در روابط بین کشورهای جهان خبرهای ناخوشایند دیگری به گوش می رسند. ادوارد اسنودن، از طریق افشاگری های خود پرده از کنترل های تلفنی برداشت که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکائی علیه مهمترین رهبران سیاسی تعدادی از کشورهای جهان اعمال کرده بودند. این کنترل های تلفنی تنها البته به رهبران جهان محدود نشدهاند، اخیرا دوباره افشا شده است که واحدهای امنیتی آمریکائی گفت و شنودهای بیش از سی میلیون از اهالی اسپانیا را نیز به شیوهای غیر قانونی تحت شنود قرار دادهاند، و در ادامه رسانهها از درخواست ژاپن از آمریکا برای دریافت وسائل دیجیتالی پیشرفتهای خبر دادهاند که از طریق آن خواستهاند کشور چین را کنترل کنند.
چنانکه شاهد بودیم، اعمال این کنترل و پخش خبر آن در رسانههای جمعی با واکنش کشورهای کنترل شده روبرو شد، طوری که مفسران از ایجاد تنش در روابط این کشورها با آمریکا و اینکه چنین پدیدهای می تواند بر همکاریهای آنها در مسائل بین المللی با ایالات متحده از جمله در امور مربوط به بحران سوریه و تروریسم تاثیر بگذارد، سخن گفتند.
در رابطه با ظهور و یا بهتر بگوئیم افشای چنین پدیده قبیح و زشتی که ید طولانی در تاریخ رابطه میان کشورها دارد، می توان روی چند موضوع تمرکز کرد:
ـ گسترش عدم اعتماد آمریکائیها نسبت به کشورهای اروپائی. عمق و وسعت شنودها به خودی خود نشانگر این امر است. این عدم اعتماد قبل از هر چیز ناشی از پر رنگتر بودن دیپلماسی در سیاست اروپائیها نسبت به حضور آن در سیاست کلان آمریکائیهاست. در واقع بهانە آمریکائیها برای این شنودها کە همانا تروریسم است معلوم نیست در کجا با شنود مکالمەهای تلفنی آنجلا مرکل تماس برقرار می کند. تو گوئی صدراعظم آلمان بخشی از پروژە تروریسم جهانی است!
ـ افشای این موضوع از طرف نیروهای معترض خودی (اسنودن)، کسانی که از موقعیت و نوع رفتار سیاسی کشورشان بشدت ناراضی هستند، و از طریق این افشاگریها در صدد پی افکندن سنت دیگری در سیاست آمریکائی و ایجاد روابط دیگری بین ایالات متحده و کشورهای دیگر جهان هستند،
ـ تسهیل کنترل به علت پیامدهای انقلاب انفورماتیکی در جهان، و اما از طرفی دیگر به علت همین انقلاب امکان بیشتر برای افشای آن، و در نهایت حدت گرفتن پیامدهای آن،
ـ این کنترل ها معمولا به نوعی یادآور رقابت جاسوسی در جریان جنگ سرد و یا کلا امر جاسوسی بعنوان بخشی از وظایف نیروهای امنیتی هستند، حتی در مقابل دوستان و متحدین دیرین هم. اما در اینجا با توجە بە همکاری دیرین میان اروپا و آمریکا در رابطە با مسائل مهم جهانی، این سئوال بزرگ پا به میدان می کشد که آیا منطق نهانی سیاست های نسبتا ناهمگون و یا رقابت های جاری کە بویژە بعد از بە قدرت رسیدن نئوکانها در آمریکا و تشدید نارضایتی در میان اروپائیها بروز یافتند، کار را بدانجا رسانیده است که متحدین نیز به مانند اتحاد شوروی باید شنود شوند؟!
ـ اما شاید مهمترین مسئله در رابطه با کشورمان ایران باشد. همه به نوعی اشغال سفارت آمریکا را در اوائل انقلاب به یاد داریم، و یا در مورد آن خواندهایم. در مقطع این اشغال غیر قانونی، اسنادی انتشار یافتند که حاکی از برخی فعالیت های جاسوسی این سفارت در تهران بودند (با حفظ این فاصلە کە نمی توان سلامت همە اسناد منتشر شدە را بطور صد در صد تائید کرد)، اسنادی که در تشدید دشمنی سیاست دشمن خواهانه رژیم اسلامی جدید بشدت تاثیر گذار بودند. اگر بخواهیم مورد تسخیر سفارت آمریکا در تهران را با مورد کنونی مقایسه کنیم (لازم به یادآوری است که ایالات متحده از طریق سفارت خود در برلین تماسهای تلفنی آنجلا مرکل را شنود کرده است، شباهتی عجیب!)، به دو نوع برخورد متفاوت از طرف کشورهای کنترل شده برمی خوریم، در ایران رژیم جدید راه دشـمنی و تشدید وخامت اوضاع را از طریق برخورد نامسئولانه و غیر مسالمت آمیز در پیش گرفت، اما کشورهای کنونی راه سیاسی، مسئولانه و دیپلماسی را برای حل بحران در پیش گرفتهاند.
مورد کنونی نشان می دهد که علیرغم خودسریهای بعضی کشورهای جهان در شکستن مرزهای احترام و استقلال دیگر کشورها، چقدر مهم است که متانت از دست نرود و همواره از طریق دیپلماسی، عقل سلیم و برخورد منطقی و بدور از هیاهو مشکلات پیش آمده حل شوند.