ما با سکوت خویش
چه بی نگاه
دریغ از اشکی و آه
بر تبهکاری این روزگار سیاه
چه تباه ایستاده ایم!
ما با سکوت خویش
در کجای نهان زمان
در ماورای این اشک و آوار خون
در این مرگا مرگ مدرن و
عربده های جنون
چه مسخ و بی خیال
ایستاده ایم!
ما با سکوت خویش
در گرما گرم حادثه
یخ بسته ایم.
و با مغزی خسته
بار و بندیل خویش را نیز
از بد حادثه بسته ایم.
تاجرانی ورشکسته ایم!
از نام فلسطین
برای خویش
طرفی نبسته ایم!
ما با سکوت خویش
چشم های مان را
از هرچه ویرانی و مرگ
از “مجازر” و
قتل عام های زنان و کودکان
از سی هزار مرگ
از پنجاه هزار زخمی
از ویرانی غزه
شسته ایم!
ما با سکوت
در خلوت خویش
“نه غزه و نه لبنان” گویان
جانمان را فدای ایران می کنیم و
با حکومت خود نیز بی حساب می شویم!
ما با سکوت خویش
گوش بر فریاد رسای جهانیان
علیه صهیونیسم و فاشیسم
و چشم
بر تن زخمی غزه
بسته ایم!
ما با سکوت خویش
فریاد می زنیم:
جبالیا و صبرا و شتیلا
خان یونس و مغازی و جنین
و جغرافیایی به نام فلسطین
برای ما بیگانه است!
ما با سکوت خویش
چه بی نگاه
دریغ از اشکی و آه
بر تبهکاری این روزگار سیاه
چه تباه ایستاده ایم!
ما با سکوت خویش!
هشتم دی ماه ۱۴۰۲