سیستم قضایی به ویژه آن جا که مستقیما به زندان و زندانی ربط دارد بسیار پیچیده است. طبعا در یک نظام دینی این پیچیدگی بیشتر است. در جمهوری اسلامی ادغام دین و دولت به شکل فشرده ای در سیستم قضایی نمود یافته است. قوانین قضایی مستقیما از آموزه های قرآن و احادیث و شرع نشئت می گیرد. باورها و ارزشها و اخلاقیات اسلامی در جز به جز این قوانین و رفتار واضعان و مجریان آن خود را نشان می دهد. زندانبان و بازجو و شکنجه گر بر پایه این ارزشها و اخلاقیات عمل می کنند. تجاوز جنسی حاصل چنین باورها و ارزشهای دینی است. در قوانین رسمی مجازات های اسلامی به هیچ بندی نمیتوان برخورد که به شکلی تجاوز به زن زندانی را مجاز بشمارد. اما در اسلام «تصرف» اسرا حلال است. زندانی سیاسی نیز می تواند اسیر جنگی و غنیمیت محسوب شود. در احکام و احادیث فقه اسلامی دختران باکره به بهشت می روند. به همین دلیل به دختران مجاهد باکره قبل از اعدام تجاوز می شود تا مانع از ورودشان به بهشت شوند. البته که این عمل بخشی از انجام فریضه دینی زندانبانان محسوب شده و موجب ثواب برای تجاوز کننده است. وانگهی تجاوز به زن زندانی سیاسی به ویژه زندانیانی که در مقابل هر شکنجه ای مقاومت می کنند وسیله ای برای درهم شکستن آنان می باشد. یکی از بستگان دختری که قبل از اعدام مورد تجاوز قرار گرفت و او از خاطرش نرفته می گوید که روز پس از اعدام فردی با یک جعبه شیرینی به خانه آنان مراجعه کرد و ضمن اعلام خبر اعدام این دختر زندانی سیاسی شیرینی دامادی خود را به آنان داد.
با اینکه برخی خانواده های این جانباختگان به افشای تجاوزجنسی به فرزندان شان پرداختند اما برای اولین بار با انتشار خاطرات منتظری بود که رسما از این واقعه هولناک پرده برگرفته شد. او بود که در نامه ای به خمینی نوشت: «آیا میدانید که در برخی زندان های جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می گیرند….» (خاطرات حسنعلی منتظری)
دهها کتاب خاطرات زندان و اسناد منتشر در این مورد شهادت می دهند که بازجویان و شکنجه گران کار خود را با وضو گرفتن آغاز می کنند. با تلاوت قرآن و نوحه خوانی شلاق می زنند و همه مراحل شکنجه از شلاق و کابل زدن تا تجاوز برای شکنجه گران نظام جمهوری اسلامی فریضه دینی محسوب می شود. نابودی مرتدین و منافقین برای پرسنل شکنجه گران و بازجویان خود عبادت در پیشگاه خدا می باشد. «منافق کشی، کافر کشی، جهاد ماست» شعاری است که پاسداران و توابان برای ایجاد رعب و وحشت در بندهای زندان اوین و یا گوهر دشت فریاد می زنند. این شعار بخوبی رابطه میان فریضه دینی و کشتن دگراندیشان را نشان می دهد.
بعد از گذشت بیش از سی و چهار سال از استقرار رژیم اکنون نیز ۹ زندانی سیاسی زن در زندان اوین در اعتراض به «یورش نیروهای گارد یگان حفاظت» به بند این زندانیان و «هتک حرمت و بازرسی بدنی توهینآمیز» چهارشنبه هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زدند.براساس گزارش وب سایت کلمه که اخبار مخالفان دولت را منتشر میکند حدود ۲۰ زن از نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین روز چهارشنبه دهم آبان «به بند سیاسی زنان یورش برده و با شیوههای غیراخلاقی در هنگام تفتیش، آنها را مورد آزار بدنی قرار دادهاند».
سران جمهوری اسلامی میدانند چه نوع جامعه ای میخواهند و قوانینی برای دست یافتن به آن و بازتولید آن وضع کرده اند و به زور قوه قهریه اعمال کرده اند.
حال شاید وجود این قوانین ضد بشری و رخداد های اخیر باعث توجه بیشتر جامعه جهانی و سازمان های حقوق بشری شود.
مردم ایران دیگر به این باور رسیده اند که خواهان استقرار جامعه ای هستند که در آن دولت دارای هیچ ایدئولوژی رسمی نباشد، عقیده و مرام و جنسیت و ملیت و نژاد، معیاری برای حقوق شهروندی نباشد، برای ابراز عقیده مخالف در هر شکل هیچ حد و حصر و نیازی به مجوز نباشد، اعتراف به جرم بی اعتبارترین سند آئین دادرسی تلقی شود، هر شکل و درجه از فشار جسمی و روحی به زندانی سیاسی و غیر سیاسی حکم شکنجه را داشته و غیرقانونی باشد؛ و اعدام شایسته ی عصر برده داری اعلام شود. به یک کلام، قوانین نه برای چارمیخ کردن جامعه در جائی که هست بلکه بردن آن به سمتی باشد که دیگر نیازمند قوه قهریه و قضائیه و کلا دولت نباشد و انسان ها در تعاونی آگاهانه و داوطلبانه، بدون تقدس مالکیت و سلسله مراتب اجتماعی،به تولید و بازتولید زندگی مادی، علمی، هنری و فرهنگی خویش بپردازند. تا رسیدن به آن جا راه طولانی و پرپیچ و خم است اما آن چنان افق درخشان و ممکنی است که هر لحظه از زندگی را باید به پایش گذاشت.