراحت می گوید کە احمدی نژاد و تیم او هیچ پایگاهی در جامعە ندارند تا بتوان با آنان ائتلاف کرد.
اصلاح طلبان با طرح استراتژی دیگری، صحنە سیاسی ایران را بە خود دوبارە جلب کردەاند، اما آنان برای پیشبرد این استراتژی احتیاج بە شفافیت بیشتری دارند. بویژە آنگاە کە سخن بر سر نوع خواستەهای حداقلی و سرنوشت آقایان موسوی و کروبی است.