سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

۲۹ آذر, ۱۴۰۴ ۰۶:۴۲

شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۲

بیانیه جبهه ملی ایران - شاخه خراسان: پیرامون حوادث اتفاق افتاده در مراسم هفتمین روز درگذشت جاویدنام دکتر خسرو علیکردی
متأسفانه از روزهای اول انتشار خبر دردناک درگذشت ایشان، جریان سایبری _ سلطنت‌طلب با تبلیغات گسترده تلاش نمودند که چهره ایشان را مخدوش نمایند، ولی خوشبختانه وجود مدارک و مستندات...
۲۹ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
صندوق بین‌المللی پول: بحران اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۵؛ هشتاد درصد شهروندان زیر خط فقر
نمودار‌های تازه صندوق بین‌المللی پول پرده از واقعیتی تلخ برمی‌دارند: ایران در سال ۲۰۲۵ در جمع سه کشوری قرار گرفته که پول ملی‌شان با بیشترین شتاب سقوط کرده است. سقوطی...
۲۹ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رویداد۲۴
نویسنده: رویداد۲۴
از رؤیای اروپای مستقل تا واقعیت قارۀ تابع
آنچه امروز از اروپا باقی مانده، محصول مجموعه‌ای از عقب‌نشینی‌ها، خیانت‌ها و سازش‌های راهبردی است که بدون نقش مخرب بریتانیا و فرانسه و المان قابل فهم نیست. این کشورها، به‌جای...
۲۹ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی جنوبی
نویسنده: علی جنوبی
هجدهمین گفتگو | پنج سخنرانی در پاسداشت ۱۶ آذر | سخنران چهارم: مهدیه گلرو
هجدهمین گفتگو با عنوان «در پاسداشت ۱۶ آذر» با حضور پنج سخنران برگزار شد. ویدئو مهدیه گلرو چهارمین سخنرانی از این مجموعه پنج‌گانهٔ است. سخنرانان: 🔘 مهدی ابراهیم‌زاده (از حزب...
۲۸ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
«شرم از لبخند» درد جدید ایرانیان فقیر شده
«مشقت‌بار، فاجعه‌بار، توانفرسا» تنها عبارتی است که می‌تواند وضعیت ایرانیان را برای دسترسی به خدمات دندانپزشکی توصیف کند. بسیاری از ایرانیان به دلیل گرانی و بالابودن نرخ خدمات دندانپزشکی چاره‌ای...
۲۸ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شادی مکی
نویسنده: شادی مکی
چگونه شرکت‌های بزرگ فناوری بخشی از دولت شدند
وظیفه پیش روی چپ بسیار عمیق‌تر است. بحران ایده‌ها در چپ بسیار جدی‌تر است. کاش می‌توانستیم این مشکل را مشارکتی‌تر، دموکراتیک‌تر و زیست‌محیطی‌تر کردن برنامه‌ریزی، حل کنیم. چپ‌ها نباید نیرویی...
۲۸ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
شکایت جولیان آسانژ: اعلام جرم علیه تهی‌شدن جایزۀ صلح نوبل از ماهیت وجودی‌اش
در دورانی که جنگ با واژگانی چون «دموکراسی»، «امنیت» و «حقوق بشر» آراسته می‌شود، شکایت آسانژ یادآور این واقعیت تلخ است که جایزۀ صلح نوبل، برخلاف هدف بنیان‌گذارش، به‌تدریج نه...
۲۷ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پروین همتی
نویسنده: پروین همتی

جهد، عمل، تدبیر، اندیشه، دانش و علم

سوختن چوب علم نیست، هیزم كردن و سوزاندن چوب علم است

یك عده مدعی هستند كه ما "همه چیز داشته ایم" و اسلام وعرب بر بادشان دادند و یا تعبیر "هیدورلیكی علمی" از هم دین و هم دنیا. خوب، اینها باید بگویند كه چرا به اعراب "باختیم"، و چرا حدود هزار سال در "قعر ركود و افولی هولناك" بسر برده ایم. و سی سال است كه هنوز همان سئوال را مطرح می كنیم كه در طول سه چهار قرن اخیر، گاهی بزبان امیر كبیر، زمانی مصدق، و حتا بزبان مشروطه، دایما تكرار كرده و و از ترس پاسخگویی، شیفتگی را پیشه كرده ایم... 

چندین سال پیش که هنوز ایرانیان خارج، که عمدتا پیش از پنجاه و هفتی ها بودند، در برخورد با ایرانیان داخل عقیده شان این بود که، علاوه بر کلی مختصات منفی، تروریست هم بودند که باعث سلب آبروی ایرانیان خارج در جهان و نزد مردم متمدن می شدند. در گفتگویی، گفته شد که چگونه می شود این دو دسته ایرانی “خوب” و ” بد” را از هم تفکیک کرد. بهرحال، در آن جو و زمان، حتا همین گفته نیز ناشی از نادانی و “تمایل” به “بد” ها می شد. مدتی گذشت و روزی همان اشخاص، باز گشته ازسفری تفریحی یا کاری یا دیدار، شدیدا عصبانی که در محل تعویض پرواز هایشان در فرودگاه های سر راه، با آنها مثل تروریست ها رفتار شده است. گفته شد حال متوجه باید شد که ایرانی بودن در گذرنامه و سایر مدارک درج شده است، و از این جهت اگر ایرانی تروریست است، همه ایرانیان چنین هستند، حتا با داشتن شهروندی و گذرنامه کشوری دیگر، حتا آمریکا نیز که ایرانی بودن، در گذرنامه و تمام مدارک رسمی، قید شده است- نژاد و رنگ پوست اساس هرگونه طبقه بندی در آمریکاست.

خوب منظور چیست؟ “برخی” تعلقات زدودنی نیستند، و درست مانند “خالکوبی” هستند که پاک شدنی نیست. تمدن غرب، و دوره نخستین جامعه صنعتی، بدون قید و شرط، همزمان، تمدن مسیحیت نیز می باشد- و بالعکس، زیرا مسیحیت با “غرب” مسیحیت شد. و تاکنون هنوز صنعت از این پشتوانه “عقیدتی” بنیادی جدا نشده است. دستگاه ارزشی محرک هگل و سپس مارکس نیز از همین پشتوانه ریشه گرفته بودند – اخلاقیات یهودی- مسیحی ریشه های ارزشی انگیزش بخش بنیادی مارکس نیز بوده اند. بقول “بنه دتتو کروچه” ایتالیایی، ” بهرحال، همه ما کاتولیک هستیم”. اکثریت قریب به اتفاق دانشگاه های آمریکا توسط مقامات یا نهادهای مذهبی- پروتستانت یا کاتولیک- تاسیس شده اند و هنوز هم بر پاشنه “دستگاه ارزشی” مسیحیت می گردند. تمام این دانشگاه ها، “شورای نگهبان” هایی هستند که “تو و بیرون” را اعمال می کنند، و این “تو و بیرون” ها نیز توسط خود آن نهادها، مستقیم ویا غیرمستقیم- تعریف و “تولید” می شوند. اگر از جنبه های “قضایی و پلیسی، و امنیتی” اتفاق سپتامبر آمریکا چشم پوشی کنیم، در واقع، این اقدامی بود برای شکستن این “ویژگی بنیادی” و کوشش برای ورود مسلمانان یا بخشی از آنها، البته بعنوان پیروان اسلام، به این حوزه و متعلق به “تو” شدن. در ایران و وقایع آن، این را مطلوب اما ناممکن می دانند (اختلاف نظری بنیادی و شاید “آشتی ناپذیر” بین جریان های اسلامی، بخصوص شیعه) – و وقایع اخیر بازهم درگیری بین این “غیرممکن” و “مطلوب” بود. این درگیری یا به جنگ های صلیبی –در جهت عکس- (برای باز پس گرفتن قبله مسلمین، که در جنگ های صلیبی اصلی، باز پس گرفتن قبله و زادگاه مسیحییون و بعدا، عیسوین، نام گرفته بود) ختم خواهد شد، و یا باید مسلمانان هم از این “مطلوب” بودن به نظر “بنه دتتو کروچه” برسند و بگویند که “بهرحال، ما مسلمان هستیم”.

اگر” تاریخیگری” (هیستوریسیسم) را با ادراک “پزیتویسیتی” و ” استروکتورالیستی” بخوانیم، جهان، و حتا، هستی از “خود بودن” و “داده شده بودن” به “توطئه گری” طبیعت، خدا، و انسان مبدل خواهند شد. بقول معروف این روزها، همه اینها، اساسا، “امنیتی” خواهند شد. “تکنوکراسی”، در اساس” یعنی همین گونه برخورد و خوانش که خیام، حافظ، و حتا، مولوی نیز در چاه ویل این “تخصص گرایی”، “فن گرایی”، فرو افتادند- محدودیت زمانه و تجربه، وعدم تمایز و تشخیص مفاهیم و مقولات ناشی از اسنتاجات فکری و یکی گرفتن آنها با خود واقعیت مشخص (مفروض، “کانکریت”) و بنابراین، ناتوانی در درک این که مفروض (کانکریت) خود شامل اندیشه نیز می شود، در حالی که در انتزاع، اندیشه دیگر شامل مفروض (کانکریت) نمی شود- عمل اندیشه نیز هست، در حالی که اندیشه فقط اندیشه است وعمل نیست. در فارسی واژه “جهد” همان عملی است که اندیشه را نیز در بر می گیرد و برابر “پراکسیس” مارکس؛ بهمین دلیل، جهد دارای دو مولفه است، یکی آنچه که در روزمره “عمل” می نامیم، و دیگری آنچه که در روزمره “تدبیر” می گوییم. اندیشه از مواد خام تجربه، یعنی، “جهد” که خود دو مولفه “عمل” و “تدبیر” را دارد، بدست می آید که خود ویژگی و هویت خود را داراست. هستی و جهان را بهر تعبیری بگیریم، به یک تعبیر، قطعا” نمیتوان گرفت – هستی، جهان، جامعه، هیچکدام به تنهایی و به جمع، نه حاصل توطئه هستند و نه براساس توطئه می چرخند. این درک ماست که وقتی –بدلایل خاص – “کج و معوج” می شود، اینها را چنین می بیند. باید همانکاری را که “مارکس” با “هگل” کرد، ما نیز” با خود بکنیم – خود را طوری دوران دهیم که پایمان بر “زمین استوار” فرود آید تا همه چیز، و از آن جمله هستی و جهان، و جامعه و مسایلش را همانطور که هست ببینیم.

از سوی دیگر، باید بدانیم که بر دیوار صاف نمیتوان چیزی را آویخت؛ اول باید میخی یا گیره یی را در آن نشاند، فروبرد، پیوند زد، و یا آنقدر آنرا سایید تا برجستگی هایی را روی آن بوجود آورد، و بعد “چیزی ” را به آن آویزید. اگر این “بهرحال ما همه مسلمان هستیم” را نبینیم، و یا قصد داشته باشیم که آنرا بعنوان “توطئه یی بزرگ” و “پر از حیله و تزویر” ببینیم و در پی رفع آن باشیم، بجای کندن و جابجایی “میخ و گیره های زیادی یا کهنه و پوسیده”، دیوار را چنان صاف و صیقلی می کنیم که دیگر، حتا، “خواسته های مطلوب” نیز از آن قابل آویزان شدن، و اتصال نخواهند بود. این “میخ ها و گیره ها” همان دستگاه های ارزشی یی هستند که هم در کلیت و هم در جزئییت شان، شرط هرگونه نوسازی، دگرگونسازی، و پاسخگویی به ضروریات هستند. این “میخ و گیره ها” همان های هستند که ما “مردم”، “توده”، “طبقه”، و بالاخره، “گروه ها” و ” اقشار” اجتماعی می نامیم، که به زبانی دیگر، همان ” منافع و مصلحت” هایی هستند که هم “ماندن”، و هم تداوم در “ماندن” را “مطلوب” می کنند، در حالی که، “توی” جدیدی را نیز بنا می نهند.

اسلام سیاسی در مقابل اسلام عقیدتی قرار دارد. مسیحیت بدون پاپ، و اعتقاد به مسیحیت و پذیرش اقتدار پاپ، نمیتواند وجود خارجی داشته باشد- و این ناشی از چگونگی “افتتاح” مسیحیت، و سرگذشتش می باشد. در مسیحیت، جامعه مسبوق به عقیده است و اقتدار حوارین، و جانشین آنها، یعنی، پاپ. در اسلام، و بخصوص شیعه، این قضیه گردشی دیگر داشته است، و این تفاوت ناشی از چگونگی “افتتاح” اسلام و سرگذشتش بوده است. اسلام، و بعدا، شیعه، در واقع اساسا بعنوان “پروتستانتیسیم” متولد شده اند، و بهمین دلیل، باصطلاح، “روشنفکری مذهبی” (اینلایتند بیلیور)، در اسلام – و آنقدر که به ایران و شیعه مربوط می شود- هرچه کوشش کند که اسلام ( و شیعه) را بر وفاق مسیحیت، “رفرم” کند، عملا، روبه قهقرا خواهد رفت، زیرا، کارشان شبیه این است که، عده یی (که وجود نیز دارند) بقصد “رفرم” پروتستاتنیسم، از موضع مسیحیت پیش از “رفرم” پروتستانت، به اندیشه و (بدور از چشممان) به عمل بپردازند. از نظر نقد گذشته –تاریخ- مسیحیت پروتستانت از دل حکومت “الهی”، حکومت “زمینی” برای تغییر زندگی حقیقی انسان ها را بیرون آورد. اسلام، بخصوص در اقدامات بنیانگذارش، و اساسا پیش از “افتتاح”، با اقدام در زمینه همین “تغییر زندگی حقیقی انسان ها” – یعنی با “جامعه” بعنوان موضوع مرکزی – شروع شده است و سرگذشتی –بدلایل مختلف و بسیار معتبر – عمیقا متفاوت داشته و پیدا کرده است. اسلامی که ما امروز با آن سروکار داریم (بخصوص شیعه)، هم اسلام بنیانگذارش و چگونگی زمان “افتتاح و پیش از آن” می باشد، و هم جمع آوری و ترجمه، و انتشار “یونان و تمدن های باستانی از چین تا روم” است- اروپا از طریق شارحین اسلامی-عربی، یونان (و حتا روم) را که بکلی، در جنگ و خونریزی های قرون وسطا، یا فراموش شده بود و یا از ترس، در صومعه های قله کوه ها، خاک می خورد و دوران “اسکولاستیسیسم” را می گذراند، دوباره کشف کرد. این وضعیت، عملا، اسلام را هم “سئوال” و هم “پاسخ” یی کرد که بدلایلی خاص و قابل ارزیابی، از دست رفت و تقریبا هزار سال “رکود و افول” را طی کرده است. اسلام با شعار وحدتش، تمدن های در بحران را تسخیر کرد، و شرایط نخستین شکوفایی عظیم را بنا نهاد، و لی، خیلی زود، همین شعار وحدت شمشیر دو لبه یی شد که هم آن شکوفایی را به پژمردگی مبدل کرد، و هم باعث وحدت تمام نیروهای کهن و در حال مرگ در پوشش همین “حاکمیت” شد. بزرگترین شکاف و بالاخره “انشعاب” که نهایتا “شیعه و سنت” شد در آن بوجود آمد، و هنوزهم چون “آتشفشانی فعال”، در روزگار ما، به تنهایی و بهمراه، دیده و تجربه می شوند.

ریشه تمام پیچیدگی ها، و “مشگلات”، و از جمله و بخصوص، تحولات ایران، در همین تفاوت فوق نهفته است. بخواهیم یا نخواهیم، این سرگذشت گذشته ما می باشد، و از دل نقد این گذشته، تاریخ ما ساخته می شود- حافظ باز هم شبیه “بخشش سمرقند و بخارایش”، به غلو گفته است که “فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو بیاندازیم”؛ نه سمرقند و بخارا را به “خال یا تاری از موی یار” می توان (اصولا لازم است) که بخشید، و نه می توان (اصولا لازم است) که سقف فلک را برای انداختن طرحی (هرچقدر نو) نیز، شکافت – در حالت اول منابع را مدبرانه اختصاص نداده ایم، و در حالت دوم، میخی و گیره یی، و یا اصولا سقفی را برا آویختن این “طرح نو” مهیا نداریم. این غلو حافظ بی مایه نیز نبوده و نیست، و بقول “بازاریابی امروزی”، غلوی برای عرضه متاع (ضرورت تحول) و یافتن خریدار (هوادار) برای این معامله (ساختن نو)، بوده است. می بینیم که حافظ نیز، هم مسلمانی است که با شعار وحدتش، از کعبه تا بتخانه را پوشش می دهد (جمع تمام اضداد)، هم از “ترجمه” های یونان و جهان باستان استفاده می کند (هسته های آنچه بعدا مدرن نامیده شد و از سویی، دنیای صنعت امروز شد – کانت در نطفه)، و هم با ذوق غلو ادبی، سمرقند و بخارا می بخشد و فلک سقف می شکافد، و هم از تجربه سرگذشت سقراط می آموزد، و پیش از گالیله، از فن “انتزاع اعلا” برای گفتن “پور سی جیرا”(بهرحال می چرخد) او در دروازه “عینیت” های دنیایی که در حال متولد شدن بود، برای سلامت خود، هربار دوباره، با خرقه آلوده به می (گناهکار)، باید از سر بازار به سوی “خانه” باز آورده شود.

بهمین جهت، ادراک چنین پیچیدگی هایی، از دو مسیر دستیافتنی است؛ یکی خود تداوم روند تغییر در جامعه حقیقی (مفروض، “کانکریت”)، و دیگری در انداختن طرحی بزرگ برای آموزش و پرورش متفکرین، و پایان دادن به دوره غلبه “روشنفکر” (اینلایتنت بیلیور- حافظ از این دسته بود) و جلوگیری از حاکمیت “تکنوکراسی دستورالعمل گرا”است –” پایان عصر” حاکمیت سیاسی گردانی (منفعتی و مصلحتی گردانی)، یعنی، تناسب قوایی کردن اقدام اجتماعی تا ارتباطات بین افراد و گروههای انسانی.

ایران وظیفه یی را بدوش گرفته است، و یا به عهده اش گذاشته شده است که بیجاست که تصور شود که براحتی از پس آن بر خواهد آمد – اما همیشه “تناقضات”، سر پیچ های تعیین کننده، به معضلاتی تبدیل می شوند که دیگرنه یک مشت مشگل هستند، و نه، بنابراین، قابل برطرف شدن با یک و حتا دو نسل. “تغییر در زندگی حقیقی انسان ها” ا ست که، دیر یا زود، اندیشه توانا برای درک این پیچیدگی ها را نیز پرورش خواهد داد و عرضه خواهد کرد.

ایرا ن حدود سه چهار قرن است که در تب و تاب “بحران رشد” ( رشد نه به معنی بازاری و مصطلح روشنفکرانه) بسر برده است، و پنجاه و هفت، اوج این “بحران” بوده است. در دوران سرازیر شدن از قله “بحران رشد”، هراقدامی –بالقوه – در پی جانشینی برای کهنه و منسوخ شده می باشد – بهمین دلیل، “دعوا” دیگر بر سر بیرون کشیدن طرحی برای آینده، از دل گذشته عملا نقد شده (شکستن قطعی مقاومت آن)، و تبدیل آن به سلسله مراتبی از اقدامات برنامه یی و اجرایی، بعنوان زمانبندی های حال در جهت تحقق و تصحیح طرح فوق می باشد.

یک عده مدعی هستند که ما “همه چیز داشته ایم” و اسلام وعرب بر بادشان دادند و یا تعبیر “هیدورلیکی علمی” از هم دین و هم دنیا. خوب، اینها باید بگویند که چرا به اعراب “باختیم”، و چرا حدود هزار سال در “قعر رکود و افولی هولناک” بسر برده ایم. و سی سال است که هنوز همان سئوال را مطرح می کنیم که در طول سه چهار قرن اخیر، گاهی بزبان امیر کبیر، زمانی مصدق، و حتا بزبان مشروطه، دایما تکرار کرده و و از ترس پاسخگویی، شیفتگی را پیشه کرده ایم و از هر ریزه عملی “اندیشه” یی، و از این، “نظریه” یی فراگیر، جانبخش، جهانبخش، و “بدون” خدشه، می سازیم – “من و ساقی بهم نازیم ” و “عارف کرانه گرفت” حاصل کار.

در فارسی واژه های “انتلکتوال” و “اینلایتند بلیور” را به “روشنفکر” ترجمه کرده و بکار می بریم- این در حالی است که با اغماضی فراوان، “روشنفکر” را برای “اینلاینت بلیور” می توان پذیرفت و بکار برد، اما “انتلکتوال” به مفهوم “صاحب فکر”، “تولید و باز تولید کننده فکر”، یعنی، “کارگر ملات ساز جامعه صنعتی” می باشد. این عنصر حاصل جامعه صنعتی است، و بنابراین، با “اینلایتنت بلیور” که سرگذشت انسان پراز آنست، اساسا فرق دارد. اکثر اقداماتی که بعنوان “اندیشه” انجام می گیرند، در حقیقت، محصولات این “اینلایتنت بلیور” یا، با اغماض فراوان، “روشنفکر” می باشند. در فارسی، واژه “روشن” مفهومی مثبت دارد، و بهمین دلیل، روشنفکر هم بمفهوم “خوش اندیشه، خوب فکر، فهمیده، دانشمند، صاحب خرد” و پس “شایسته و بایسته رهبری” در هر زمان و مکانی و شرایطی می باشد – و این تعریف به مصداق “اینلایتنت بلیور” و کسی که “شبیه هیچکس نیست” نمیخورد. این فرد با تعریف فوق متفکر است، که درست آن “انتلکوال” است، و نه “روشنفکر” که درست آن “اینلایتند بلیور” می باشد.

تاریخ انتشار : ۱۴ فروردین, ۱۳۸۹ ۱۰:۱۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تحقق حقوق جهان‌شمول بشر مبنای ایران آزاد فردا و سنگ بنای جهانی مبتنی بر سوسیالیسم دموکراتیک است!

بنیادی‌ترین مبنای حقوق بشر حق زندگی‌ست. حق زندگی به معنای برخورداری از کرامت انسانی‌ست؛ کرامتی شامل دسترسی به غذا، آموزش، بهداشت، امنیت، فرصت‌های برابر و امکان تصمیم‌گیری آزادانه در بارهٔ سرنوشت فردی و اجتماعی و رفع تمامی نابرابری‌ها و تبعیض‌هایی است که مسبب شرایط غیرانسانی جهان امروزند. فقر ساختاری، نابرابری‌های عمیق اقتصادی، تبعیض‌های سیاسی، قومی و جنسیتی، و جنگ‌ها و آوارگی‌های گسترده، همگی نشان می‌دهند که تأمین و تضمین کرامت انسانی هم‌چنان برای بخش عظیمی از مردم جهان رؤیایی دور از دسترس است. این رؤیا تنها زمانی محقق می‌شود که جهان‌شمولی حقوق بشر نه در کلام، بلکه در ساختارها، سیاست‌ها و مناسبات جهانی نمود پیدا کند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

مراسم یادبود خسرو علیکردی؛ جلوه‌ای از هم‌پوشانی رویکرد دو استبداد حاکم و مخلوع

هم‌سانیِ رویه، رویکرد و منشِ ستیزجویانهٔ استبداد حاکم و استبداد سرنگون‌شده در برخورد با مخالفان، یکی از خطرناک‌ترین تهدیدهای داخلی امروز ایران است؛ خطری که هم آیندهٔ کشور و هم امکان یافتن راه‌های مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز برای گذار به جمهوری مورد نظر اکثریت گسترده‌ای از طیف‌های سیاسی را تهدید می‌کند.

مطالعه »

به بهانه فوتبالِ و جام جهانی .. از رؤیای ژول ریمه تا خواب‌رباییِ توده‌ها ..

محمد دشتی: فوتبال امروز، دیگر تنها بازی نیست؛ آینه‌ای‌ست که جهان سرمایه‌داری را بی‌هیچ آرایشی پیش چشم ما می‌گذارد— جهانی که شادی توده‌ها را می‌دزدد تا ثروت اقلیتی کوچک را جاودانه کند.اما این بازی هنوز نَفَس دارد— تا وقتی بچه‌های خاکی‌پوش آفریقا، پابرهنه‌های آمریکای جنوبی، و کارگران بندر و معدن با همان عشق نخستین به توپ نگاه می‌کنند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیانیه جبهه ملی ایران – شاخه خراسان: پیرامون حوادث اتفاق افتاده در مراسم هفتمین روز درگذشت جاویدنام دکتر خسرو علیکردی

صندوق بین‌المللی پول: بحران اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۵؛ هشتاد درصد شهروندان زیر خط فقر

از رؤیای اروپای مستقل تا واقعیت قارۀ تابع

هجدهمین گفتگو | پنج سخنرانی در پاسداشت ۱۶ آذر | سخنران چهارم: مهدیه گلرو

«شرم از لبخند» درد جدید ایرانیان فقیر شده

چگونه شرکت‌های بزرگ فناوری بخشی از دولت شدند