شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۸

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۸

تعرض مدنی به “تعرض” حکومتی

اگر هم نتوان حکم داد که دولت و حکومت جمهوری اسلامی بکلی دچار بن بست است و تماماً روان در مسیر فروپاشی، اما اندک شماری در این باره شک می کنند که گویا نظام حاکم میان غرقابه بحران و بحرانها غلت نمی خورد: بحرانی از نوع مرکب و بی چشم اندازش. یعنی مجموعه ایی از بحرانها، بی آن که گشایشی در افق برای حل آنها به دیده آید.

براستی حکمت یک رشته تصمیمات اخیر در جمهوری اسلامی بحران زده، که چیزی نیست جز دهن کجی خشن وآشکارعلیه جامعه مدنی ایران، در چه می تواند باشد؟ راه افتادن موج نوینی از بنیادگرایی در این رژیم بنیادگرا را که نتیجه آن نارضایتی فزونتر و باز هم بیشتر میلیونها شهروند ناراضی از حکومت است، چگونه می باید توضیح داد؟ مهمتر این که، اتخاذ چنین رویکردی را آن هم در شرایطی که بر پایه اقتضای خرد متعارف منطقاً می باید وارونه آن در کار باشد، چه سان می باید فهم کرد؟ نوشتار زیر، در این باره سخن می گوید.

اگر هم نتوان حکم داد که دولت و حکومت جمهوری اسلامی بکلی دچار بن بست است و تماماً روان در مسیر فروپاشی، اما اندک شماری در این باره شک می کنند که گویا نظام حاکم میان غرقابه بحران و بحرانها غلت نمی خورد: بحرانی از نوع مرکب و بی چشم اندازش. یعنی مجموعه ایی از بحرانها، بی آن که گشایشی در افق برای حل آنها به دیده آید. کمتر کسی را می توان جست که در گرفتار بودن حکومت در دام بحران، کمترین تردیدی به خود راه دهد. باور به بحرانی بودن سرتاپای این حکومت، باوری است عمومی و در برگیرنده بسیار کسان که روزگاری از این نظام بودند و حال دیگر نیستند، یا بسیاری که هنوزهم به توهم نجات آن دل بسته اند، هرچند در همان دل شکسته خویش خون می گریند، و نیز و حتی بسیاری از آنانی که، خود دستی بر چرخش چرخ بحران و بحرانها دارند. بحران و انواع بحران، کارت شناسایی این نظام است؛ و هر چه هم پیشتر می رویم، بیشتر و بیشتر.

این دیگر دشوار نیست که دریافته شود که برآیند بحرانهای رنگارنگ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدیریتی، نا کارآمدی ساختارها و… همانا در بحران دولت و ملت است. بحرانی که همه روزه و از منشور هر پدیدار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می توان به تماشای نمایش شهر فرنگ سیاسی آن نشست. این دو مؤلفه، یعنی ملت و دولت، که همانا در هم پیوندی شان و در تعادل با یکدیگر است که زمینه ثبات سیاسی در جامعه را فراهم می آورند تا که اقتصاد بگردد و فرهنگ شکوفا شود و دوستی با دیگران مجال یابد، در ایران تحت سیطره این حکومت اما، مدام در حال دور شدن روز افزون از یکدیگرهستند و پیوسته رو به از هم گریزی دارند. در یک چنین شرایطی، منطق کشورداری ایجاب می کند تا برای بازداشتن گسترش این شکاف گورکن قدرت، در سیاست مشی ترمیم پیشه شود و برای دلجوییهای اجتماعی، در همه سیاستها رویه تعدیل صورت گیرد. اما در جمهوری اسلامی چنین نیست. دانشگاه را حزب اللهی شده تر می خواهند و خیز تازه برمی دارند برای تدارک امر تفکیک کلاسهای درس دختر و پسر دانشجو. توسعه صدور بخشنامه های مکتبی و بالا بردن سهم و رانت “خودی”ها از حق همگانی محدود، بازخرید و بازنشسته کردن استادان غیر حزب الله، تجدید نظر در علوم انسانی دانشگاه ها و مکتبی تر کردن آنها، ایجاد وقت رسمی نماز در دبستانها و نهادینه شدن حضور مدرس دینی در مقام همه کاره مدرسه برای سرویس دهی به دانش آموزان ۷ تا ۱۳ ساله، دست بردن باز هم بیشتر در کتب درسی و مخصوصاً منطبق تر کردن روایات از تاریخ با جعلیات دلخواسته و مورد نیازحکومت دینی از تاریخ، گشودن “کیوسک” پاسخ به مسایل دینی مردم به زعامت طلاب دینی در جلو ایستگاه های متروی تهران و لابد بعدتر هم در شکل مقتضی در شهرستان ها، و اکنون اضافه شدن دفاتر توضیح المسایل دینی به سرپرستی طلبه های زن برای زنان مسئله دار در کنار دکه های پیشگفته، غلظت حملات لفظی به بدحجابی و بی حجابی در نماز جمعه ها و مجلس و تشدید حملات فیزیکی به مصادیق این “منکرات” در خیابانها، سازماندهی حملات به مجالس شادی خصوصی جوانان و خانواده ها، تشدید سانسور و تحمیل بر عرصه تولید هنر و اندیشه و فرهنگ از موضع تحجر فقهی و… بر اینها باز هم می توان افزود اما تصور می رود همینها خود، برای توصیف وضع کافی باشند.

نتیجه این تعرضها چیست؟ با یک نظرسنجی ساده و گذرا می توان نشان داد که از نقطه نظر سود و هزینه اجتماعی، نتیجه هر یک از این اقدامات و تصمیمات عبارت است از: ناراضی و ناراضیتر کردن جمعیت باز هم بیشتری از مردم در ازاء به اصطلاح فشرده تر کردن حلقه خودی های مطیع قدرت ولایت. و پرسش بعدی این که، “اگر چنین است پس چرا حکومت دست به این کار می زند؟” پاسخ: برای آن که جمهوری اسلامی در ابتدای راه سی ساله ایی نیست که از دل انقلاب همه مردم برخاست و اکثریت قاطع مردم را در ترکیبی از باور و توهم با خود داشت. او اکنون خود را با اکثریت قاطع جامعه غریب می یابد. او خود را با آنچه که گرایش اکثریت جامعه عرف گراست مغایر می بیند و آن را “دشمن” می شناسد و خویش را با گرایش اقلیت واپسگرا،همجنس. او نه فقط خود را در محاصره “دشمن” می پندارد که دیگر از تصور نفوذ “دشمن” در میان خود هم در امان نیست. آری، او نه با خواست عمومی و نه حتی با خواست آن گستره ایی که نظام جمهوری اسلامی زمانی با خود داشت،که حال صرفاً با سخنگویی و مدیریت منافع اقلیت صاحب قدرت است که معنی وجودی می یابد. رفتارهمه دشمن پنداری جناب خامنه ایی ولی فقیه، در واقع بازتاب موقعیت جمهوری اسلامی کنونی است و تکیه بر اقلیت سازمانیافته مکتبی و “مکتبی” حول منافع امروز و “آینده” علیه اکثریت ناسازمانیافته “دشمن”، سیاست راهبردی جمهوری اسلامی.

برای حفظ منافع اقلیت، می دانیم که، به تقویت روحیه همبستگی در صفوف این اقلیت خودی نیاز است. می باید که درآن، روحیه قدرتمندی و پیش روی را تلقین کرد، روانشناسی حقانیت و قدرت را پروراند، و حس تعرض در وی را برانگیخت. برای چنین نیرویی که بهر حال اتحاد خود را با ایدئولوژی و آن هم از نوع دینی توضیح می دهد، هر احساس مبتنی بر عقب نشینی و هر رفتار ناظر بر دفاع، آستانه پذیرش شکست است، دست شستن از موقعیت برتری و رخت بر بستن از قدرت. بهیچ وجه تصادفی نیست که در حلقات سیاست ساز این حکومت، مدام و این همه برتئوری “بهترین دفاع، حمله است” تکیه می شود و از آن سخنها می رود. لبّ فرمایشات ولی فقیه خامنه ایی نیز همین است و موعظه اصلی مصباح یزدی ها و جنتی ها، همان. به بدنه و متعلقات حکومت  گفته می شود که برای حفظ پیله “قداست” و “سنت” و در واقع دفاع از موقعیت قدرتمداری کنونی شان، باید که جلو رفت و مدام هم تعرض کرد. هم از این روست که این تعرض را، در ذات خود باید ناشی از احساس ضعف و تدبیری برای غلبه بر آن فهمید و نه باوربه قدرتمندی؛ نشانه نگرانی و نه علامت خوش بینی تاریخی، ناشی از ترس و نه بیانگر جسارت.

این که حکومت حاضر به تن دادن به کوچکترین میدان رقابت با حریفها نیست و حتی کمترین انتقادها را هم بر نمی تابد، دقیقاً در ارتباط است با همین تعرضهای بنیاد گرایانه اش به عرف اجتماعی. باید دریافت که بین تئوری “بهترین دفاع، حمله است!” و نظریه “النصر بالرعب”، یک رابطه منطقی و ذاتی برقراراست. آنچه که اکنون در جمهوری اسلامی شاهدیم، یعنی اقدام به تعرض و دستکم وانمود به تعرض در اوج بحرانهایش و در راس آنها بحران رابطه دولت و ملت، بهیچ وجه نباید پنداشت که استثناء است. نظامهای استبدادی معمولاً در زمانه سراشیبی هایشان به چنین وضعی گرفتار می آیند. در همین ایران خودمان و در محدوده معاصرش،  دیکتاتوری فرجامین شاه را خوب به یاد داریم. او هم درست در همان دوره بلوغ بحرانهایش بود که جشن های ۲۵۰۰ ساله راه می انداخت، حزب رستاخیز بپا می کرد، زندانیان را پشت تپه ها به گلوله می بست، زندانیان دوره محکومیت گذرانده طبق مقررات و قوانین خود را همچنان در زندانها نگهمیداشت و شب و روز از طریق رادیو، تلویزیون و مصاحبه ها و نشریات دست اندر کار القای ثبات و شکوفایی در کشور، حرکت بسوی تمدن بزرگ، دادن درس سیاست و کشورداری به دیگران بود و همه اش هم از ضرورت تعرضها و پیشرویها دم می زد. درست در همین فواره هوا کردنها هم بود که سرنوشت به زیر افتادن خود را رقم می زد. تعرضهای سیاسی، ایدئولوژیک و مدیریتهای جهانی جمهوری اسلامی نیز، در ذات خود از همان نوع است، اگرچه متظاهر در شکل و رنگ خود ویژه خویش. چنین فهمی، جوهره جامعه شناسی سیاسی است.

هیچ قاعده ایی البته بی استثناء نیست، بویژه در زمینه پدیده های اجتماعی و امر سیاست؛ اما شرط کامیابی در تعیین سیاست درست، فهم قانونمندیها در درون پدیده های سیاسی است که گرچه در بادی امر خود ویژه می نمایند و استثناء جلوه می کنند، اما خوب اگر بنگریم آنها نه بیرون از شمول قانونمندیها که نمود برونی همانها هستند. پس “تعرض”های جمهوری اسلامی را هم، از جنس دفاعی باید فهمید و نشانه احساس انفراد در آن، تا که بتوان شایستگی آن را یافت که در قامت مروج و سازمانگر تعرض مدنی  به استبداد و ارتجاع، این “تعرض” حکومتی را با تعرض پاسخ گفت.

تاریخ انتشار : ۲۰ مهر, ۱۳۹۰ ۴:۳۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

آغاز جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر:‌ مصاحبه نشریه کار با اکبر دوستدار

خبر حمله عراق را در واقع ما با مشاهده بمباران اهواز و آبادان دریافت کردیم. هواپیماهای عراقی در همان ساعات اول، بسیاری از شهرهای خوزستان و جمعاً ده شهر کشور را بمباران کردند. البته هدف مقدم و اصلی آنها تسخیر برق آسای خرمشهر توسط نیروی زمینی بود که در نزدیکی مرز عراق قرار داشت. از قرار و طبق نقشه جنگی صدام، آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد اهداف بعدی آنان بودند. ۱۲ لشکر زرهی عراق با همه تجهیزات بسوی خرمشهر سرازیر شده بودند.

مطالعه »
یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
آخرین مطالب

گزارش حضور سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در جشنوارهٔ جهانی اومانیته

در سه روز برگزاری جشنواره، مسئولان سازمان دیدارها و گفت‌وگوهای متعددی با رفقای حزب توده‌ ایران و حزب چپ ایران، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران و دیگر نیروهای چپ ایرانی مقیم پاریس داشتند. هم‌چنین رفقای ما دیدارهایی با رفقای چپ افغانستان و حزب کمونیست عراق داشتند.

در سالگرد جمعه خونین زاهدان یاد قربانیان جمعه خونین زاهدان و جنبش مهسا را گرامی میداریم!

جمعه خونین زاهدان همچون کشتار معترضان در جنبش های گذشته و جنبش ژینا مهسا در سراسر ایران حکایت از شکاف عمیق میان ملت ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی دارد.

بازهم خاطره ها

پاهایم را، به مانند علف، می گذارم، بر روی زمین
/
می بینم خود را، چون درختی در تب و تاب
/
می پیچم درخود، از آن هراس، که نگاهم بود و فراز
/
سرزمینی نشناخته، اما در خیال
/
آن کعبه آمال، چون مسلمانی در انتظار بهشت …

کارگران روزمزد و ناامنیِ حداقل‌ها

 کار برای زیست و زندگی آبرومندانه مدتهاست که دیگر در چشم انداز نیست، بلکه تلاشی جانکاه برای ادامه زنده ماندن و فقط زنده ماندن است … آیا سوختن انسان ها و جزغاله شدنشان بر فراز تیر برق و یا سقوط شان از بلندی ها و یا حبس شدنشان در اعماق معادن و مرگ شان در اعماق ظلمت و سیاهی سرنوشت محتوم شان است؟ چه باید کرد؟

یادداشت

جنبش زن زندگی آزادی، به مثابه جنبش علیه سلطه و استبداد

یک سال از روزهایی که زنان به اعتراض به قتل حکومتی مهسا “ژینا” روسری های خود را بعنوان نماد و  سمبل اقتدار جمهوری اسلامی به آتش کشیده و با شعار “زن، زندگی، آزادی” همبستگی عمیق جهانیان را بخود جلب کردند،  گذشت. جنبشی که در یک سال گذشته شاهدش بودیم، یکباره آغاز نشده و پیش زمینه های آن به سال های سال قبل به  خصوص بعد از انقلاب ۵۷ بر میگردد.

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
پيام ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
بیانیه ها

در سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی: ایران به پیش از جنبش تنیده در جان مردم و میهن برنمی‌گردد!

جنبش «زن‌ زندگی، آزادی»، در بطن جامعه حضور دارد و مطالبات بنیادین آن در حال تکوین است. خواست استقرار جمهوری مبتنی بر جدایی دین از حکومت، بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشر و با تأکید ویژه بر آزادی، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی، به‌یمن مبارزهٔ مردم ایران تحقق خواهد یافت!

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

گزارش حضور سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در جشنوارهٔ جهانی اومانیته

در سالگرد جمعه خونین زاهدان یاد قربانیان جمعه خونین زاهدان و جنبش مهسا را گرامی میداریم!

بازهم خاطره ها

کارگران روزمزد و ناامنیِ حداقل‌ها

صدور حکم زندان و شلاق برای ۱۷ کارگر فولاد اهواز

لایحه‌ی «عفاف و حجاب»؛ سرکوب زنان، سلب زندگی، انکار آزادی