سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

۱۱ آذر, ۱۴۰۴ ۰۸:۳۴

سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۴

مسئولیت تاریخی نیروهای چپ ایران در برابر حملهٔ مجدد اسراییل
بر مبنای این خبرها اسراییل همچنان خیال تحقق رؤیای «اسرائیل بزرگ» را در سر دارد؛ رؤیایی که قرار است در نهایت به تجزیهٔ ایران ختم شود. در صورت وقوع جنگ...
۱۱ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
تهدید صلح جهانی، با ورود ترامپ به فاز مداخلات نظامی
بی‌تردید، تهدید بزرگی صلح و سویه‌های مثبت تمدن بشری و دست‌آوردهای آن را تهدید می‌کند و مهم‌ترین عامل بازدارنده هم چیزی جز به میدان آمدن جنبش‌های ضدفاشیستی، ضداستعماری و ضدسرمایه‌داری...
۱۱ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تقی روزبه
نویسنده: تقی روزبه
مقاومت در برابر سانسور؛ کردار روزانه‌ی مردم
سانسوری که کل زندگی یک اجتماع را در بر می‌گیرد، کل زندگی را به مقاومت در برابر خود برمی‌انگیزد. پایداری در برابر آن دیگر موقوف به گروه‌های خاص همچون نویسندگان...
۱۰ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
ترور دختر خدا، توسط پدران مقدس!
اشاره میشود که هیپاتیا اسکندری چنان در شهر مشهور بود که اگر روی پاکت نامه ای نوشته میشد "زن فیلسوف"، نامه بدستش میرسید. او میگفت: جهان بشکل ناتمام، تصویری از...
۱۰ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
به مناسبت روز جهانی ایدز: چرا میزان ابتلا در آلمان نیز رو به افزایش است؟
کارشناسان نگران یافته‌ای هستند که سال‌هاست ثابت مانده و در مورد سایر کشورهای اروپایی نیز صدق می‌کند: این واقعیت که تشخیص اغلب با تأخیر انجام می‌شود. حدود یک سوم عفونت‌ها...
۱۰ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
فروش جهانی اسلحه به بالاترین سطح رسیده است 
جهان همچنان به مسلح شدن خود ادامه می‌دهد و تولیدکنندگان سلاح تقریباً در هر کشوری سود می‌برند. داده‌های جدید موسسه تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم نشان می‌دهد که فروش ۱۰۰ تولیدکننده...
۱۰ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
«خطرناک‌ترین مکان برای یک زن هنوز خانه‌ی خودش است.»
با توجه به اینکه خطرناک‌ترین مکان برای یک زن هنوز خانه خودش است و اینکه امنیت در روابط (سابق)، درون خانواده و در حلقه اجتماعی نزدیک او وجود ندارد، به...
۱۰ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

مرگ تاچر یا تاچریسم؟

دراین لیبرالیسم خالص و بنیادگرا، جامعه وجود خارجی ندارد و آن چه که وجود دارد تک تک افرادهستند که باید با اتکای به نیروی خود گلیم اشان را از آب بیرون بکشند. درحقیقت چنین تصویروارونه و بت واره شده ای از رابطه فرد و جامعه، به پشتوانه ایدئولوژیک دولت های نوین سرمایه داری تبدیل شده است. و این درحالی است که در واقعیت امر و تجربه مشهود، همراه گسترش تولید و ثروت، رابط فرد و جامعه عمیق تر و تنگاتنگ ترهم شده است.

 



 

مارگارت تاچر به مثابه مشت آهنین سرمایه و شاگرد وفادار مکتب شیکاگو

مارگارت تاچرمرد، اما آیا تاچریسم هم مرد یا آن که هم چنان به حیات خود ادامه می دهد؟ جشن و پایکوبی مردمان فقیر و به خاک سیاه نشانده شده درانگلستان (۱)، شکوفائی هنراعتراضی (۲) ترانه های مردمی در طی این دهه ها علیه وی و سیاستهائی که او به نیابت ازسرمایه برجامعه دیکته می کرد و آهنگهای بیشماری که در افشای این بانوی ملقب به آهنین سروده و خوانده می شد ازیکسو، و ستایش دولتمردان نظام سرمایه داری، هم چون کامرون نخست وزیر فعلی که می گوید رهبربزرگی را از دست دادیم، و یا بیانیه کاخ سفید که از وی به عنوان یکی از قهرمانان بزرگ آزادی و رهائی نام می برد (۳)، و آن تندیسی که به پاس خدماتش سالهاست در مجلس عوام انگلستان نصب شده، نشان می دهند که در پشت زرق و برق جهان واحد و گلوبالیزه شده، ما با دوجهان بالکل متفاوت و متضاد سروکار داریم: جهان سرمایه داران و آنهائی که در فقدان این فرشته آزادی و رهائی (در اصل آزادی و رهائی سرمایه از قید و بندهائی که بدست و پایش بسته بودند) به سوگ نشسته اند، و جهانِ مردمان کوچه و بازار که او را هم چون دیوی شاخدار و خونخوار و تباه کننده زندگی شان به تصویرمی کشند و در کشوری که اعدام لغو شده است گردنش را به طور نمادین به زیر تیغ گیوتین می سپارند. ناگفته نماند که او با داشتن ۱۱ سال مأموریت تاریخی و خستگی ناپذیر از جانب سرمایه درپست نخست وزیری از هیچ کوششی برای گرازکوب کردن جامعه و اتحادیه ها و تشکل های رزمنده کارگری بویژه سرکوب معدنچیان قهرمان و هرآن چه که نشانی از مبارزه برای منافع جمعی و افزایش سهم اجتماعی داشتند، تقویت بازارآزاد و بی مهار و خصوصی سازی اموال عمومی و زدن چوب حراج به سرمایه های اجتماعی و متعلق به جامعه تحت کنترل دولت، فروگزاری نکرد. کوچک و لاغرکردن کارکرداجتماعی دولت، کاهش مالیات ثروتمندان، افکندن بارسنگین تأمین هزینه های اجتماعی و دولتی بردوش شهروندان (و از جمله وضع مالیات موسوم به پل تکس که موجب شورش مردمی و سرکوب آن شد)، تقویت ورونق بازارمالی و بورس انگلیس و تقویت موقعیت وهژمونی انگلستان دراتحاد تنگاتنگ با دولت آمریکا، دامن زدن به جنگ و میلیتاریسم و از جمله جنگ با ارژانتین و حمایت فعال از جنگ افغانستان و مجاهدین افعان و حمایت از پروژه جنگ ستارگان و نژاپرستان آفریقای جنوبی بخش دیگری از بیلان خدمات او به سرمایه را تشکیل می دهد. و نهایتا چنان منفور اکثریت بزرگی از توده های عادی جامعه شد که اعضاء و گردانندگان حزب محافظه کار انگلیس که دراصل سکوی پرش او بود و تا دیروز حامی اش بودند، برعلیه او که ظاهرا هنوز هم مأموریت خود را ناتمام می انگاشت، شوریدند و وادار به کناره گیری اش کردند. کارچرخانان حزب برای حفظ موقعیت متزلزل شده خود و حفظ توان فریب رأی دهندگان، خواهان تاچریسم بدون تاچرشده بودند. باین ترتیب تاچرمرد، اما تاچریسم دراشکال نوین خود تداوم یافت و ستایش کارگردانان سرمایه ازاو، در اصل اعلام وفاداری به همان سیاست ها و تداوم آن ها است. او به همراه همتای آمریکائی خود دونالد ریگان، درسال های دهه ۱۹۸۰ هم چون دومهره تازه نفس نئولیبرالیسم در پاسخ به بحران سرمایه داری و خداحافظی با دولت های موسوم به رفاه، به صحنه سیاسی رانده شدند. آن ها شاگردان وفادار مکتب شیکاگو و شیفته یافته های طلائی میلتون فریدمن پیامبربازار آزاد و دولت کوچک بودند که مدت ها بود تب آن تینک تانک ها (گروه ها و اتاق های فکر) آمریکا را تسخیرکرده بود. دولت کوچک ازمهم ترین یافته های طلائی او بود. درپشت این شعار حذف کارکردهای اجتماعی و تحمیل شده به دولت ها در باب هزینه ها و خدمات اجتماعی وایجاد اشتغال در طی چندین دهه مبارزه، کاهش مالیات ثروتمندان و تبدیل کامل دولت به اهرم پیشروی سرمایه و تقویت “بازار آزاد” نهفته بود. معنای واقعی دولت کوچک، دراصل متوازن کردن نقش آن به سود سرمایه داران و علیه شهروندان معمولی بود ومعنای بازارآزاد نیز رهائی هرچه بیشتر از هرنوع نظارت و کنترل. مکتب شیکاگو به عنوان بدیل کنزیانیسم بجای تقویت سرمایه گذاری های اجتماعی دولت برای ایجاد شغل و افزایش تقاضا و قدرت خرید در مقابله با بحران های سرمایه داری، خواهان عدم مداخله دولت در اقتصاد بود، چرا که بزعم آن موجب تشویق بخش خصوصی به سرمایه گذاری های بیشتر و ایجاد رشد و اشتغال می شد. در اصل واگذاری بخش های دولتی اقتصاد و خدمات عمومی به بخش خصوصی وحمایت دولت ازآن ها، بخش های که برای رشداجتماعی و توسعه زیربنائی جامعه حیاتی شمرده می شدند درحکم چنگ اندازی هرچه بیشتر بازارآزاد بر شریان های جامعه و کالائی کردن سایر حوزه های زندگی بود. اما بیلان واقعی چند دهه آزمون نئولییرالیسم در لابراتورهای اجتماعی بنام کشور آمریکا و انگلیس و سایرنقاط جهان، همانا گسترش بی سابقه سرمایه های تجاری و مالی و میلیتاریسم و جنگ و تخریب عظیم محیط زیست، است. علیرغم ادعاها، و کاهش گسترده هزینه های اجتماعی وتبدیل کردن آن ها به دولت های خادم تمام عیارسرمایه ها، آن هم چنان حجیم و نیمه ورشکسته با تریلیون ها دلار بدهی بالاآورده ماندند. بدهکارکردن نسل امروز وفردای مردم آمریکا و انگلیس و حتی سایرنقاط جهان، بوجود آمدن یک بحران عظیم وبی سابقه ساختاری که سال هاست ادامه دارد از نتایج ملموس این گونه دولت هاست. وشاهدیم که دولت “کوچک” مورد نظرآن ها نتوانسته اند باتزریق تریلیون ها دلاراز بودجه عمومی به بانک ها و شرکت های ورشکسته و یا نیمه ورشکسته و به اقتصادنیمه ویران، بربحران غلبه کند. بیکاری گسترده، دوقطبی کردن جامعه با شکاف عظیم طبقاتی وذوب شدن آن چه که طبقه متوسط می خوانندش، از دیگر مهم ترین دست آوردهای حاکمیت لیبرالیسم و اقتصاد بازارآزاد برجامعه است. سیاست های فوق دراساس برای پاسخ دادن به بحران انباشت سرمایه، مقابله با بازده نزولی نرخ سود و رقابت پذیرکردن سرمایه ها در فازجدید جهانی سازی درپیش گرفته شدند. بنابراین وقتی ازادامه تاچریسم و ریگانیسم بدون خود آن ها سخن به میان می آید، سخن از میراث بجامانده از آن ها یعنی یک سرمایه مالی نیرومند، فراملی و دارای هژمون غیرقابل کنترل و از استبداد بازارآزاد است. ژیسکاردستن خود یکی از رئیس جمهورهای سابق و لیبرال فرانسه است که مقارن با سال های یکه تازی بانوی آهنین برفرانسه حکومت می کرده است. او در واکنش به مرگ تاچر می گوید احتمالا سیاست های بسیارلیبرال تاچرعلت بحران کنونی است. هم چنین به یاد داریم شکوه فوکویاما را نسبت به شورشدن بیش از حد این ِمنو. او که خود از تئوریسین های پایان تاریخ و پیروزی لیبرالیسم و باد غرب برشرق است، بعد از خرابی بصره و عالمگیرشدن گندکاری های دولت بوش پسر، نگران از دست رفتن طبقه متوسط و دموکراسی لیبرال شد و خواهان مهاربازارآزاد گشت. گوئی شماری ازقابله هاو معمارانبازارآزاد و سرمایه های مالی وبی مهار،ازهیبتهیولائی که خود دربوجودآوردنشنقش داشته اند،وحشت زده هستند وناتوان از مقابله و کنترل آن، هم چون هیولای فرانکشتاین که ناتوان از کنترلمخلوق خودبود.

 

رابطه لیبرالیسم و تاچریسم

اما دراصل تجربه تاچریسم را باید تجربه مکتب بازار آزاد و لیبرالیسم خالص و بنیادگرا دانست که در آزمون های بزرگ اجتماعی در طی چند دهه اخیر چهره خشن و ضدانسانی خود را به نمایش گذاشته است و نشان داده که در ورای ناکجاآباد لیبرالیسم اقتصادی و شعارهای غلط اندازی چون آزادی فردی و بازارتحت کنترل سرمایه های کلان که آزادش می خوانند، چه جهنم سوزانی از خشونت و تباهی و نکبت نهفته است. مارگارت تاچر درسخنانی تاریخی به سال ۱۹۸۷ فلسفه مورد باور خود را چنین توصیف کرده است:

به نظر من برای دوره طولانی بسیاری از مردم عادتکرده اند چنین فکر کنند که گویا دولت مسئول حل مشکلات آنهاست. اگر کسیمشکل مالی دارد به این فکر می کند که از دولت وام بلاعوض بگیرد. اگر کسیمشکل مسکن دارد فکر می کند که دولت باید به او خانه بدهد. آنها مشکل خود راروی دوش جامعه می اندازند و این جامعه واقعا کیست؟ یک چنین چیزی تحت عنوانجامعه وجود خارجی ندارد. آنچه که وجود دارد تک تک افراد، زن یا مرد وخانواده ها هستند. و هیچ حکومتی نمی تواند کاری بکند مگر از طریق همینمردم. و مردم نیز در درجه اول برای حل مشکلات باید به خود و دیگران متکیباشند.”این وظیفه ماست که امور خودمان را حل و فصل کنیمو به دیگران هم کمک کنیم. زندگی یک مشغله دو طرفه است ولی متاسفانه مردمبه شدت به مسئله حقوق خود عادت کرده اند بدون آنکه به تعهدات و مسئولیت هایخود بیاندیشند.”۴

همان طورکه ملاحظه می کنید دراین لیبرالیسم خالص و بنیادگرا، جامعه وجود خارجی ندارد و آن چه که وجود دارد تک تک افرادهستند که باید با اتکای به نیروی خود گلیم اشان را از آب بیرون بکشند. درحقیقت چنین تصویروارونه و بت واره شده ای از رابطه فرد و جامعه، به پشتوانه ایدئولوژیک دولت های نوین سرمایه داری تبدیل شده است. و این درحالی است که در واقعیت امر و تجربه مشهود، همراه گسترشتولید و ثروت، رابط فرد و جامعه عمیق تر و تنگاتنگ ترهم شده است. تضاد ذاتی و انفجاری لیبرالیسم با جامعه، به ویژه دراشکال خالص و بنیادگرایانه اش، از تعمیق همین پیوند درعین بیگانگی و ضدیت با آن نشأت می گیرد. باین ترتیب ماهیت ارتجاعی و انفجاری لیبرالیسم عروج کرده به حاکمیت، برخلاف تصورمدافعان آن، با گسترش حجم ثروت ها و احساس استغنای ظاهری سرمایه داران از جامعه، ابعاد تازه ای یافته است. تب و لرزهای “پایان تاریخ” گریبان لیبرالیسم را نیز گرفته است! و همین شکاف بین فردیت و جامعه و فرادستی اولی بردومی – و در اصل به مثابه ایدئولوژی سلطه طبقه کلان سرمایه داران برجامعه – جامعه بیگانه شده با فراورده های خود، منشأ برپائی اعتراضات و خیزش هائی شده است برای عقب راندن سرمایه متعرض و تصاحب و کنترل دست آوردها و ثروت هائی که خود مولد واقعی آن هاست.

باین ترتیب تضاد فردیت و جامعه و لییرالیسم و دمکراسی در دوره سلطه نئولیبرالیسم به اوج خود می رسد و بتواره بنیادگرائی بازارآزاد به چالش طلبیده می شود. به بیان دیگرعقلانیت مرسوم سرمایه داری، با ترکیبی از منافع فردی وجمعی، با تکوین سرمایه داری و ورود آن به فاز جدیدی از رشد و گسترش خود و درپی افسون بازارآزاد و تأمین فرایند مطلوب انباشت، با خطر زوال عقلانیت مواجه شده است. درطنزی تاریخی، زوال عقل و بیماری آلزایمر که این دو تفنگدارسرمایه مهاجم و وفاداربه مکتب شیکاگو درسال های پایانی عمر خود به آن دچارگشتند، گوئی نمادی است از روند زوال عقل از خود سرمایه داری!

 

۱-http://persian.euronews.com/2013/04/08/thatcher-s-legacy-divides-in-life…

۲-http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2013/04/130410_l41_music_tatcher_era.shtml

و http://fararu.com/fa/news/146064

۳- طبیعی است که نئو لیبرال های وطنی ماهم او را الگوی دلپذیر خود بدانند. چنان که موسی غنی نژاد به مناسب مرگ تاچرمی نویسد: خانم مارگارت تاچر شخصیتی کم‌نظیر در تاریخ سیاسی مدرن است. او از مردم انگلستان درباره دستاوردهای دولت رفاه توهم‌زدایی کردhttp://bamdadkhabar.com/2013/04/25162/

 حکومت اسلامی نیزاز زاویه دیگری- مبارزه “ضدآمپریالیستی” ازموضوع ارتجاعی و بویزه ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا- در فراهم ساختن بسترمناسب برای عروج نولیبرالیسم و ریگانیسم، به عنوان محرک خارجی نقش مؤثری داشت.

۴- http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/04/110523_an_margaret_thatcher_obit.shtml

 

تاریخ انتشار : ۲۴ فروردین, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

انقلاب آمریکایی: پیروزی دموکرات‌های سوسیالیست از نیویورک تا سیاتل…

گودرز اقتداری: با توجه به اینکه خانم ویلسون، شهردار سابق را ابزاری در دست تشکیلات حاکم بر حزب معرفی می‌کرد، به نظر می‌رسد کمک‌های مالی از طرف مولتی میلیونرهای سرمایه‌داری دیجیتالی در شهر که عمده ترین آنها آمازون، گوگل و مایکروسافت هستند و فهرست طولانی حمایت‌های سنتی حزبی در دید توده کارگران و کارکنانی‌که مجبور به زندگی در شهری هستند که عمیقا با مشکل مسکن و گرانی اجاره ها روبرو است، به ضرر او عمل کرده است.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مسئولیت تاریخی نیروهای چپ ایران در برابر حملهٔ مجدد اسراییل

تهدید صلح جهانی، با ورود ترامپ به فاز مداخلات نظامی

مقاومت در برابر سانسور؛ کردار روزانه‌ی مردم

ترور دختر خدا، توسط پدران مقدس!

به مناسبت روز جهانی ایدز: چرا میزان ابتلا در آلمان نیز رو به افزایش است؟

فروش جهانی اسلحه به بالاترین سطح رسیده است