آقای علی نجاتی رییس شجاع و مبارز سندیکای کارگران مجتمع تولیدی هفت تپه که در سالهای اخیر، بخصوص پس از تشکیل سندیکای مستقل و اصیل در این مجتمع کلان ملی، بدلیل فعالیتهای سندیکایی و دفاع از حقوق کارگران و صنعت ملی، به مانند سایر اعضای هییت مدیره سندیکا هفت تپه پیوسته در معرض پیگرد و اخراج و زندان بوده است، در حالی که دوباره قرار است به اتفاق چهار نفر دیگر از رهبران سندیکا روانه زندان شود، برای آشنایی افکار عمومی با رفتار ظالمانه و غیر انسانی مسولین قضایی و حکومتی با کارگران و حقوق حقه کارگران از جانب سندیکا اعلامیهای منتشر کرده است.
در اعلامیه سندیکای هفت تپه به اختصار، ضمن بیان مطالبات کارکنان این مجتمع کلان ملی، رفتار مسولین و آزار و اذیت رهبران سندیکا و کارگران، توسط مسولین نیز تشریح شده است.
در این اعلامیه نکات متعددی مطرح شدهاند که دیگر نباید نسبت به آنها کم توجهی کرد، یا تنها به اظهار تاسف ومحکوم کردن صرف بسنده کرد.
متاسفانه مدتها است که هم برخورد حکومت مدعی “عدالت” با کارگران و سایر مزدبگیران، و هم وضعیت عموم کارگران در تمام رشتههای اقتصادی، و همچنین اوضاع اکثر واحدهای اقتصادی در سراسر کشور آن چنان همانند شده است که می توان گفت آنچه در اعلامیه سندیکای هفت تپه آمده است در اصل شرح حال امروز همه کارگران و اقتصاد نابسامان و بحران زده ایران است. که روز بروز هم این مسئله دامنگسترتر می شود، و بر ابعاد فاجعه ای که بوجود آمده افزوده می شود، بدون این که شاهد ابتکار کارگشایی از جانب مسئولین برای متوقف کردن این روند ویرانگر باشیم.
هر جامعهای، زمانی که دچار چنین وضعیتی می شود، بویژه زمانی که برای مردم آشکار می شود که حکومت نمی تواند و یا نمی خواهد بحران را مهار کند و به مطالبات مردم پاسخ دهد، آن وقت جامعه خود ناگریز به جنبش در می آید تا مشکل را بر طرف کند. اکنون نیز جامعه ایران در چنین موقعیتی قرار گرفته و جنبش نیرومندی متشکل از طبقات و اقشار مختلف در جامعه شکل گرفته است که روز بروز گستردهتر و توانمندتر می شود. درچنین شرایطی معمولا جنبش عملا و بتدریج نقش رسیدگی کننده به معضلات و مطالبات جامعه را با استفاده از امکانات جنبش و ایجاد فشار بر حکومت ایفا می کند. هرجنبشی هرچه بیشتر در این کار موفق گردد، می تواند موقعیت خود را بیشتر تحکیم کرده و شتابانتر به اهدافش برسد.
در جریان انقلاب ایران کارگران و کارمندان بخصوص کارگران نفت، کارکنان بانکها، بیمارستانها، گمرک، برق و غیره با اعتصابات و شرکت در جنبش نقش بزرگی ایفا کردند.
این بار نیز بدون تردید نه انگیزه های کارگران برای شرکت موثر در جنبش مردمی سبز کمتر از دوران انقلاب است و نه در تحولات آتی و پیروزی جنبش نقش کمرنگ تری خواهند داشت. اگر بپذیریم که جنبش سبز یک جنبش خلق الساعه نیست و ریشه در مبارزات گروه ها و طبقات اجتماعی گوناگون و از جمله کارگران و مزدبگیران یدی و فکری دارد، و همچنین بدانیم که شرط کامیابی جنبش گستردگی و فراگیری هرچه بیشتر آن و توجه به مطالبات و حقوق گروه های اجتماعی و رعایت انصاف و عدالت است، در آن صورت جنبش سبز نیز نمی تواند نسبت به رفتاری که توسط حکومت با کارگران و معلمان و بطور مشخصتر با زندانی کردن رهبران سندیکای هفت تپه با سکوت یا انفعال برخورد کند یا نسبت به مطالبات بر حق مزدبگیران لب فرو بندد. متاسفانه تا کنون کمتر اتفاق افتاده است که ما شاهد حمایت مشخص جدی از مبارزات و مطالبات کارگران توسط رهبران و سخنگویان سرشناس جنبش سبز باشیم، این در حالی است که در این مرحله انتظار میرود که رهبران جنبش در این مورد حمایت و برخورد آشکار و فعال نمایند و این حمایتها قاعدتا بایستی فراتر از محکومیت صرف رفتار دولت کودتا با کارگران باشد. ضرور است برای نجات جامعه و بزیر کشیدن دولت کۆدتا همه ملت را برای پیوستن به جنبش بسیج کرد، اشکال مبارزه با حکومت را متنوعتر نمود وامکان گسترش اعتصابات کارگری و کارمندی را که دارای زمینه هم هست تقویت و به اعتصابات و اعتراضات جهت سازنده و موثر داد.
در کشورهای که دمکراسی وجود دارد و اتحادیهها و احزاب کارگری دیرپا و نیرومند وجود دارد، اتحادیههای کارگری می توانند به هنگام وقوع اعتصابات، با سرمایهای که از طریق حق عضویت اعضا خود و سود سرمایه گذاریهای که انجام می دهند، بدست آوردهاند و با استفاده از ذخیره صندوقهای اعتصاب مانع وارد شدن فشار مالی به اعتصاب کنندگان در دوران اعتصاب شوند. میزان اندوخته های مالی تعداد زیادی از اتحادیههای کارگری در کشورهای مختلف آن چنان زیاد است که بخشی از بودجه تبلیغات انتخابی احزاب نیرومند کارگری از طرف اتحادیها تامین می شود. بنابراین در این کشورها نه تنها کارگران نیازمند کمک دیگران به هنگام اعتصاب نیستند، بلکه نقش کمک دهنده به احزاب و سازمانهای کمک رسان به کشورهای فقیر را دارند. بعنوان نمونه اتحادیه کشوری کارگران نروژ( آی ال او) سالانه میلیونها کرون پول صرف انجام پروژه های مختلف در کشورهای فقیر می کند و مبالغ زیادی نیز به هنگام انتخابات به احزابی که با آنها اشتراک منافع و برنامه دارد پرداخت می کند. یک نهاد کمک دهنده وابسته به این اتحادیه بنام “مرکز کمکهای مردمی نروژ” در ده سال گذشته تنها ده ها میلیون کرون صرف پروژههای متعدد در مناطق مختلف فلسطین کرده است.
در ایران نیز اگر مانع فعالیت اتحادیه ها نشوند، کارگران ایرانی نیز می توانند خود راسا و با سرمایه و اندوختههای خود اقدام به تشکیل صندوق اعتصاب برای دوران ضرورت کنند. البته در ایران نیز بارها صندوقهای اعتصاب و همیاری در دوران مختلف توسط کارگران و با ابتکار فعالین یا آگاهان و علاقمندان جنبش کارگری و عدالتخواهی تشکیل، و در مقاطع مختلف و بهنگام ضرور کمکهایی را انجام داده و هم اکنون نیز تعداد معدوی از صندوقهای یاری وجود دارند. ولی سرمایه و امکانات آنها در مقایسه با نیازها ی کنونی ناچیز است، بخصوص با نظرداشت این نکته که ادامه بحران اقتصادی و گسترش نارضایتی در میان مزدبگیران باعث گسترش شدید اعتصابات خواهد شد، ضرورت تشکیل صندوق های همیاری در سطح وسیع یکی از عاجلترین وظایف، نه تنها کارگران که همه جنبش است.
تشکیل چنین صندوقی در دوران انقلاب در پایداری اعتصابات و ثمربخشی اعتصابات نقش غیر قابل انکاری داشت. این قسمت از اعلامیه سندیکای هفت تپه که در آن گفته شده است: “در مدت هشت ماهی که من را از کار اخراج کرده بودند، کم نبودند کارگرانی که علاوه بر حمایتهای روحی خود، در حد توانشان کمکهای مادی کردند. این کمکها اگر چه بسیار کمتر از حقوق دریافتی سابق من بود، اما برای من از هزاران هزار کمک دیگر با ارزشتر بود؛ زیرا نشان از آن داشت که کارگران به درستی می دانند که من و دیگر همکارانشان برای دفاع از حقوق آنان تلاش می کرده ایم. به همین خاطر من بنابر اعتقادم تنها کمکی که دریافت کردم کمک از کارگران بود. مبلغ آن اگرچه کمتر از حدی بود که حتی سطح زندگی سابق مرا حفظ کند، اما بسیار با ارزش بود. این کمکها به جای هر نهاد و مکان و کسان دیگری مرا مدیون به همکاران کارگر من می کرد. امیدواریم که این امر به شکل یک سنت کارگری در میان دیگر کارگران رواج پیدا کند.” خود به تنهایی ضرورت تشکیل صندوقهای اعتصاب را آشکار می کند. هم اکنون بغیر از رهبران سندیکای هفت تپه و تعدادی از رهبران سندیکای واحد مانند اسالو ومددی و تعداد دیگری از فعالین کارگری در زندان و صدها نفر دیگر بدلیل فعالیتهای سندیکایی از کار اخراج یا ممنوع الاستخدام شده و با مشکلات متعددی از جمله دشواری تهیه معاش دست و پنجه نرم می کنند. با حمایت از اعتراضات و مطالبات کارگری و افزودن فشار به حکومت می توان هزینه برخورد حکومت با کارگران را بالا برد و بر سر راه سرکوب مانع ایجاد نمود.