سخن گفتن درباره کسی که در زندگی پربار و تاثیر گذار خود در عرصه های روزنامه نگاری، فعالیت ادبی و سیاسی حتی به اعتراف مخالفین فکری و سیاسی اش بی همتا بود ، سخت و دشوار است اما سخن، باید بی پیراهه و عریان باشد، چون خورشید روشن و چون رود روان که پژواکش در تارو پود انسان نفوذ کند. سخن بی راه نگفته ایم اگر بگوییم رحمان هاتفی در فعالیت روزنامه نگاری و در نقد و نگارش مقاله سیاسی و ادبی گوهری یگانه بود.
او در روزنامه کیهان ابتدا با معاونت سردبیری امیر طاهری و سپس با سمت سردبیری، سبک ژورنالیستی نوینی را به وجود آورد. که تا آن زمان سابقه نداشت. هاتفی با تغییر در فرم و تیتر و سرمقاله، و با ایجاد جایگاه و بخشی فرهنگی و ادبی در روزنامه کیهان، فضایی برای هنرمندان متعهد و مردمی به وجود اورد که بسیاری در این عرصه بالیدند و اثر در فعالیتهایی فراتر از روزنامه نگاری شدند. منشا بسیاری از هنرمندان اهل قلم که تا سردبیری هاتفی گمنام بودند در آن زمان با ترویج اثار خود در آن رسانه برای خود مخاطبان فراگیر پدید آوردند. ارتجاع حکومتی متوجه فعالیت گروهی ادیب و مقاله نویس گِرد هاتفی شد و آنان را یکجا تسویه و از روزنامه اخراج کردند. نظر دو تن از روزنامه نگاران مطرح کشور درباره هاتفی، به رغم اختلاف فکری و سیاسی انان با او، گویای تاثیر گذاری نافد و خلاق، و هوشمندی او در مقالاتش است. آقایان شمس الواعظین و مسعود بهنود که هر دو در کیهان همکاری نزدیک با سردبیر داشتند به این واقعیت اعتراف کرده اند که آفتابی بود در هزار توی تاریکی. او زیر نگاههای تیز و هرزه ساواک رحمان هاتفی، با تجربه و خلاقیتی گرانسنگ و کم نظیر، همزمان با اداره کردن کیهان از سال ۵۴ نشریه نوید را راه اندازی کرد و مقالاتی وزین را، به سبک ادبی خود ویژه اش، در شرایط استبداد عریان با تیراژی بسیار بالا در سراسر ایران تکثیر و پخش می کرد.
نوید تا سال ۵۷ فعالیت کرد و فراورده های سیاسی – تبلیغی ان در۷۸ شماره تاثیری بسزا در رشد و آگاهی مخالفان حکومت استبدادی شاه به ارمغان آورد. رحمان با اندیشه سرشار و بی بدیلش، مقالاتی بی بدیل، روان و تنیده در ادبیات، همچون اندیشه اش را به نگارش درآورد ؛ مقالاتی جذاب و در پهنه ی تلفیق سیاست و ادبیات. نفوذ در اعماق واژه و به کارگفتن آن در جملاتی گویای نثری زنده و پویا و عمیق، ویژگی قلم او بود. من با کمتر مقاله نویس سیاسی برخورد کرده ام که به نثر همچون رحمان یافته باشد. نثری که فقط از آن او بود؛. دست نثری که در مقدمه حافظ شاملو، جلوه ای ویژه به این اثر بخشید؛ نثری شعر گونه و رمانتیک – در دیدار با آرش که گویی خود شعر است – در توصیف و پیکاوی شعر آرش کسرایی؛ نثری که با آن صدها مقاله ادبی، سیاسی و هنری در پهنه های عرصه های پیشگفته نوشت و در اختیار مخاطبان بی شمار خویش قرار داد. وسعت دید وآگاهی وسیع او در عرصه ی سیاست و ادبیات را می توان در کنار خلاقیت و پویایی اندیشه اش بافت که غنایی خود ویژه ای به آثارش می بخشید . بی راه نیست اگر بگویم هاتفی سرآمد عرصه ی مقاله نویسی و نگارشهای ادبی بود ؛ اما در نیمه راه عمر با برکتش، در نیمه های یلدایی سهم آگین، تاریک اندیشان و گزمه های استبداد در پی شکار این گوهر بی همتا، با پوزه های گراز وارشان همه جا را بوییدند و سرانجام در سال ۶۲ به دام انداختندش. آنان الماسی را از اقیانوس مردم شکار کردند، مردی تمام که همه خصلتهای یک انسان به تمام معنا توده ای را در شخصیت وارسته اش یک جاجمع داشت. گفتی روزبه سرود وجدانش، یاد تیزابی یادی همواره در ذهنش، حمید اشرف نمایشگر شرافت وجودش، کتیرایی اسطوره ساز حماسه اش، و بیشمار انسانهایی که سرود آخرینشان در آوردگاهی خونین سروده شد و به بار نشست درژرفای وجودش در یاد او بودند. رحمان هاتفی حماسه ای بود که زیر شکنجه های حیوانی دژخیمان آخرین سرودش را بر دیوار سلولش با خون نوشت، راه همان بود که من رفتم.
یادش گرامی و راهش پر رهروباد!