جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۲

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۲

موانع سازماندهى نظام اجتماعى در ایران بى اعتمادى نسبت به دیگران

يكى از دلايل اساسى شكست جنبش هاى اجتماعى و فرآيندهاى اصلاح طلبى در ايران، فقدان نهادهاى مدنى برخاسته از يك سازماندهى نظام اجتماعى و نبود فرهنگ و مناسبات مدرن اجتماعى است.

سلول گرایى هاى هسته اى متکى بر مناسبات خانوادگى، عشیره اى، قومى و … که همواره با واگرایى هاى اجتماعى همراه بوده موجب شکست تلاش هاى اندک همگرایانه در جنبش هاى اصلاح طلبى شده است و جامعه ما بازگشتن به سلول هاى فردى را به طور مکرر در تاریخ معاصر تجربه کرده است. در واقع این واگرایى اجتماعى، جامعه ایران را به مجمع الجزایرى فردى تبدیل کرده است که بزرگترین مانع براى شکل گیرى یک هویت جمعى در میان ایرانیان به عنوان یک ملت بوده است.
جدال میان سنت و مدرنیته، فقدان اعتماد اجتماعى، عدم شکل گیرى خرد جمعى، تکثر هویت ملى، رفت و بازگشت هاى محافظه کارى و اصلاح طلبى، ویژگى هاى دوران گذار جامعه ایران و … فضاى بحث ما درباره توقف صدساله ایرانیان در آستانه یک جامعه مدرن است که در گفت وگو با دکتر مهدى منتظر قائم، مورد کنکاش قرار گرفته است و در پى مى آید.

 یکى از دلایل اساسى شکست جنبش اصلاح طلبى در ایران، فقدان نهادهاى مدنى و یک سازماندهى نظام اجتماعى مدرن است که ریشه آن را باید در ساختار سنتى جامعه ایران جست و جو کرد. براى ورود به بحث بفرمایید سازماندهى نظام اجتماعى ایران بر چه پایه هایى استوار است؟
 در حال حاضر سازمان و نظام اجتماعى جامعه ایران تا اندازه زیادى مبتنى بر روابط فامیلى است. غلبه روابط فامیلى نسبى و سببى که نوعى نظام اجتماعى ماقبل مدرن را ایجاد مى کند هنوز در ساختار اجتماعى ایران قابل مشاهده است و ساختارهاى اجتماعى ثانویه که فارغ از نظام فامیلى و خویشاوندى شکل مى گیرد فقط در عرصه هاى خاصى که سابقه چند صد ساله دارد مشاهده مى شود. مثل فعالیت هاى مذهبى و در موارد فعالیت هاى سیاسى در برخى مناطقى که نسبت کنش هاى سیاسى جمعى دارند. مثل اصفهان، گیلان یا در برخى مناطق دیگر تشکل هاى اجتماعى در بخش اعظم جامعه ایران در عرصه هاى غیر از روابط فامیلى و مذهبى به شدت دچار ضعف است. همینطور اگر از منظر تشکل هاى اجتماعى نگاه کنیم به طور سنتى باز در بخشى از مناطق ایران روابط اقتصادى به ویژه در روستاها اشکال متفاوتى از شکل تعاونى هاى سنتى یا نظام زراعى اشتراکى بوده که متأسفانه در دهه هاى اخیر این نظام هاى سنتى تا اندازه زیادى تخریب شده اما به جاى آن نظام هاى مدرن هنوز شکل ثابت و استوار خود را پیدا نکرده است.

البته در ۱۰۰ سال اخیر در عرصه هاى فرهنگى، هنرى و به ویژه عرصه هایى که با کنش جمعى به خصوص در عرصه سیاسى مرتبط بوده، انجمن ها، احزاب، اتحادیه ها و مجامعى شکل گرفتند.
 بله، برخى از اینها هم در گسترش در سطح جامعه و هم حفظ استمرار تاریخى شان و این که بتوانند چند دهه دوام بیاورند و در عرصه اجتماعى و سیاسى تأثیرگذار باشند، توفیق داشتند. اما اکثریت این تشکل ها، اهداف اجتماعى خیلى جدى یا اهداف سیاسى را دنبال مى کردند یا در فراهم کردن هواداران و سازماندهى به مجموعه طرفداران خودشان توفیق اولیه پیدا نکردند یا بنابه دلایل متعدد نتوانستند توفیق اولیه را حفظ کنند و در مدت بسیار کوتاهى به جمع محدودى از افرادى تبدیل شدند که آرمان خاصى را پیگیرى مى کنند یا به هر حال صرفاً به دنبال کسب قدرت براى منافع شخصى خود هستند.

 اشاره کردید که نظام اجتماعى ما برخاسته از یک نظام عشیره اى است. این نظام عشیره اى بیشتر بر یک نظام عشیره اى ایلاتى مبتنى است یا یک نظام عشیره اى که نوعى مدرنیت خاص ایرانى دهه هاى گذشته نیز در آن دیده مى شود؟
 تعریف پایه در ذهن من این است که انسان ها به چه میزان در روابط اجتماعى خود حاضر مى شوند با دیگرانى که رابطه فامیلى و خویشاوندى ندارند، براساس یک آرمان یا برنامه عملى مشترک جمع مى شوند و به چه میزان به هم اعتماد مى کنند و هدف مشترک خود را با سازماندهى مشترک حتى المقدور به شکل مدون، حقوقى و داراى جنبه رسمى پیگیرى مى کنند. در جامعه ایران به دلیل عدم غلبه فرهنگ کتبى و غلبه تاریخى فرهنگ شفاهى و شاید به دلیل تهاجم هاى مکرر نیروهاى خارجى، ناملایمات داخلى و شرایط ناشى از وضعیت جغرافیایى که باعث قحطى و گرسنگى هاى مکرر مى شده است همچنین غلبه نظام ملوک الطوایفى در طول صدها و بلکه بیش از دو هزار سال و ضعف یا استبداد بیش از حد قدرت مرکزى، در بیشتر مناطق ایران شرایطى فراهم شده است که اعتماد اجتماعى از کانال هاى غیر از کانال هاى سنتى یعنى نظام خویشاوندى و فامیلى در عرصه هاى مختلف اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى چندان عملى نبوده است.
بنابراین ما ملت ایران نسبت به افرادى که با آنها از مکانیسم هاى سنتى عشایرى خویشاوندى و آباء و اجدادى رابطه محکم پیشین نداشته باشیم براى کنش آینده نگر، چندان وارد تعاملات نمى شویم. شاید هم این مسأله قدرى به بسته بودن عرصه هاى عمومى و قدرى نیز به خصلت هاى فرهنگى و رفتارى ما ایرانیان بر مى گردد که باعث مى شود تقیه یا محافظه کارى در روابط اجتماعى باعث شود افراد، آرمان ها و خواسته هاى خودشان را به صورت صریح بیان نکنند و به دلیل سلطه تاریخى، بى اعتمادى اجتماعى، در صورت شنیده شدن نظرات دیگر هم به دید ظن و تردید به آن نگاه کنند. بنابراین سلول هاى اولیه تشکل هاى اجتماعى به شکل گیرى یک سازمان جدید ( در هر عرصه اى) اعتماد اجتماعى، آزادى بیان و اندیشه، اظهار وجود خویشتن، افکار و اندیشه هاى خود و باور کردن راستگویى و صداقت دیگران در بیان افکار و اندیشه هاى آنها است. لذا ما از این سلول پایه، دچار مشکل مى شویم و بنابراین اعتمادهاى یک به یک اجتماعى شکل نمى گیرد و این عدم اعتماد به این منجر مى شود که روابط اجتماعى با احتیاط ها و محافظه کارى هاى بسیار زیاد پیش مى رود و در نتیجه بزرگتر شدن سلولهاى هسته اى به شکل یک به یک یا روابط کوچک چند نفره با هم که باید در نهایت گروه هاى دو سه نفره با هم نزدیک شوند و نهایتاً یک جمع بزرگتر را شکل دهند، با موانع و آسیب هاى بسیار زیادى به پیش مى رود.

 آثار منفى این فرآیند در جامعه چیست؟
 به تعبیر عامیانه سخت یافتن همفکران و هم اندیشان باعث مى شود بسیارى افراد از منافع احتمالى چنین شکل گیرى گروهى صرفنظر کنند و در نتیجه به همین شکل زندگى سلولى و فردى و در نهایت در آن حلقه سنتى اجتماعى خود بازگشت مى کنند. در دوران مدرنیته نیز همانطور که گفته شد ضعف یا تمایل به استبداد و سلطه گرى حکومت مرکزى در این فرآیند مؤثر بوده است. بنابر این بیشتر تجربه تاریخى و تاریخ معاصر ملت ایران حاکى از یأس ها، شکست ها، سرکوب ها و ناملایمات در اقدام و عمل جمعى بودن است و در این جا است که بسیارى از ایرانى ها در زندگى فردى خودشان یا در حافظه جمعى از طریق تجارب مجامع، انجمن ها و تشکل ها، اصلاً اقدام به عمل جمعى نمى کنند، زیرا آن را کلاً مخاطره آمیز و پرخطر و ریسک آلود مى دانند و بنابراین منافع فردى خود را با مکانیسم هاى فردى پیگیرى مى کنند و از تجمیع منافع و از حرکت به سمت نیل به یک برآیند منافع فردى، فدا کردن. خواسته هاى نامعقول فردى براى رسیدن به منافع جمعى تر و مشترک تر با افراد دیگرى که منافع فکرى، اقتصادى، اجتماعى و سیاسى مشابه دارند باز مى مانند و این تجربه شکست در عمل جمعى و بازگشت به مکانیسم هاى فردى براى حفظ منافع تقریباً تجربه اى است که در زندگى همه ایرانى ها به کرات دیده مى شود.

 در واقع این مکانیسم رفتارى و فرهنگى، حرکت هاى جمعى را مذموم نیز مى شمارد..
 بله، همین نکته که عامه مى گویند، «اگر شریک خوب بود، خدا براى خودش شریک انتخاب مى کرد.» یا در مورد عمل سیاسى مى گویند: «سیاست کثیف است» حتى در مورد عمل جمعى نیز تعاریف و عبارات منفى بسیار زیادى دارند که ظن به شک نسبت به منافع دیگران را مى رساند. حتى در مواردى که فعالیتى به شکل غیر انتفاعى شکل مى گیرد دیگران عبارتى نظیر «قطعاً کاسه اى زیر نیم کاسه است، این ظاهر مسأله است و باید دید چه اهداف پنهانى پیگیرى مى شود و…» و در نهایت بى اعتمادى اجتماعى نسبت به دیگران، همه دیگرانى که خارج از آن حلقه قابل اعتماد خویش و فامیلى و دوستان دوران کودکى و هم محله اى قرار مى گیرند، به این منجر مى شود که روابط اجتماعى همیشه به صورت تصادفى، پراکنده، منقطع و همراه با ملاحظات و احتیاط هاى بسیار زیاد صورت مى گیرد و در نتیجه اصلاً مکان جمع شدن افراد دور هم و پذیرش نقش ها و مسؤولیت هاى جمعى مبتنى بر منافع آن گروه یا تشکل از بین مى رود. لذا ما همیشه در حالت جزیره اى و در یک نظام فردگراى سنتى زندگانى مى کنیم.

 شما به سلول گرایى اشاره کردید. آیا روابط و مناسبات به نوعى عشیره اى در جامعه ایران برخاسته از ویژگى هاى دوران گذار جامعه ایران است و یا با در نظر گرفتن یک نظام تطبیقى با اروپا، آنها نیز در دوران گذار خود چنین نظام عشیره اى و چنین ویژگى هایى را داشتند یا این حالت صرفاً ویژگى جامعه ما است؟
 فکر مى کنم این شرایط بیشتر متعلق به جامعه ایران است و به نحوه طى کردن این دوران گذار در کشور ما مربوط مى شود. چرا که بسیارى از شرایطى که در ایران دیده مى شود در بقیه کشورها مشاهده نشده است و این وضعیت به نوع تعریفى که از مسأله کردم بر مى گردد. نظام سنتى روابط اجتماعى ایران، مبتنى بر احساس هویت و همگرایى و ساخت پذیرى خویشاوندى و آبا و اجدادى و فامیلى یا در مواردى بر نظام فکرى، دینى و آیینى مبتنى است. در فرآیند گذار، همین مبانى هویتى تدریج به هویت هاى جمعى تر و فارغ از روابط سنتى فامیلى یا صرفاً آیینى و هم کیش تبدیل مى شوند.
در نتیجه روابط مبتنى بر صنف و حرفه، روابط مبتنى بر اهداف سیاسى، روابط مبتنى بر خواسته هاى فرهنگى، روابط مبتنى بر منطقه جغرافیایى زندگى و دیگر مبانى هویتى و حتى سن و جنسیت به عنوان منابع هویت آفرین و تشکل اجتماعى مطرح نمى شوند. در نتیجه هویت هاى سنتى نه این که از بین بروند اما غلبه انحصارى خودشان را به عنوان تنها منابع هویت جمعى (هویت هاى جمعى مبناى شکل گیرى گروه ها، برنامه ها و عمل هاى جمعى است.) از دست مى دهند براى این که منابع دیگر هویتى و نوع هویت بندى هاى دیگرى در جامعه مطرح مى شود و به تدریج آن هویت ها به هویت هاى پایه حداکثرى از انسان ها تبدیل مى شود. که در نهایت نیز در دوران مدرنیته حداقل تا سال هاى اخیر مفهوم «ملیت» به عنوان یک هویت چتروار مطرح مى شود مفهومى که مى تواند تمام هویت هاى مبتنى بر نظام هاى قبیله اى مکانى، جغرافیایى، صنفى، حرفه اى و جنسیتى را درون خود هضم کند و یک واحد کل به نام «ملت» را به وجود آورد که ترکیبش با دولت ملى، واحد بزرگتر «دولت ملت» را تشکیل دهد که در نظام وستفالیایى، عنصر اصلى نظام جهانى دوران مدرن را تشکیل مى دهد.

بحث شکل گیرى جامعه شناختى دولت ملت مشکل تاریخى معاصر ما است و قریب صد سال است که جامعه ایران روى پل موقت دوران گذار ایستاده است، چرا جامعه ایران از روى این پل گذر نمى کند؟

 جامعه ایران به دلیل جنگ هاى داخلى و تهاجمات بى شمار خارجى و خونریزى هاى زیادى که در طول تاریخ تجربه کرده، آمادگى بسیار کمى براى پذیرفتن هویت هایى غیر از هویت هاى سنتى داشته است و متأسفانه تجارب اولیه دوران مدرنیته از قبل از انقلاب مشروطه تا پایان دوران رژیم پهلوى هم مؤید این بوده که مدرنیته در روابط اجتماعى در ایران ضایعات بسیار زیادى را به دنبال مى آورد. بنابراین در این دوران گذار ( صدو پنجاه سال اخیر) منابع هویتى مدرن، با مقاومت بسیار زیاد توسط بخش سنتى جامعه و با افراط گرى هایى توسط خود طرفداران تغییر ساختارهاى اجتماعى روبرو شده و ترکیب این شکست هاى پى در پى در سطوح مختلف فردى و جمعى و کلان ملى به این منجر شده که بى اعتمادى به منابع هویت و عمل جمعى تشدید شود و در مواقعى بازگشت به منابع هویتى فردى ( نظام هاى فامیلى، خونى، کیش و آیینى) باعث شده آن گذار ملایم و تدریجى به سمت هویت هاى متکثر نرود بلکه رفت و برگشت هاى خیلى شدید بین هویت هاى مدرن نهادینه نشده و وارداتى که با جامعه ایران چندان تناسبى نداشته (وبا مبانى سنتى و حتى با تفاسیر مذهبى تا اندازه اى تعارض داشته است)، باعث شده تا نوعى تجربه شکست خورده تاریخ در بین ملت ایران شکل بگیرد که نمى توان آن را حالت طبیعى دوران گذار دانست.

 آیا خود این فرایند یک دوران گذار نیست؟
 البته ممکن است در یک رویکرد چند صدساله بتوان این رفت و برگشت هاى خیلى شدید را درون بستر و یا فاز گذار تفسیر کرد. اما اکنون که در وسط چنین دورانى قرار گرفته ایم، زیاد نمى توانیم این رفت و برگشت هاى خیلى شدید را طبیعى بدانیم. توضیح این نکته این جا ضرورى است که به اعتقاد من اگر ما از اعتماد اجتماعى، راستگویى و صداقت و یک رویى در روابط اجتماعى یک شاخص بسازیم متوجه خواهیم شد در جامعه سنتى، چنین شاخصى با تعاریف سنتى در حد بسیار بالایى درون نظام اجتماعى ما وجود دارد. در مراحل گذار از جامعه سنتى به جامعه مدرن این شاخص به تدریج افزایش پیدا مى کند منتها این اعتماد درون شبکه اجتماعى یک جامعه مدرن شکل مى گیرد. یعنى همان اعتمادى که فرد در یک جامعه سنتى به هم کیشان و هم خویشان خود داشت به نهادهاى اجتماعى و سایر شهروندهایى که درون یک هویت چتروار (نظام ملى یا هر چیز دیگر) قرار مى گیرند منتقل مى شود. در واقع این اعتماد از بین نمى رود بلکه سطح بالاى خود را حفظ مى کندمنتها در محدوده متفاوت ترى تعریف مى شود.

آیا این اعتماد به هم کیشان و هم خویشان هنوز وجود دارد؟
 در جامعه ایران این اعتماد اجتماعى حتى در مواردى نسبت به همان شبکه هاى سنتى نیز دچار تزلزل مى شود. زیرا افراد به دلیل ایجاد امکانات رشد و توسعه، دیگر حتى به فکر خویشاوندان خود هم نیستند و در چنین حالتى…

… نظام اجتماعى دچار فروپاشى مى شود؟
البته شاید نتوان لفظ بسیار خاص «فروپاشى» را به کار برد اما مى توان گفت به رواج بى اعتمادى اجتماعى و کم شدن حلقه اجتماعى که مى شد درون آن اعتماد کرد و با یکرنگى و یکدلى به طور آزادانه به بیان افکار و اندیشه ها پرداخت و از آنها انتظار همفکرى و عمل مشترک داشت منجر مى شود. به هر حال این حلقه اجتماعى به تدریج کوچک تر و کوچک تر مى شود.

 آیا نقطه صفر آن، نقطه عزیمت جدیدى خواهد بود؟
 وقتى جامعه هر چه بیشتر اعتماد خود را نسبت به اعضا و اعضا اعتماد به دیگران و نهادهاى اجتماعى را بیشتر از دست دهند، قطعاً ضرورت ایجاد یک مبانى جدید براى ایجاد اعتماد و روابط اجتماعى، افزایش پیدا مى کند. اما این که جامعه در نهایت بتواند این مبانى جدید را تولید کند قطعى نیست. در واقع این ضرورت افزایش پیدا مى کند که جامعه به فکر نوعى نظام اجتماعى جدید هم ازلحاظ هنجارى وهم در بعد رفتارى باشد. یعنى بتواند در بعد نگرش ها، ارزش ها و رفتارها مبانى جدیدى را نهادینه کند. اما ممکن هم هست که چنین توفیقى به دست نیاورد.

 در این صورت اقدامات واکسینه گونه و مسکن افزایش پیدا مى کند؟
 به هر حال در آن صورت از یک طرف ممکن است رفتارهاى فردگرایانه آسیب زا گسترش پیدا کند که افزایش جرم و جنایت، خشونت، پرخاشگرى، منفعت طلبى، مکانیسم هاى نامشروع و غیراخلاقى مى تواند از مصادیق آن باشد و از سوى دیگر ممکن است سلک گرایى هاى افراطى مثل باور به اندیشه هاى فرقه گرایى هاى خیلى خاص افراطى و حتى به سوى مکاتبى مثل شیطان پرستى نیز سوق یابد.

 در واقع مى فرمایید هویت جامعه را به لحاظ ذهنى متکثر مى کند؟
 به هر حال «نیاز» ایجاد مى شود. زیرا انسان ها در هر حال براى زندگى در کنار دیگران به این نیاز دارند که آرمان هاى جمعى خودشان را بپرورانند و به کمک دیگران این آرمان ها را پیگیرى کنند. زمانى که مکان اعتماد اجتماعى و شکل گیرى چنین تشکل هایى براى حمایت از برنامه هاى جمعى و فردى وجود نداشته باشد، این نیاز به طور خیلى شدیدترى توسط همه افراد احساس مى شود و همانطور که گفتم ممکن است در یک طرف برخى راه جرم و جنایت و خشونت را انتخاب کنند و برخى راه هاى افراطى معنوى گرایى مثل صوفى گرایى، شیطان پرستى، تصوف و فرقه هاى دیگرى را پیش بگیرند.

 آیا بیشتر در قالب «نفى هویت» بروز مى کند؟
 به یک معنا نمى توان گفت «نفى هویت» بلکه اینها چالش هایى است براى هویت یابى صورت مى گیرد.

 منظور نفى هویت کنونى است؟
بله، البته به معناى نفى هویت موجود و هویتى که خودش چندان هویتى تلقى نمى شود. در واقع تشکلى از روابط و زندگى اجتماعى که چندان ارضا کننده نیازها و خواسته هاى افراد نیست.اما این چالش ها توسط افراد و گروه هاى مختلف صورت مى گیرد تا در نهایت به یک مبانى ذهنى از نظام اجتماعى برسند. به تعبیر علمى تر، هر انسانى براى تنظیم زندگى فردى خود و تشخیص جایگاه خود درمنظومه اجتماعى، به یک نقشه ذهنى از جهان اجتماعى نیاز دارد که مى توان آن را به رصدى که انسان ها از کل مجموعه جهانى کهکشانى دارند تشبیه کرد که کره زمین در کجاى این منظومه قرار دارد. لذا هر انسانى براى این که بتواند جایگاه خود را در زندگى و درون کل هستى از ازل تا ابد مشخص کند و بتواند در جامعه و زمان و مکان کنونى که زندگى مى کند نقطه وجود و امکان برنامه  ریزى خود را تنظیم کند ناچار است براى زندگى فردى خود اهداف، آرمان و برنامه هایى را  مشخص کند.

بخش : سياست
تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور, ۱۳۸۳ ۳:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

رابطه دولت و بازار سرمایه داری در عصر «لیبرالیسم کلاسیک» و «نئولیبرالیسم»

عصر جهانی شدن اقتصاد، نقش دولت ها را کاهش نداده است، بلکه برعکس دولت ها عهده دار نقش محوری و مهمی در پاسداری، رشد و نهادینه کردن منافع کشوری، منطقه ای و جهانی شده اند.
در سراسر دوران موجودیت نظام سرمایه داری، میان اندیشمندان و پیروان اقتصاد سرمایه بنیان، بیشتر دو گروه روبروی هم قرار گرفته اند: پیروان اقتصاد مبتنی بر دولت رفاه و هواداران اقتصاد نئولیبرالیستی.

دعوت همگانی برای مشارکت در فرایند تدوین اصول و محورهای حداقلی برای حکومت نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)

اکنون با خرسندی از اعضای تشکیلات، از یاران سازمان، از صاحب‌نظران، از کلیۀ احزاب و سازمان‌ها و کنش‌گران سیاسی مردمی دعوت می‌کنیم با شرکت در نخستین نشست بحث عمومی در بارۀ “اصول و محورهای حداقلی برای حکومت”، ما را یاری کنند سندی سودمند برای ارتقای کشور به وضعیتی درخور ایران تدوین کنیم. روند کار … نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)
در سامانه زوم …

چشمان بیدار

… شهامتِ آن زن پشتِ میله ها,
درونم را می کاود,
و گاه و بی‌گاه,
صدای پرندۀ همیشگی،
آغاز صبح را در من می‌خواند.

۹ میلیون بی‌سواد و ۹۳۰ هزار بازمانده از تحصیل در ایران

برخلاف نظر سیاستمداران و قانون‌گذاران، ممانعت والدین سهم ناچیزی در بازماندگی از تحصیل دارد. سهم عمده را باید در «عدم دسترسی به امکانات آموزش و فقر» جست و برای آن چاره‌اندیشی کرد.
امتناع آگاهانه‌ی والدین سهم ناچیزی در بازماندگی از تحصیلِ کودکان دارد، و این در حالی است که به گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، «دسترسی به امکانات آموزشی و محرومیت اقتصادی سهم عمده‌ای در بازماندگیِ کودکان ایفا می‌کند.»

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

رابطه دولت و بازار سرمایه داری در عصر «لیبرالیسم کلاسیک» و «نئولیبرالیسم»

دعوت همگانی برای مشارکت در فرایند تدوین اصول و محورهای حداقلی برای حکومت نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)

چشمان بیدار

۹ میلیون بی‌سواد و ۹۳۰ هزار بازمانده از تحصیل در ایران

زمین برای همه!