چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۵:۳۸

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۵:۳۸

دوازده تز درباره بحران «سوسیالیسم واقعاً موجود»

هيچ دليلى براى پذيرفتن مدعايى نداريم كه اقتصاددانان نظام هاى موجود، ايدئولوگ هاى نوليبرال، سران سياسى غرب و سرمقاله نويسان جريان فكرى غالب سعى دارند به عنوان حقيقتى بديهى و روشن تر از روز به ما قالب كنند: اين مدعا كه اقتصاد بازار، سرمايه دارى و نظام مبتنى بر اصل سود و بهره امروزه تنها گزينه عملى است، خصوصاً بعد از شكست اقتصاد فرمايشى دولت هاى تماميت خواه در كشورهاى غيرسرمايه دارى - نظامى كه در آن گروهى كوچك از فن سالاران (بى كفايت) تكليف اقتصاد را معين و با خودسرى و زورگويى تصميم هاى خويش را به جامعه حقنه مى كردند.

برگرفته از نشریه شرق ١٧ آبان ١٣٨۴

یادداشت مترجم: سال ۱۹۸۳ صد سال پس از مرگ مارکس و هفت سال پیش از فروپاشى دستگاه دولتى عظیمى که مدعى زنده نگه داشتن نام مارکس بود، مارکسیست جوان یونانى تبارى به نام الکس کالینیکوس در رد سیستم موسوم به «سوسیالیسم واقعاً موجود» چنین نوشت: «اتحاد جماهیر شوروى و خانواده اش، در واژگان مارکسیستى، نه چونان نوعى سوسیالیسم بل چونان مواردى از سرمایه دارى دولتى دیوان سالار است، نوعى از همان نظام اجتماعى استثمارگر که در غرب وجود دارد.» («اندیشه انقلابى مارکس»، ترجمه پرویز بابایى، ص ۱۱) به زعم وى، مارکسیسم و سوسیالیسمى که در بلوک شرق بروز و ظهور و موجودیت یافت در حقیقت نفى سوسیالیسمى بود که مارکس پیش نهاده بود. آنچه در دولت‌هاى (به تعبیر میشل لووى) «غیر سرمایه دارى» اروپاى شرقى تاسیس شد، نه برخود رهایى طبقه کارگر که بر استثمار آن استوار بود. 
کالینیکوس در ۱۹۸۳ نوشت: «هر کس به تفکر مارکس وفادار مانده باید از صمیم قلب و با تمام وجود براى سقوط رژیم هاى «سوسیالیست واقعاً موجود» فعالیت کند.» میشل لووى مقاله «دوازده تز» را پس از سقوط دولت هاى بلوک شرق و در آستانه سقوط کامل امپراتورى شوروى نگاشت. او بحران سوسیالیسم واقعاً موجود را مجال مناسبى مى داند براى نقد صحیح، غیربورژوایى و نوسازى مارکسیستى عقاید مارکس. از دید او ضعف اساسى اندیشه مارکس (و انگلس) یکى دیدگاه اکونومیستى – دترمینیستى و دیگرى عدم گسست ریشه اى از بنیادهاى تمدن بورژوایى است. لووى عظیم ترین نیرو را براى مقابله با نظام جهانى سرمایه (خاصه پس از سقوط بلوک شرق) توده کارگران مزدبگیر (اعم از کارگران صنعتى، یقه سفید و کارکنان بخش خدمات و کارگران کشاورزى و روزمزدى که اکثریت جمعیت جهان را تشکیل مى دهند) مى داند، توده اى که سرمایه بى محابا از آن بهره کشى مى کند. (نک: «مانیفست پس از ۱۵۰ سال»، ترجمه حسن مرتضوى، ص ۲۷۴ – ۲۵۹). 

۱ – چیزى که هنوز به دنیا نیامده چگونه ممکن است بمیرد: کمونیسم نمرده است چون هنوز زاده نشده است. این سخن درباره سوسیالیسم نیز صادق است. آنچه رسانه هاى غربى تحت نام «دولت هاى کمونیست» و ایدئولوژى رسمى شرق تحت عنوان «سوسیالیسم واقعاً موجود» درباره اش حرف مى زنند، اصلاً وجود خارجى نداشت. آنها را در بهترین حالت مى شد «جوامع غیرسرمایه دارى» نام نهاد که مالکیت خصوصى را در ابزارهاى اصلى تولید ملغى کرده بودند، اما تفاوت آنها با سوسیالیسم زمین تا آسمان بود. 
– سوسیالیسم صورتى از جامعه است که در آن تولیدکنندگان متحد و همراه سکان داران فرآیند تولید هستند، جامعه اى استوار بر وسیع ترین شکل دموکراسى اقتصادى، اجتماعى و سیاسى، جامعه اى همسود که از یوغ استثمار و ستم طبقاتى، قومى و جنسیتى در هر شکل آن رهیده باشد. این جوامع «واقعاً موجود» قطع نظر از کام یابى ها و ناکامى هاى اقتصادى و اجتماعى مختلف شان، در یک کمبود بنیادى با هم اشتراک داشتند: کمبود دموکراسى، بیرون گذاشتن کارگران، یعنى حذف اکثریت افراد جامعه از دایره قدرت سیاسى. حقوق دموکراتیک – آزادى بیان و آزادى تشکل هاى مردمى، حق راى همگانى، تکثرباورى سیاسى – برخلاف تصور رایج نه «نهادهاى بورژوایى» محض بلکه حاصل جد و جهد بى امان جنبش کارگران اند. محدود کردن آنها به اسم سوسیالیسم چیزى جز استبداد دیوان سالارانه نیست. همان گونه که رزا لوکزامبورگ (آن حامى پروپا قرص انقلاب روسیه) در خلال نقدى همدلانه و برادرانه در ۱۹۱۸ [یک سال پس از پیروزى انقلاب] به بلشویک ها هشدار داد: «بدون انتخابات سراسرى، بدون مبارزه آزادانه افکار عمومى، زندگى در یک یک نهادهاى دولتى و عمومى جامعه رنگ خواهد باخت و جز ظاهرى بیرنگ از آن به جا نخواهد ماند که در آن یگانه عنصر فعال جامعه نظام ادارى و دیوانى خواهد بود.» اگرچه برخى ابعاد تکثرباورى و حکومت مردمى کارگرى در فاصله سال هاى ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۳ همچنان باقى ماند، روز به روز اقدامات خودسرانه و سلطه جویانه بیشترى به عمل مى آمد. این خطاى نابخشودنى – به اضافه عواملى چون عقب ماندگى، جنگ داخلى، قحطى و مداخله هاى خارجى در اتحاد شوروى طى این سال ها- زمینه ساز پیدایش دیوان سالارى بى در و پیکرى شد که همچون غده اى بدخیم سرانجام حزب بلشویک را فروپاشاند و به پیشوایى تاریخى آن مهر پایان زد. 

۲- آنچه رسانه هاى محافظه کار یا لیبرال «مرگ کمونیسم» مى نامند، در واقع بحران سیستم سلطه جویانه و دیوان سالارانه اى از توسعه است که اول بار در اتحاد شوروى در دهه هاى ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بر روى بقایاى ویرانه هاى انقلاب روسیه پا گرفت. این الگویى است که بسیار پیش از این کل یک نسل از متفکران و مبارزان هواخواه دگرگونى هاى بنیادى در نهادهاى موجود آن را بر پایه مبانى مارکسیسم به باد انتقاد گرفته و رد کرده بودند، کسانى چون لئون تروتسکى و کریستیان گیورگویچ راکوفسکى [که در ۱۹۲۹ نوشت: «اتحاد شوروى از کشورى پرولترى به کشورى دیوان سالار بدل گشته که جز خردک شررى از آتش پرولترى در آن باقى نمانده»م.]، ایزاک دویچر و آبراهام لئون، هاینریش برندلر و ویلى مونتسنبرک [رهبران حزب کمونیست آن سال هاى آلمان]، ویکتور سرژ [همرزم دیرین لنین و تروتسکى] و آندره برتون [شاعر شهیر سوررئالیست و انقلابى فرانسوى و از ستایشگران آتشین تروتسکى]. چیزى که در اروپاى شرقى به حال جان کندن و احتضار افتاده نه «کمونیسم» که کاریکاتور بوروکراتیک آن است: انحصار قدرت در دستان نومن کلاتورا [nomenklatura، در لغت به معنى فهرست اسامى، نام حزب و سیستمى که از سپیده دمان انقلاب تا شامگاه نظام کمونیستى در ۱۹۹۰ در شوروى بر کار بود. نومن کلاتورا متشکل از خواصى بود که بر روال گزینش نامزدهاى تصدى مسئولیت هاى اجرایى حساس نظارت سفت و سخت و عملاً نبض قدرت سیاسى را در دست داشت. م.] 

۳ – این بحران در اتحاد شوروى نیز رفته رفته از پرده برون مى افتد، آن هم به شکلى متناقض تر: پس از چندین دهه بى جنبشى و رکود دیوان سالارانه، فرایند پرقدرتى به وقوع پیوست که مرده ریگ نظام استالینى را نابود کرد؛ نیروى محرک آن فرایند جدلى دیالکتیکى بود بین اصلاحات از بالا – که میخائیل گورباچف و همکارانش بانى آن بودند – و تکاپوى دموکراتیک از پایین – جبهه هاى خلق و انجمن هاى سوسیالیست، هوادار محیط زیست و اصلاح طلب. سیاست اصلاحى که سران کنونى شوروى در پیش گرفته اند، اقدامى است مرکب از مواد مختلف در تایید و تشویق اصلاحات: آمیزه اى از فضاى بازى بى سابقه در سیاست (گلاسنوست) و بازسازى اقتصاد با محوریت بازار (پرسترویکا) که برخى حقوق سنتى کارگران را به مخاطره مى افکند و برخى ابتکار عمل هاى بسیار مثبت در جهت خلع سلاح هسته اى در ترکیب با کاهش چشمگیر حمایت از انقلاب هاى جهان سوم (خاصه در آمریکا مرکزى) را دارد. 

۴ – در نبرد سیاسى و اجتماعى که هم اینک در اتحاد جماهیر شوروى و دیگر جوامع غیرسرمایه دارى، خواه در درون نومن کلاتورا و خواه در متن جامعه مدنى، برپا گردیده براى برون شدن از بن بست الگوى استالینى چند گزینه بدیل به نظر مى آ یند: ۱- حفظ نظام سیاسى اقتدارطلب به شرط اعمال اصلاحات اساسى بر مدار اقتصاد بازار – الگوى دنگ شائوپینگ [قوى ترین عضو حزب کمونیست چین در دوره اى ۲۰ ساله، یعنى تا ۱۹۹۷ سال مرگ شائوپینگ. او به نام توسعه اقتصاد و صنعت چین به گسترش روابط تجارى با غرب تاکید کرد. همچنین وى از مقصران اصلى فاجعه سرکوب معترضان سیاسى در ۱۹۸۹ در میدان تیان آن من به دست ارتش بود.م.] ۲- دموکراتیک ساختن نسبى ساختارهاى سیاسى و گنجانیدن ساز و کارهاى بازار در ساختار مدیریت اقتصادى – اتحاد شوروى، بلغارستان، رومانى، ۳- برقرار کردن دموکراسى بر وفق الگوى غربى و جا انداختن کامل اقتصاد بازار – یعنى استقرار مجدد نظام سرمایه دارى همان گونه که در سایر کشورهاى اروپاى شرقى مى بینیم، ۴- دموکراتیک ساختن کامل قدرت سیاسى و برنامه ریزى سوسیالیستى/ دموکراتیک اقتصاد – طرح پیشنهادى اعضاى فعال و رادیکال اتحادیه هاى کارگرى و اعضاى جناح هاى سوسیالیست مخالف، طرحى که تاکنون در هیچ جا جامه تحقق بر تن نکرده است. 

۵- درباره فرجام این نبرد دست کم در کوتاه مدت، جاى چندانى براى خوش بینى نیست. در بیشتر کشورهاى اروپاى شرقى، جنبش ها و نهضت هاى بنیادستیزى که در راه دفاع از بدیل سوسیالیستى / دموکراتیک پیکار مى کنند یا به نوعى از پیوند با سنت مارکسیستى دم مى زنند، حتى آنهایى که کوله بارى از تجربه هاى تلخ تاریخى در نبرد با نظام دیوان سالارى داشتند، تن به شکست داده اند. علاوه بر اسباب و عللى که بعضاً به ویژگى هاى هر کشورى برمى گردد، یک عنصر مشترک در همه آنها هست که مى تواند چون و چراى این شکست را شرح دهد: طى چهل سال، سوسیالیسم و مارکسیسم با نظام دیوان سالار استالینى یکسان انگاشته شده بود. این تنها نکته اى است که مدافعان حکومت هاى شرقى و مخالفان غربى شان، رادیو پراگ و رادیو اروپاى آزاد، بر سر آن اتفاق نظر داشتند – این نکته که دولت هاى یاد کرده جملگى سوسیالیست بوده و سران شان همواره به سیاست هاى مارکسیستى عمل مى کرده اند. در مواجهه با اجماعى چنین متحد و مهیب، عقیده و نظر گروهى قلیل از دگراندیشان مارکسیست چگونه مى توانست عرض اندام کند؟ بله، شکى نیست که بنگاه تبلیغات غربى درصدد برآمده تا از موقعیت پیش آمده به نفع اغراض خویش بهره بردارى کند. اما چه کسى مى تواند دکارت را مسئول جنگ‌هاى استعمارى فرانسوى ها بشمارد، چه کسى حاضر است عیسى را از بابت جنایت هاى دادگاه هاى تفتیش عقاید نکوهش کند، حتى کسى حاضر نیست گناه تجاوز آمریکایى ها را به خاک ویتنام به گردن تامس جفرسن اندازد. با این همه مى بینیم که بسیارى چنان سخن مى گویند که پندارى کارل مارکس فرمان ساخت دیوار برلین را صادر و چائوچسکو را براى رهبرى حزب کمونیست رومانى نامزد کرده است. 

۶- هیچ دلیلى براى پذیرفتن مدعایى نداریم که اقتصاددانان نظام هاى موجود، ایدئولوگ هاى نولیبرال، سران سیاسى غرب و سرمقاله نویسان جریان فکرى غالب سعى دارند به عنوان حقیقتى بدیهى و روشن تر از روز به ما قالب کنند: این مدعا که اقتصاد بازار، سرمایه دارى و نظام مبتنى بر اصل سود و بهره امروزه تنها گزینه عملى است، خصوصاً بعد از شکست اقتصاد فرمایشى دولت هاى تمامیت خواه در کشورهاى غیرسرمایه دارى – نظامى که در آن گروهى کوچک از فن سالاران (بى کفایت) تکلیف اقتصاد را معین و با خودسرى و زورگویى تصمیم هاى خویش را به جامعه حقنه مى کردند. گزینه ها به هیچ روى محدود به این دو نمى شود، راه سوم (Tertium datur) همانا برنامه ریزى دموکراتیک به دست جامعه اى است که افراد آن بعد از بحث هاى همگانى و تکثرباورانه اولویت هاى سرمایه گذارى و گزینه هاى اصلى اقتصادى و خط مشى هاى عمومى اقتصاد را تعیین مى کنند- این یعنى دموکراسى سوسیالیستى. 

۷- بسیارى از اقتصاددانان اصلاح طلب و سران کشور هاى بلوک شرق این اصل جزمى را به میان آورده اند که بین اصلاحات بازار – محور اقتصادى از یک طرف و دموکراسى سیاسى «آزادى» اقتصادى و آزادى سیاسى از طرف دیگر ارتباطى مستقیم و منطقى هست. الگوى آزموده دنگ شائوپینگ مثال نقض مناسبى براى رد این داعیه است، همچنین اوضاع و احوال بسیارى از کشور هاى جهان سوم که اقتصاد هاى نولیبرالى را با قالب هاى به غایت اقتدارطلبانه قدرت دولتى به هم آمیخته اند. وانگهى تجربه اخیر چینى ها نشان مى دهد که گرچه اصلاحات بازارمحور ممکن است با رفع برخى معضلات ناشى از برنامه ریزى هاى مرکز مدار دیوانسالارى اندک زمانى گره از کار فروبسته جامعه بگشایند، به نوبه خود مشکلات تازه اى بار مى آورند که کم از معضلات سابق نیستند: بیکارى، کوچ دسته جمعى روستاییان به شهر ها، فساد، تورم، افزایش نابرابرى هاى اجتماعى، کاهش خدمات اجتماعى، گسترش دامنه بزهکارى، افتادن زمام اقتصاد به دست بانک هاى چندملیتى. 

۸- جنایت هایى که رژیم هاى دیوانسالار به نام کمونیسم و سوسیالیسم مرتکب شدند – از پاکسازى هاى خونبار دهه ۱۹۳۰ گرفته تا تجاوز به خاک چکسلواکى در ۱۹۶۸ به نفس امید و اعتقاد به آینده اى سوسیالیستى لطمه هاى عمیق زد و به تقویت و تحکیم ایدئولوژى بورژوایى در میان خیل کثیرى از آحاد جامعه در هر دو بلوک شرق و غرب انجامید. با این همه امید دست یافتن به جامعه اى آزاد و استوار بر برابرى دموکراسى اجتماعى و اقتصادى، خودمختارى و نظارت از پایین در عمق جان بسیارى از اعضاى طبقه کارگر و نیز جوانان هم در شرق و هم در غرب ریشه دوانیده است. از این منظر سوسیالیسم و کمونیسم نه در جامه دولت هاى «موجود» بلکه به عنوان برنامه و طرحى سرشار از امید به مدت یک قرن و نیم الهام بخش مبارزات رهایى بخش قربانیان سرمایه دارى و استکبار جهانى بوده و مادامى که استثمار و ستم از زمین ریشه کن نشده زنده و شاداب خواهد ماند. 

۹- در وضعیت بحران زده کنونى حالت دستپاچگى، سردرگمى و آشفتگى ایدئولوژیک عمیقى که در بسیارى از چپگرایان مى بینیم کاملاً طبیعى است. حتى آنانى که حاضر نشده اند میراث مارکسیسم را یکسره بر طاق نسیان بگذارند، رفته رفته مهیاى یک عقب نشینى درست و حسابى مى شوند. گرایش غالب «چپ» خواه در شرق خواه در غرب- جز چند استثنایى انگشت شمار یعنى بدعت گذاران و دگراندیشانى که هنوز به ضرورت انقلاب اجتماعى ایمان دارند- در دفاع از «مدرن سازى» مارکسیسم و ضرورت سازگار نمودن آن با اندیشه هاى غالب روز با لیبرالیسم و فرد پرستى و تحصل گرایى و بالاتر از همه با اقتضائات بازار با بت هاى آن آیین ها و مناسک آن و با عقاید و اصول جزمى آن داد سخن مى دهد. این دیدگاه ریشه شکست «سوسیالیسم واقعاً موجود» را در کوشش بى فرجام انقلاب روسیه براى گسستن از الگوى تمدن سرمایه دارى و قطع ارتباط (لااقل در برخى حوزه ها) با بازار جهانى مى داند؛ بر این اساس مدرن شدن مارکسیسم در گرو گردن نهادن به قوانین سرپیچى ناپذیر سیستم اجتماعى و اقتصادى بلوک غرب است. گرایش شمارى از حزب هاى کمونیست شرق و غرب به قواعد دموکراسى اجتماعى یکى از قالب هاى اصلى تلاش در راه رقیق سازى پروژه سوسیالیستى است. چیزى که توام با دور ریخته شدن آب (بى نهایت) آلوده – یعنى همان ماهیت ضددموکراتیک، بوروکراتیک و غالباً توتالیتر جوامع غیر سرمایه دار و دم و دستگاه برنامه ریزى مرکزمدارشان – مفت و مسلم از دست مى رود، ایده اى است که هنوز به مرتبه بلوغ نرسیده – یعنى ایده برگذشتن از سرمایه دارى و حرکت به سوى اقتصادى متکى بر برنامه ریزى دموکراتیک. آنچه در این کوشش معطوف به «آشتى و کنار آمدن با واقعیت» عرضه مى شود (اگر از ضابطه احترام برانگیز هگلى مدد جوییم) نه ارزش هاى جهانشمولى – چون مردمسالارى، حقوق بشر، آزادى بیان، برابرى اجتماعى، همبستگى [بین المللى]- است که در طول حکم روایى نظام استالینى نفى یا تحریف شدند، بلکه ارزش هایى- چون «رقابت آزاد»، «کسب و کار آزاد»، سیاست پول مدارى، فرهنگ بازارى – است که خواص و نخبگان غربى امروزه بیش از هر زمانى سنگ شان را به سینه مى زنند. 

۱۰- شکى نیست که باید مارکسیسم را به پرسش گرفت، در بوته نقد گذاشت و به نو ساختنش همت گماشت، اما نه به آن علت که منتقدان بورژواى آن مى گویند، دقیقاً برعکس: به این علت که گسست مارکسیسم از الگوى تولیدمدار سرمایه دارى صنعتى و بنیادهاى تمدن بورژوایى مدرن چندان که باید ریشه اى و بنیادى نبوده است. مارکس و مارکسیست ها، خاصه در ارائه توسعه نیروهاى مولده به عنوان شالوده عینى انقلاب و به عنوان برهان اصلى دفاع از مشروعیت سوسیالیسم، اغلب به همان راهى رفتند که ایدئولوژى پیشرفت در قالب قرن هجده و نوزدهى آن پیش پایشان نهاده بود. در برخى صورت هاى عوامانه مارکسیسم، منتهاى آمال انقلاب اجتماعى نه سازمان دهى دوباره جامعه بر پایه برادرى و برابرى، نه رسیدن به «مدینه فاضله» اى با راه و رسمى تازه در تولید و زیستن، با نیروهاى مولده اى داراى ماهیت و کیفیت متفاوت بلکه صرفاً حذف آن مناسبات تولیدى است که سد راه توسعه مطلق العنان نیروهاى مولده قلمداد مى شوند. در «سرمایه» مارکس- به جز یکى دو عبارت- مشکل بتوان موادى یافت که به فهم این مهم یارى رساند که «رشد نیروهاى تولیدى» ممکن است با ویران سازى تدریجى محیط زیست طبیعى، بقاى نوع بشر را به خطر افکند. 
مارکس در مقام یک عالم اجتماعى همواره از چنبره الگوى بورژوایى/ پوزیتیویستى بیرون نبود، الگویى که قالب معرفتى علوم طبیعى را (توام با قوانین آن، موجبیت على آن، پیش گویى هاى سراپا عینى آن و اعتقادش به تکامل خطى) به گونه اى دلبخواهى به حوزه تاریخ تعمیم مى داد- رویکردى که نوع خاصى از مارکسیسم از پلخانف [متوفاى ۱۹۱۸] تا لوئى آلتوسر [متولد ۱۹۱۸]، آن را تا نهایت نتایج منطقى اش پیش برد. 

۱۱- گوهر مارکسیسم را در جاى دیگرى باید جست- در فلسفه پراکسیس و روش ماتریالیستى دیالکتیکى، در تحلیل بت وارگى کالاها و ازخودبیگانگى ناشى از سرمایه دارى، در نظرگاه خود رهاسازى انقلابى کارگران و در جامعه بى طبقه و بى دولت آرمانى آن. از همین روى است که مارکسیسم همچنان نیروى بالقوه خارق العاده اى براى تفکر و عمل نقاد و درهم کوبنده نهادهاى موجود به شمار مى رود. نوسازى مارکسیسم باید بناى خود را بر میراث انسان محورانه، مردم سالارانه، انقلابى و دیالکتیکى به جا مانده از خود مارکس و برترین شاگردان مکتب وى نظیر رزا لوکزامبورگ و لئون تروتسکى و آنتونیو گرامشى بگذارد، یعنى بر شالوده سنتى که طى دهه هاى ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به دست نیروهاى ضدانقلاب، نظام استالینى و فاشیسم سرکوب شد. افزون بر اینها مارکسیسم براى آنکه هرچه ریشه اى تر از تمدن بورژوایى بگسلد، باید بتواند چالش هاى عملى و نظرى اى را که جنبش هاى زیست بومى و فمینیستى، الاهیات آزادى بخش، و هواخواهان صلح پیش کشیده اند در کلى واحد متحد سازد. این امر در گرو افکندن طرح تمدنى نو است که صرفاً صورت مترقى ترى از نظام سرمایه سالار صنعتى متکى به توسعه تحت نظارت دولت همان نیروهاى مولده نباشد، بلکه بالکل راه و رسمى تازه در حیات بشر باشد: استوار بر ارزش کاربرد و برنامه ریزى دموکراتیک، انرژى هاى جایگزین شونده و حفظ زیست بوم هاى طبیعى، برابرى نژادى و جنسیتى، برادرى و خواهرى و همبستگى بین المللى استیلاى جهان گستر نولیبرالیسم و مدرنیزاسیون بورژوایى در حال حاضر از این واقعیت نشأت گرفته که دموکراسى اجتماعى [در غرب] و نظام مابعداستالینى [در شرق] هیچ یک قادر به ارائه بدیلى با معنى- که در آن واحد، رادیکال و دموکراتیک باشد- در برابر نظام سرمایه دارى جهانى نیستند. 

۱۲- مارکسیسم امروز بیش از هر زمان دیگر، به قول خود مارکس، باید میان به نقد بى رحمانه هرآنچه موجود است بندد. مارکسیسم باید با رد هر قسم دفاعیه مدرنیستى از نظم جاافتاده موجود و با خوددارى از پذیرفتن گفتارهاى واقعیت زده اى که بازار سرمایه دارى یا استبداد دیوان سالارى را مشروع جلوه مى دهند، جلوه گاه معنایى شود که ارنست بلوخ از آن به «اصل امیدوارى» به آرمان شهر جامعه اى از بند رسته تعبیر مى کرد. [بلوخ (۱۹۷۷-۱۸۸۵) در جوانى (۱۹۱۸) کتابى نگاشت با عنوان «روح ناکجا اندیشى» و در آن موعودباورى یهودى را با بصیرت هاى معنوى مارکسیسم به هم آمیخت و در حوالى ۷۰ سالگى اثر عظیم دو جلدى خود را با عنوان «اصل امیدوارى» به رشته تحریر کشید، در باب قواى برآشوبنده عرفان انقلابى و ناکجااندیشى هاى بزرگ.م] بارى مارکسیسم براى همه پرسش هاى مربوط به چند و چون انتقال به سوسیالیسم پاسخ هاى حاضر آماده ندارد: چگونه باید دموکراسى نمایندگى و مستقیم را با هم ترکیب کرد، چگونه باید برنامه ریزى دموکراتیک را با بقایاى اجتناب ناپذیر نظام بازار تدوین کرد، چگونه باید رشد و توسعه اقتصادى را با اقتضائات حفظ زیست بوم هاى طبیعى وفق داد. هیچ کس نمى تواند ادعا کند که حقیقت ملک طلق اوست؛ براى یافتن پاسخ این پرسش ها باید به بحث و تبادل نظرى باز و تکثرباورانه طى فرایند تعلیم و تعلمى متقابل تن سپرد. 

Monthly Review. Volume 43. Issue:1. May 1991 

تاریخ انتشار : ۲۱ آبان, ۱۳۸۴ ۲:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

دادگاه نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو خبرنگار بازداشت‌شده، باید علنی برگزار شود!

بازداشت وکیفر خواست علیه الهه محمدی و نیلوفر حامدی فاقد وجهه قانونی است. کیفر خواست مملو از اتهاماتی است که هیچگونه پیوند و ارتباطی با موضوع پوشش اعتراضات ندارد. اگرپوشش خبری این دو، حتی نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام بوده باشد، بازداشت نه ماهه آنان فاقد هرگونه دلیل حقوقی است، زیرا که قانونگذار برای این گونه جرائم، حداکثر یک ماه بازداشت موقت و قابل تمدید برای یک ماه دیگر درنظر گرفته است

مطالعه »
یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
آخرین مطالب

از شیوه‌های جدید سرکوب تا سنگ ‌اندازی در مسیر تشکیل شورای صنفی در دانشگاه علم و صنعت

دانشگاه حق داشتن نهاد شورای صنفی را از دانشجویان می‌گیرد و در مسیر تشکیل آن سنگ اندازی می‌کند. این سنگ اندازی‌ها از امروز شروع نشده. نزدیک به ۴ سال است که عدم همکاری و سنگ‌ اندازی مسئولین باعث تشکیل نشدنِ شورای صنفی در این دانشگاه شده است.

تکه ای پیتزا

دیشب مادرش به مناسبت تولدش برایش پیتزا درست کرده بود. یک تکه اش را با خود به مدرسه آورده بود و با هیجان به من نشان داد. همکلاسی هایش نیز دیدند. همه دورش جمع شده بودند و با لذت و هیجان، پیتزا خوردن دوست شان را تماشا می کردند.

دزدی مدارس انتفاعی معروف تهران از معلم ها و دانش‌آموزان

شهریه‌ای که امسال مدارس به خانواده‌ها اعلام کرده‌اند برای مقطع دبستان حدودا ۷۰ میلیون تومان و برای مقاطع متوسطه این مبلغ بالای صد میلیون تومان اعلام شده. درصد قبولی کنکور در این مدارس، ویترین آنها برای رقابت در جذب مشتری‌هایی است که نگران آینده فرزندان‌شان هستند؛ و چون آموزش و پرورش از زیر بار آموزش با کیفیت شانه خالی کرده، والدین به این مدارس پناه می‌برند و جذب نام و رزومه معلم‌های مدارس می‌شوند. 

درباره اظهارات سید حسین مرتضوی زنجانی

سخنان آقای سید حسین مرتضوی زنجانی رئیس زندان های اوین و گوهر دشت در برنامه “کلاب هاوس” درباره جنایت های رخ داده در دهه ۶۰ در زندان های جمهوری اسلامی ایران، موجی از اظهار نظرها را در بین خانواده های قربانیان دادگاه های مرگ، زندانیان سیاسی، احزاب، سازمان ها و فعالان سیاسی و همچنین طرفداران رژیم بدنبال داشته است.

یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
پيام ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

از شیوه‌های جدید سرکوب تا سنگ ‌اندازی در مسیر تشکیل شورای صنفی در دانشگاه علم و صنعت

علیه فراموشی، با یاد کنشگران صادق صنفی فرهنگیانِ ایران

تکه ای پیتزا

دزدی مدارس انتفاعی معروف تهران از معلم ها و دانش‌آموزان

درباره اظهارات سید حسین مرتضوی زنجانی

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!