پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۹

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۹

نگاهى کوتاه از زمستان ۵۷ تا کشتار تابستان ۶۷

اکثريت بزرگ جمعيت کنونى کشور ما رويداد ٣٠ خرداد ١٣۶٠ را اگر بشناسد، تنها از طريق خوانده‌ها و شنيده‌ها می‌شناسد. آنچه جنايت کشتار هزاران زندانى سياسى ايران در مرداد و شهريورماه ۶۷ را از جنايت‌ها و قتل‌عام‌هاى ديگر برجسته‌تر می‌کند و حس همدردى بيشترى را دروجود انسان‌هاى آگاه، محافل و مجامع بين‌المللى بر می‌انگيزد، مظلوميت اين زندانيان جان‌باخته است. زندانيانى که دوران محکوميت خود را مى‌گذراندند

از نخستین روزهای پس از قیام ۲۲ بهمن ۵۷ که جمهوری اسلامی به رهبری خمینی سلطه­ی ارتجاعی خود را تحت لوای قوانین اسلام بر پهنه­ی ایران گسترانید، تا به امروز مردم ایران شاهد بیکاری، آوارگی، فحشاء، جنگ، زندان، شکنجه، سرکوب، کشتار و صدها جنایت و فاجعه­ی دیگر بوده­اند. در این سال­ها هر آنچه نشانی از زیبایی، روشنی، نشاط،، شادمانی وسرور داشت مورد یورش لجام­گسیخته­ی عوامل سرکوب­گر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. فضای سنگین رعب و وحشت، در همه­ی این سال­ها بر فراز سر مردم سایه­ افکند، تا لبخند را از لبانشان بزداید وعشق را در وجودشان به تباهی بکشاند. در این سال­ها مردم ایران بویژه کارگران و زحمتکشان، رنج­های بی­شماری را بر دوش کشیده­اند و گرده­هایشان در زیر شلاق بی­عدالتی و ستم جمهوری اسلامی هر روز زخم عمیق­تری برداشته است. دراین سال­ها کمتر خانه­ای از یورش سرکوبگران رژیم در امان بوده است و کمتر کسی است که زخم تباهی جمهوری اسلامی را بر شانه­های خود نداشته باشد. در سوی دیگر این سال­های جهل و تباهی، تلاش و مبارزه­ی نیروهای انقلابی در کنارکارگران، زحمتکشان و دیگر قشرهای مردم ایران جلوه­های ماندگاری از ایستادگی و مقاومت را به همراه داشته است. حاصل این ایستادگی­ ومقاومت در مقابل جنون سرکوب و کشتارهای جمهوری اسلامی ایران  تاکنون بر جای ماندن ده­ها هزارانسان جانباخته و صدها هزار انسان­های زندان رفته، شکنجه شده و تبعیدی  می­باشد.

اینک در میانه­ی تابستان ۸۵ هستیم. هجده سال از کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ می گذرد. با یاد ماندگار این عزیزان جان­باخته و هزاران عزیز جان­باخته­ی د­هه شصت می­خواهم نگاهی کوتاه به روند سرکوب و کشتارهای  جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا قتل­عام تابستان ۶۷ داشته باشم. این نوشته می­تواند فقط بیانگر بخش کوچکی از سرکوب و جنایت­های جمهوری اسلامی ایران در این سال­های جنون و تباهی باشد. تنها سرفصل­هایی از ترور، شکنجه و کشتار که من در دفتر و حافظه­ام به یاد داشته­ام. و نیزمی تواند بیان بخشی از احساس و اندیشه­ام در این سال­های وحشت و مرگ باشد.          

با یادمان همه­ی انسان­هایی که در این سال­ها برای پاسداشت حرمت و آزادی انسان تلاش کرده­اند و می­کنند، مبارزه کرده­اند و می­کنند و در این میانه جان باخته­اند، رنج کشیده­اند، تبعید شده­اند، فشار سال­های زندان و شکنجه را بر دوش ­کشیده­اند؛ به ایران می­اندیشم. به بیش از بیست و پنج سال سرکوب، ترور، شکنجه، اعدام و محروم شدن ملتی از لبخند  و شادمانی. به آنچه در این سال­های حاکمیت جمهوری اسلامی بر مردم ایران گذشته است. دفترم را گشوده­ام و با کمک گرفتن از دفتر و حافظه­ام رد پاهای جنایت این سال­های سرکوب و شکنجه و کشتار را دنبال می­کنم:

بر کشورم چه میرود

اینک سیاه و سرد

اینک ز زخم و درد.

گویا هنوز سیاهی شب

تداوم خویش را آواز می­دهد

گویا بهار

 رویش خویش را از یاد برده است

هیهات!

که این گونه تند و تیز

از یاد می روند آلاله­های سرخ.

 

این نخستین احساس تلخ ودل نگرانی من از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است که در ششم اردیبهشت پنجاه و هشت در دفتر شعرم نگاشته شده است. نمی­دانم در ارتباط با کدام حادثه این احساس را پیدا کرده­ام. شاید بر گرفته از یورش اول جمهوری اسلامی ایران به گنبد و ترکمن صحرا باشد. حمله برای باز پسگیری و نابودی دست­آوردهای شوراهای سراسری خلق ترکمن­.

 آنچه مهم است، شروع سرکوب، ترور و کشتار مردم و مبارزین ایران توسط جمهوری اسلامی است که بندهای دیگر شعر به روشنی این حقیقت را آشکار می­سازد:

بر کشورم چه می­رود

که این گونه بی­دریغ

در گوشه­های شهر

گل­های سرخ روییده می­شوند

با هر طپش

 با هر ندا

یک لاله­ی دگر

بر جمع لاله­گان افزوده می­شود

هر گوشه خون

هر گوشه درد

 ترسم که باز پرنده اسیر

پرها شکسته شود.

در دفترم پیش می­روم. با دیدن شعر”ونداد” نگاهم به دفتر خیره می­ماند.

ترور”ونداد ایمانی” توسط جمهوری اسلامی در نیمه­ی اول مرداد پنجاه و هشت که هنوز چند ماهی از حاکمیت جمهوری اسلامی نگذشته بود، را می توان آغاز فاجعه­ای دانست که تا به امروز در شکل­های مختلف ترور و سرکوب، خود را در داخل و خارج کشور به نمایش گذاشته است. در چهاردهم مرداد ماه پنجاه و هشت با یاد رفیق “ونداد ایمانی” اینگونه آغاز کرده­ام:

در فصل شادی باغ

وقتی که گل شکوفه می زند

از بوسه­های آفتاب.

روییدن شقایق سرخ

تصویر روشن آزادیست

اما

شکفتن “ونداد”

به رنگ شقایق

در خونابه­های خود

آغاز فاجعه است.

بیست و هشتم مرداد ماه پنجاه و هشت فرمان خمینی برای یورش و سرکوب مردم کردستان صادر شد. اعزام ارتش و نیروهای سپاه پاسداران از هر سوی برای سرکوبی مردم به سوی کردستان آغاز می شود. بنی­صدر رییس جمهور وقت جمهوری اسلامی همانند ژنرال­های چهارستاره اعلام کرد تا پایان سرکوبی مردم کردستان، پوتین­هایش را از پا بیرون نخواهد آورد. ابرهای وحشت و ترور در سراسر آسمان ایران به تلاطم و جنبش در­آمدند. مراسم بزرگداشت رفیق “احمد زیبرم” به دلیل فضای وحشت و سرکوب حاکم برشهرانزلی در روز بیست و هشتم مرداد لغو گردید وبا حضور تعدادی از دوستداران او مراسم یادبود کوچکی در خانه­ی مادر رفیق زیبرم برگذار شد.

شهریور، ماه کشتار و به خون کشیده شدن مردم کردستان است. در دوازدهم شهریور سرکوب و رنج توده­ها را اینگونه به تصویر کشیده­ام:

داغ هزار رنج

عمق هزار فاجعه اینک

تکرار می­شود

اینگونه تیره­گی

راهوار شب توده­ها

هرگز نبوده است

و اینگونه ژاله­ها

در شقاوت عصر گرسنگی

از برکه­های سرخ

جاری نبوده اند.

این توده را زخم عمیق دشنه و زنجیر

گسترده­تر ز وسعت شب

تا عمق انفجار

به یغما گرفته است.

 

 در شهریور ماه ۵۸ دست خمینی از آستین نماینده­ی کشتار و جنایتش خلخالی بیرون می­آید و رزمندگان کرد، گروه گروه به جوخه­ی اعدام سپرده می­شوند. آن­روزها تصویری از صحنه­ی جوخه­ی اعدام رزمندگان کردستان توسط خلخالی، عمق جنایت جمهوری اسلامی را در کردستان به نمایش می گذاشت. در طول حاکمیت جمهوری اسلامی دو تصویر از چنان عمق و تاثیر گذاری برخوردار بوده اند که به سرعت به صورت پوستر مرزهای ایران را در نوردیدند و در سطحی جهانی جنایت جمهوری اسلامی ایران را در معرض دید جهانیان به نمایش گذاشتند. عکس و تصویر دوم را که دیر زمانی از آن نگذشته هنوز می توان بر صفحه بسیاری از نشریات و سایت های مختلف اپوزیسیون در تبعید مشاهده کرد. تصویر پر صلابت احمد باطبی در قیام دانشجوئی  تیر ماه ۷۸ با روبانی بسته برپیشانی و موهای بلندش، که پیراهن خونین یکی از دانشجویان را در میانه دستانش بر آفراشته است. اما عکس و تصوریر اول مربوط به لشکر کشی جمهوری اسلامی در تابستان ۵۸  به کردستان و اعدام مبارزین کرد توسط خلخالی نماینده تام الاختیار خمینی بوده است.  در این عکس رفیق یوسف همراه با نه رزمنده­ی کرد با چشمان بسته در مقابل جوخه اعدام به صف ایستاده بودند.  نفر یازدهم احسن ناهید زخمی و قادر به ایستادن نبود. او در حالی که جلوی صف رزمندگان، بر روی برانکات دراز کشیده بود همراه با دیگران به رگبار گلوله بسته شد.

در تاریخ دوازدهم مهر ماه پنجاه وهشت به یاد رفیق یوسف و دیگررزمندگان جانباخته­ی کردستان، صفحه­ی دیگری از دفتر شعرم اینگونه آغاز می­شود:

بعد از شبی بلند

که روزن خورشید

از سرزمین شرق به در آمد

نوباوگان ستم

با پنجه­های نشسته به خون

بر نماز شقاوت ایستاده­اند.

پرندگان سپید

پرندگان مهاجر

اینک به نغمه­های بلند

ترانه­ی خون را

در سرزمین تشته­ی من

آواز می­دهند.

 

کردستان زخمی، کردستان اسیر گلوله و راکت و خمپاره در نبردی نابرابر می­سوخت که مردم انزلی در کنار ساحل خزر در روزهای ۲۳ و ۲۴ مهرماه به خاک و خون کشیده شدند. در پی تحصن صیادان در مقابل شیلات انزلی و کشته شدن یکی از صیادان توسط  پاسداران رژیم ، مردم شهر در یک قیام عمومی به دفاع از صیادان زحمتکش برخاستند. در این قیام دو روزه شعار”انزلی، کردستان پیوندتان مبارک” فضای شهر را به همبستگی یکپارچه با مردم کردستان بدل ساخته بود.

در تاریخ بیست و پنجم مهرماه در دفتر شعرم به یادمان صیادان جانباخته­ی انزلی می­خوانیم:

خزر به جوش

خزر به طعمه بکش

که این دیو سیرتان

 -نسناسان انقلاب-

حتا

بر قامت بلند رنج

شلیک کرده­اند

و اینک ماهیان خزر

در خون شناورند.

 

شانزدهم آذرماه ۵۸ روز دانشجو فرا می ­رسد. نخستین مراسم بزرگداشت دانشجویان جانباخته­ی شانزده آذر ۳۲ ، شریعت رضوی، بزرگ­نیا و قندچی در اغلب شهرهای دانشگاهی ایران همزمان با کشتار و سرکوب مردم آذربایجان، مورد حمله­ و یورش نیروهای چماقدار حزب­اللهی زیر پوشش حمایت پاسداران قرار گرفت. سازماندهی و بسیج نیروهای سرکوبگر رژیم  و حملات رو به گسترش آن­ها به محیط­های دانشگاهی و تجمع­های دموکراتیک دانشجویان نشان از عمق جهالت و تاریک­اندیشی جمهوری اسلامی ایران داشت. که از همان روزهای آغاز، تلاش مستمر خود را برای سرکوبی دانشجویان مبارز و پیشگام در پیش گرفت.

در بهمن ۵۸ خود را میان گندمزارهای خونین ترکمن­صحرا می­بینم. محاصره شده در دایره­ی یورش مسلسل­ها و تانگ­های جمهوری اسلامی ایران برای کشتار مردمی که “شورا” را بر پا داشته­اند تا حاصل رنج و کشت خود را به تساوی تقسیم کنند. خود را میان خیابان­های مانده در زیر چرخ­دنده­های تانگ­ها و یورش پاسداران مسلسل به­دست می­بینم. خود را در کوچه­های تنهایی گنبد و ترکمن­صحرا همراه با مادرانی که برای دختران “شورایی” خود لالایی می­خوانند. کشتار مردم و دهقانان گنبد، ربودن و ترور رهبران شوراهای ترکمن­صحرا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی را می­توان یکی از ننگین­ترین جنایت­های تاریخ بیست و پنج ساله­ی حاکمیت جمهوری اسلامی بر شمرد. جنایتی که مستقیما با دست­های محسن رضایی و محسن رفیق­دوست صورت گرفت. یاد کشتار و ترور جنایت­کارانه­ی توماج، مختوم، واحدی و جرجانی همیشه بغض را در گلویم می­نشاند. امروز نیز می­خواهم همانند تاریخ هفتم اسفند ماه ۵۸  ­آواز در دهم:

ترکمن!

سرزمین سوگوار

دشت خونین

داغدار

فرزندان خونینت را در آغوش بکش

اما

جامه­ی سیه مپوش.

 

ترکمن!

سرزمین سوگوار

دشت خونین

داغدار

بذر کین را به­پاش

بر پهن دشت این فلات

و سبز و جاودانه نگه­دار

خوشه­های خشم را

بر خاک زخمی میهن ما.

 

 هنوز زخم کشتار مردم گنبد و ترکمن­صحرا همراه با ترور رهبران شوراهای دهقانیشان التیام نیافته بود که فرمان یورش به دانشگاه­های سراسر ایران توسط خمینی و بنی­صدر با همرامی شورای انقلاب فرهنگی صادر می­گردد. روز دوم اردیبهشت ماه ۵۹ دانشگاه­های سراسر کشور مورد هجوم وحشیانه­ی نیروهای سرکوبگر حزب­اللهی زیر پوشش سپاه پاسداران آغاز می­شود. زنجیر، چاقو، قمه وچماق همراه با هلهله­های هیسترک و مستانه­ی دسته­های سرکوبگر حزب­الله و پاسداران به رهبری هادی غفاری­ها، فخردالدین حجازی­ها و دیگرچماق بدست­های رژیم، فضای دانشگاه­ها را می­شکافت و بر سر و جان دانشجویان مبارز و پیشگام فرود می­آمد. کشتار و زخمی شدن بسیاری از دانشجویان در دانشگاه­های سراسر کشور از جمله: تهران، اهواز، گیلان، تبریز، اصفهان، مازندران، مشهد و … حاصل فرمان انقلاب فرهنگی خمینی بود. فجیع­ترین جنایت و کشتار دانشجویان، در دانشگاه اهواز رخ داد. به فرمان “جمی” امام جمعه و نماینده­ی خمینی درآبادان، پس از کشتار دانشجویان مبارز پیکر خونین­شان را در رودخانه­ی کارون انداخته بودند. رفقا و دانشجویان همرزمم را در دانشکده­ی کشاورزی ساری برابر چشمم با زنجیر و قمه به خاک و خون کشیدند. رفیق زخمیم به پشت افتاده بود و عوامل سرکوب رژیم، جفت پا روی شکم او فرود می­آمدند. غروب وقتی توانستم به دیدار زخمی­ها به بیمارستان بروم رفیق همرزم جنوبیم در دنیای بی­هوشی خود هنوز سرود می خواند: زنده بود خلق کرد مرگش مباد   پرچم سرخش بود تکیه گاه خلق. پس از دو ساعت ماندن در کنار یاران زخمیم با بغضی فروخورده از بیمارستان خارج شدم تا در درونم نهیب بر کشم:

هان! شمایان حرفتان نیرنگ

فکرتان هر دم تمام خلق را تحمیق

روحتان آکنده از تزویر.

هان! شمایان وارث ظلمتگه شاهان.

در دیار سرخ ما تا کی

چکمه­تان خونین خواهد بود؟

تا به کی

در گوشه­های سرزمین بابک و مزدک

با بسیج جهل­تان هر روز

چشمه­های خون شود جاری؟

 

این احساس شامگاهی من در روز دوم اردیبهشت پس ازدیدار با یارانم از بیمارستان بود.

 فردای آنروز خبرهای یورش و کشتار دانشجویان از سراسر دانشگاه­های ایران به گوش رسید. فاجعه بر سراسر ایران پنجه افکنده بود. روز پنجم اردیبهشت بغضم در میانه­ی دفترم شکست:

آه ایران!

قلب گرمت را که چون شقایق وحشی بود

در فصل رویش خاک

در فصل آواز پرندگان

چه وحشیانه پرپر کردند.

تا کشتی جهالت خود را

از دریای خون

به ساحل جنون بکشانند.

 

آه ایران!

        ایران!

از کدامین نقطه بگویم

که زخم­های کهنه­ی تو سر باز نکند

و سیل خون دامن نگسترد.

از خزر تا خلیج

 از کردستان پر طپش تا سرزمین شوراها

 از تبریز قهرمان تا تهران خونین

 از سرزمین نفت تا دیار “کوچک­خان”

آه ایران!

         ایران!

تاریخ هرگز بر تو

اینسان گذشته بود؟

 

و بدین سان پس از یورش و سرکوبی دانشجویان مبارز و پیکارجو، دانشگاه­های سراسر کشورکه یکی از موثر­ترین سنگرهای مقاومت و ایستادگی در مقابل هجوم همه جانبه­ی سرکوب واختناق رژیم­ جمهوری اسلامی ایران بود برای دو سال بسته و تعطیل ­گردیدند. از این تاریخ به بعد حمله و یورش رژیم به دست­آوردهای انقلاب و قیام بهمن شتاب تندتری گرفت. سرکوب، اختناق و حمله به اجتماعات و تشکل­های کارگری در کارخانه­ها و اجتماعات سیاسی و دمکراتیک در سراسر ایران آنچنان سیستماتیک و همه­جانبه صورت گرفت که دیگر برپایی متینگ­ها، سخنرانی­ها و مراسم­های سیاسی و دموکراتیک ناممکن شد. دستگیری اعضاء و کادرهای سازمان­های مبارز و انقلابی به بهانه­های مختلف، به صورت پراکنده اینجا و آنجا آغاز گردید. رژیم با تمام نیرو در مقابل هر حرکت آزادی­خواهانه و ندای عدالت­جویانه ایستاد و با تکیه بر نیروهای سرکوبگرحزب­الله، بسیج، سپاه و اطلاعات، سلطه­ی­ ارتجایی و قرون وسطایی خود را بر تمامی ابعاد جامعه گسترانید.

در چهاردهم اسفند ماه ۵۹ حمله­ی گسترده و سرکوبگرانه­ی چماق بدستان حزب­الله و بسیج تحت پوشش پاسداران مسلح به اجتماع مجاهدین در دانشگاه تهران امید هر گونه برپایی اجتماعات سیاسی را به تباهی کشانید.

افشای برنامه­ی مدون و زمانبندی شده­ی جمهوری اسلامی در خرداد ماه ۶۰  برای سرکوب، دستگیری و نابودی سازمان­ها و نیروهای انقلابی در نشریه­ی “کار” سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اقلیت) نشان از عزم جمهوری اسلامی برای کشتارنیروهای سیاسی مبارز و به زنجیر کشیدن مردم ایران داشت تا تمامی دست­آوردهای انقلابی مردم و قیام ۲۲ بهمن را به سلاخی بکشد.  

 تظاهرات و حرکت مسلحانه­ی سازمان مجاهدین خلق در روز سی خرداد ۶۰ بهانه­ای شد تا رژیم جمهوری اسلامی به دور از تمامی معیارهای اولیه­ی انسانی و حقوق بشری، سرکوب و کشتار لجام­گسیخته­ی خود را  در تمامی شهرها، روستاها و آبادی­های ایران کامل کند. کاری که از فردای قیام بهمن ۵۷ آغازو نطفه­های اولیه­ی آن نیز قبل از قیام به بهانه­ی “وحدت کلمه” و زیر شعار”همه با هم” بسته شده بود. از همان روزهایی که تظاهرات مردمی بر علیه سلطنت و حکومت شاه شروع شده بود. از همان هنگامی که هواداران خمینی در تظاهرات ضد شاه با  فشار و سرکوب و بکار گیری زنجیر و قمه، جلوی هر شعار مترقی و انقلابی را که در چهار چوب کادر تنگ شعارهای خمینی و اسلام نمی­گنجید گرفتند. نطفه­ی این همه سرکوب و کشتار از همان زمان بسته شده بود.

نخستین قربانیان حرکت مسلحانه­ی سازمان مجاهدین خلق، اعضا و کادرهای سازمان­های انقلابی بودند که از ماه­ها قبل به بهانه­های واهی توسط رژیم دستگیر ودر زندان­های جمهوری اسلامی به سر می­بردند.

اعدام بدون محاکمه مبارزین و انقلابیون زندانی که تماما جزء کادرهای جنبش و زندانیان سیاسی زندان­های شاه بودند،عمق جنایت و فاجعه را  نشان  می داد.اعلام اسامی اعدام شده­گان درروز ۳۱ خرداد بیانگر شتاب و انتقام­گیری لجام­گسیخته­ی رژیم از وضعیت پیش آمده درمقابل حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق بود.  اسامی اولین گروه اعدام شدگان در اخبار ساعت دو بعد از ظهر در گروه پانزده نفره اعلام گردید. محمد رضا سعادتی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق و زندانی سیاسی زمان شاه که از سال ۵۸ مجددا در زندان جمهوری اسلامی  بود، جزء نخستین گروه اعدام شدگان بود. چند ساعت بعد اسامی نه نفر دیگر اعلام گردید. در اخبار ساعت دوازده شب اسامی گروه سوم اعدام­شدگان اعلام شد. نام سعید سلطانپور شاعر رزمنده و انقلابی ایران، زندانی سیاسی زمان شاه و از کادرهای برجسته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(اقلیت) که حدود دو ماه پیش در روز عروسی خود در سر سفره­ی عقد دستگیر شده بود در لیست اعدام شدگان گروه سوم اعلام گردید.

اعدام بدون محاکمه حدود چهل نفراز انقلابیون و کادرهای برجسته جنبش و اعلام اسامی آن­ها از طریق رسانه­های عمومی التهاب و شک سرگیجه­آور همگانی را در تمامی پهنه­ی کشور گسترانید. وحشت حاصل از این اعدام­های گروهی که پس از التهاب و شک اولیه بر جان­ها نشست، اولین هدف و پیام جمهوری اسلامی بود که نشان داد؛ هیچ آرمانی برایش مقدس­تر از حفظ قدرت نیست.

بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه ۶۰ که منجر به کشته شده بهشتی و بیش از هفتاد نفر از کادرهای حزب جمهوری و نمایندگان مجلس شد دستگیری، اعدام، فشار و شکنجه چنان ابعادی به خود گرفت که به جز نیروهای حزب­الله و افراد وابسته به رژیم، کل شهروندان جامعه در معرض خطر دستگیری و زندان قرارگرفته بودند. گشترش و ایجاد زندان­ها در تمامی شهرهای ایران گویای کثرت افراد دستگیر شده و زندانیان بود. در شهرستان­های کوچک ساختمان­های دولتی و مدارس به زندان  تبدیل شدند. گستردگی اعدام­ها و اعلام علنی اسامی اعدام شدگان از رسانه­های عمومی کماکان جزء سیاست روز رژیم برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود. اسامی اعدام­شدگان در بعضی روزها به ۳۰۰ نفر هم می­رسید.

جمهوری اسلامی به نسل­کششی­ای که به راه انداخته بود بسنده نکرد. به دنبال اعدام­های گسترده، و دستگیری­های گسترده­تر، در زیر فشار و شکنجه­های طاقت­فرسای بازجویان، کشاندن زندانیان در مقابل دوربین­ها و صفحه­ی تلویزیون آغاز شد. سران رژیم با نشان دادن شوهای تلویزیونی از اعترافات زندانیان در کنار اعدام­ها و حذف فیزیکی مبارزین، تلاش کردند آرمان­ها­ و اندیشه­های انقلابی آنان را نیز در درون جامعه  به وهن تبلیغاتی خود آلوده سازند.

سالهای ۶۰ تا ۶۳ کابوس دستگیری و زندان و شکنجه و مرگ نه فقط در درون زندان­ها، که سراسر جامعه را در کام خود گرفته بود. تعداد شکنجه و اعدام­شدگان آنچنان گسترده و فاجعه­بار بود که جنایت هیچ دوره­ای از حیات ۲۸ ساله­ی جمهوری اسلامی با آن قابل قیاس نیست. در این دوره تمامی اعضا و کادرهای سازمان­های مبارز و انقلابی که دستگیر شده بودند در زیرشکنجه­های مرگ­آور قرار گرفتند. وآنگاه همگی به جز تعدادی انگشت­شمار به جوخه­ی اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آنان نیز در زیر شکنجه­های مداوم و قرون وسطایی بازجویان رژیم جمهوری اسلامی جان باختند.

آ……ه

چه درد غریبست

وقتی غریو دردناک همرزم و همسفرت

در پیچش حرکت تک ضربه های

سنگین شلاق شکنجه گران

در سکوت شبانه می پیچد.

آ……ه

چه درد غریبیست

وقتی سکوت با مرگ همسفرت

در زیر تازیانه می شکند.

در این سال­ها، شکنجه و مرگ فقط در ایام دستگیری و بازجویی نبود که زندانی را تهدید می­کرد. سایه­ی لاشخورهای شکنجه و مرگ حتا بعد از گرفتن حکم محکومیت زندان نیز،  بر فراز سر زندانیان پرواز میکرد و لحظه­ای آرام­شان نمی­گذاشت. دوران قیامت و تابوت یکی از مخوفترین شکنجه­های روحی و جسمانی زندانیان بوده است. قیامتی که زنان و مردان زندانی را برای ماه­های متوالی با چشم­بند در این تابوت­ها می­نشاندند. زندانیان نشسته در تابوت از ساعت ۷ بامداد تا ۹ شب حتا مجاز به دراز کشیدن نیز نبودند.  به گوش رسیدن صدای قاشق در هنگام خوردن غذا، صدای سرفه، صدای شکستن مفاصل انگشتان دست و هر حرکت و صدایی که حیات و زندگی را برای زندانیان نشسته در تابوت­های مجاور تداعی می کرد، شکستن قوانین “قیامت” بود و شکنجه­های مضاف دیگری را به همراه داشت. پخش صدای بلند و مداوم قرآن، نوحه­های سینه­زنی و مصاحبه­های زندانیان در هم شکسته از بلندگوهای محوطه­ی قیامت همراه با صدای شلاق و شکنجه ی زندانیان توسط زندانبانان، جهنم و “قیامت”ی بود از ماه­ها شکنجه و “ایزولاسیون” که زندانیان دردمند را در خود می­بلعید. شکستن، از دست دادن حس زمان، روانپریشی و  به مرز جنون و دیوانگی رسیدن تعدادی از زندانیان نشسته در تابوت، حاصل شکنجه­ی قرون وسطایی “قیامت” جمهوری اسلامی ایران آنهم در آستانه­ی ورود به قرن ۲۱  میلادی بوده است.

اینجا

در این دخمه نمورو سیاه

زنان و مردانی نشسته اند بی هیچ کلام

در پس گذشت ماه های دراز.

اینجا

زنان ومردانی نشسته اند بی هیچ حرکتی

در پس گذشت روز های بلند

گوئی بدانسان

که کوه های سربلند

 به هیات انسان در آمده اند.

ازنیمه­ی دوم سال ۶۳ سیاست عریان مشت آهنین سرکوب، شکنجه و فشار برای زندانیان محکوم و حکم گرفته در زندان­های مرکز به ظاهر رنگ می­بازد. توابان کم­کم قامت­شان خمیده می شود و از متن اقتدار سرکوب به حاشیه زندان رانده می­شوند. سالی که مردان نقاب بر چهره­ی سیاست شکست خورده­ی مشت آهنین،  در پوشش لباس نارنجی با سبدهای هویج در دست، هدایت زندان را بدست  گرفتند.  

 

سال ۶۴: سال توازن قوا برای زندانیان. سال التیام یافتن از زخم­های فشار، سرکوب، شکنجه و اعدام­های گسترده­ی سال­های سپری شده. سال شکفتن دوباره زندانیان. سال دوباره رسیدن همگانی به اعتماد بنفس سرکوب شده. سال آزادی تعدادی از زندانیان.

 

سال۶۵: سال شروع پیشروی زندانیان برای رسیدن به جایگاه و خواستگاه  زندانی سیاسی. سال فرو ریختن اقتدار زندانبانان. سال شکفتن دوباره اعتماد بنفس خانواده­های زندانیان. سال همزبانی و همبستگی بیشتر خانواده­ها و زندانیان سیاسی برای حرکت کردن و گرفتن حقوق انسانیشان.سال مطالعه و تشکل زندانیان برای زندگی انسانی­تر در درون زندان.

 

سال ۶۶: سال گسترش روزافزون اقتدار زندانیان در مقابل زندانبانان. سال امید و همبستگی خانواده­ها در مقابل درب زندان­ها. سالی که دیگر رییس زندان و زندانبانان قادر نبودند با ارعاب و نیرنگ  خانواده­ها را بفریبند. سالی که خانواده­ها به بچه­های زندانی­شان بیش از هر زمانی اعتماد می­کردند و زندانیان نیز از این اعتماد در درون زندان جان می­گرفتند. سال گسترش یافتن هویت زندانیان سیاسی بدان امید که:

بوسه بر بوسه زنیم روی مه یاران را

اشک در اشک بشوئیم غبار غم این دوران را

شعله در شعله کشیم کاخ ستمکاران را

خانه در خانه گل خنده نشاتیم همه ایران را

دل بی تاب به شادی بنشین و به طرب

که نویدش سر هر کوی و گذر می آید.

 

سال ۶۷: سالی که دوباره “زنگ بزرگ خون به صدا درآمد”.

پس از هشت سال جنگ ویرانگر، جمهوری اسلامی در ۲۷ تیرماه ۶۷  با پذیرش قطعنامه­ی ۵۹۸  سازمان ملل پایان جنگ را اعلام می دارد. درشامگاه ۲۹ تیرماه خمینی بر صفحه­ی تلویزیون ظاهر می­گردد و “جام شوکران” را سرمی­کشد. روز ۳ مرداد عملیات”فروغ جاویدان” مجاهدین خلق به کمک نیروهای عراقی برای ورود به خاک ایران آغاز می­گردد. عملیات مجاهدین در مرزهای غربی کشور و پیشروی آنان تا نزدیکی­ قصرشیرین چنان سریع و گسترده بود که رژیم را به تکاپو وا داشته بود.شامگاه ۵ مرداد سران جمهوری اسلامی تحت عنوان عملیات “مرصاد” خبر شکست مجاهدین و پیروزی خود را اعلام کردند. روز هفت مرداد ماه موسوی اردبیلی رییس دیوان عالی کشور در خطبه­های نمازجمعه دانشگاه تهران به بهانه حمله­ی مجاهدین به مرزهای غربی کشور، دراقدامی تلافی جویانه خواهان اعدام زندانیان سیاسی ایران می گردد. و بدینسان به فرمان مستقیم خمینی و تصمیم تمامی سران جمهوری اسلامی ایران، نمایندگان اطلاعات، دادستانی و دادگاه­های شهر­های سراسر کشور با همدستی بازجویان، مسئولان و دیگر گردانندگان زندان­های جمهوری اسلامی قتل عام هزاران زندانی سیاسی  آغاز می­شود.

با شروع قتل­عام، ورود روزنامه به درون زندان­ها تعطیل، شنیدن صدای رادیو از نگهبانی زندان قطع و تلویزیون­ها از بندها خارج می گردند. همزمان با اقدامات فوق  به مدت دو ماه ملاقات زندانیان با خانواده­هایشان نیز در زندان­های سراسر کشور قطع می گردد. زندان و زندانیان در بی­خبری مطلق و قرنطینه­ی کامل قرار داده می­شوند تا جنایت هولناک کشتار هزاران زندانی سیاسی در چهار دیواری بسته­ی زندان­های جمهوری اسلامی به دور از هرگونه درز خبر به بیرون،  در کوتاه­ترین زمان ممکن صورت گیرد. دادگاه­های دو دقیقه­ای در محوطه­ی زندان­های سراسر کشور شروع به کار می شوند. گروه گروه از زندانیان که همگی دوران محکومیت خود را می­گذرانند از بندها خارج می­گردند. دقایقی بعد حلق­آویز بر بالای دار جان می­بازند.

قتل­عام هزاران زندانی سیاسی در میان سکوتی که ایران را فرا گرفته بود به وقوع پیوست و در این میانه کشو­رهای اروپایی ذوق­زده ازپذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی ایران، و پایان جنگ ایران و عراق، در فکر بستن قراردادهای کلان تجاری و نفتی و سودهای سرشار روزهای بعد ازجنگ بودند. سودهایی که تا آنروز با صدور تمام عیار سلاح­های جنگی به ایران و عراق بدست آوردند و اینک در شکل دیگری کیسه­های خود را برای میلیاردها دلار دیگر گشوده بودند. و لذا با سکوت خود در مقابل جنایت هولناک کشتار جمعی هزاران زندانی سیاسی ایران، دست خمینی و دیگر رهبران جمهوری اسلامی ایران را برای عمل به چنین جنایتی باز گذاشتند.

جنایتی که عمق فاجعه آن بعد از گذشت هجده سال و نوشتارهای بسیار از آن روزهای مرگ و جنون، هنوز به صورت راز سر به مهر باقی مانده است. به راستی چرا؟

جنایت و کشتاری که در زندان­های جمهوری اسلامی ایران در سال­های ۶۰ تا ۶۳ به وقوع پیوست، چه به لحاظ کمیت و چه به لحاظ کیفیت به مراتب از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ گسترده­تر بوده است. اما چرا جتایت تابستان ۶۷ در ذهن و جان ما نقش پررنگ­تری به خود گرفته است.  و هر ساله در ماه­های مرداد و شهریور برای یادمان زندانیان جان­باخته­ی تابستان ۶۷ به جنبش و تکاپو می­افتیم.

 جمهوری اسلامی ایران در سال­های ۶۰ تا ۶۳  به بهانه­ی”براندازی نظام” با تکیه بر قوانین قرون وسطایی خود تحت عناوین “محارب”، “منافق” و “ملحد” در سطحی گسترده­تر ازسال ۶۷ به شکنجه و  کشتار مردم و نیروهای انقلابی دست زد. در این سال­ها نیروهای سیاسی و انقلابی با استفاده از حق مشروع خود برای مبارزه با رژیم ارتجاعی ایران در مقابل آن صف­آرایی کرده بودند. از اینرو رژیم با تبلیغات گسترده و شبانه روزی  توانسته بود در جهت محق نشان دادن خود برای اعدام مبارزین، بخشی از اذهان داخل کشور و کشورهای دیگر را به طرف خود بکشاند. از طرف دیگر نیروهای مبارز و سیاسی از آنجا که در مبارزه­ای مستقیم با رژیم قرار داشتند، بدون اینکه خود بخواهند به لحاظ روحی اعدام را پذیرفته و خود را برای مواجه شدن با آن آماده می­کردند. در یک جمله مبارزه­ای رو در رو و آشکار بین نیروهای انقلابی و رژیم در درون جامعه جریان داشت. و رژیم نیز تبلیغات خود را روی همین مبارزه­ی مستقیم و رودر روی نیروهای انقلابی برای توجیه اعدام­های گسترده­ی افراد دستگیر شده متمرکز ساخته بود.

 بخش وسیعی از کادرها، اعضا و هواداران سازمان­های انقلابی در این سال­ها در بیدادگاه­های رژیم جمهوری اسلامی ایران اعدام و تعداد زیادی هم در چهارچوب قوانین ارتجاعی و قرون وسطایی آن با حکم­های سنگین دادگاه­های انقلاب به زندان محکوم شدند. حکم­هایی که با هیچ معیار انسانی و قوانین بین­المللی انطباق نداشت. حال زندانیانی که در چنین دادگاه­هایی محاکمه شده و حکم زندان گرفته­ بودند، اگر خود این احکام را نپذیرفته باشند کاملا منطقی خواهد بود. اگر سازمان­های سیاسی، مجامع بین­المللی وحقوق بشر معترض این دادگاه­ها و احکام صادره از طرف آن­ها باشند، امری طبیعی و قابل فهم خواهد بود. ودر این میان فقط جمهوری اسلامی ایران است که مدعی صحت عمل دادگاه­های اسلامی  خود و احکام صادره­ی آن­ بوده است. بنابراین ابتدایی­ترین چیزی که در ذهن هر انسانی می­نشیند، این است که جمهوری اسلامی ایران به احکام دادگاه­های خود پایبند باشد.

آنچه جنایت کشتار هزاران زندانی سیاسی ایران در مرداد و شهریورماه ۶۷ را ازجنایت­ها و قتل­عام­های دیگر برجسته­تر می­کند و حس همدردی بیشتری را دروجود انسان­های آگاه، محافل و مجامع بین­المللی بر می­انگیزد، مظلومیت این زندانیان جان­باخته است. زندانیانی که دوران محکومیت خود را می گذراندند. تا جایی که خود سران جمهوری اسلامی ایران نیز بر این نکته آگاهی دارند و بر ماهیت جنایتکارانه­ی اقدام خود واقف هستند. رهبران جمهوری اسلامی ایران که به کشتار و اعدام­های سال­های  60 و ۶۱  افتخار و اسامی اعدام شدگان را روزانه تا سیصد نفر نیز اعلام می­کردند، با آگاهی بر ماهیت اقدام ضد انسانی خود، در تابستان ۶۷ زندان و ایران را به قرنطینه­ی کامل تبدیل کردند تا هیچ خبری از کشتار زندانیان به بیرون درز نکند.

تا جایی که پس از گذشت هجده سال هنوز پرداختن و وارد شدن به کشتار زندانیان سیاسی تابستان۶۷ ، در داخل ایران برای سران رژیم جمهوری اسلامی جزء خطوط قرمز محسوب می­شود.

اگر چه کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۶۷  به لحاظ ماهیت جنایت و نوع کشتارآن، دومین تجربه­ی جمهوری اسلامی بوده است. اما به لحاظ کمیت و گستردگی کشتار به فاجعه­ای ملی تبدیل شده و ابعادی جهانی به خود گرفته است.

نخستین تجربه از این دست در روز ۳۱ خرداد شصت به وقوع پیوست. پس از شروع عملیات مسلحانه در سی خرداد، فردای آن روز جمهوری اسلامی در یک اقدام تلافی جویانه نزدیک به چهل نفر از زندانیان سیاسی را که در اسارت خود داشت اعدام کرد. اگر چه رژیم در آنروز علنا اقدام جنایتکارانه­ی خود را اعلام کرد. اما با توجه به تعداد اندک زندانیان موجود در زندان و موقعیت آنروز جمهوری اسلامی، کشتار زندانیان در روز ۳۱ خرداد ۶۰  با کشتار زندانیان در تابستان ۶۷ که به بهانه­ی حمله­ی سازمان مجاهدین به مرزهای غربی کشور صورت گرفت از ماهیت جنایتکارانه­ی یکسانی برخوردار بوده است.

مردم ایران در این سال­ها افت و خیزها و حوادث دردناک زیادی را پشت­سر گذاشته­اند. محروم شدن از آزادی و ابتدایی­ترین حقوق انسانی همراه با فشار، سرکوب، کشتار و جنایتی که این سال­ها بر مردم ایران رفت، نام جمهوری اسلامی ایران را در ردیف یکی از تبه­کارترین رژیمهای تاریخ معاصر ثبت کرده است. در سکوت بر جای مانده ازمرداد و شهریور ۶۷ ، تنها صدای زخمی ایران بود که مادرانه با گیسوان پریشان در باد بر فراز نعش عزیزانش به شروه های بلند آواز می­خواند:

 

وای بر من

چه بی­قرار می­سوزد این تن من

از لهیب تند فاجعه

از لحظه­های تب­آلود اشک و آتش و خون

در آن تابستان

شهریور

مردادماه جنون.

وقتی هزار هزار پسران و دخترکانم

بر سر دار شدند

 و بادبادک­های انسانی

 با دست­های جهالت

 بر فراز سرم به جنبش در آمدند.

 

من سوختم در شعله­های جنون

 من گر گرفته تنم از اژدهای فسون

در جنگل و رود جای جای گستره­ام

می سوزم از لحظه­های تب­آلود

اشک و آتش و خون

وا….ی بر من

وای بر من

با که بگویم

بر من چه رفته است

در این سال­های جنون؟

                   احمد موسوی

تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

دیوید هرست: نحوه حمله ایران ضعف اسرائیل را آشکار کرد!

پس از چنین حمله‌ای، تصاویر بصری بد به نظر می‌رسند: اسرائیل به دیگران برای دفاع از خود نیاز دارد و در انتخاب نحوه عکس العمل نیز آزاد نیست. این حمله اگر صورت گیرد باعث می‌شود که حامی اسراییل، ایالات متحده، گزینه‌های سیاسی دیگری را انتخاب کند.

یادمان ۴٩مین سالگرد جانباختگان تپه‌های اوین به‌دست دژخیمان سلطنت پهلوی

یادمان ۴٩مین سالگرد جانباختگان تپه‌های اوین به‌دست دژخیمان سلطنت پهلوی –
جمعه، ٣١ فروردین ١۴٠٣ (١٩ آپریل ٢٠٢۴ میلادی)،
ساعت: ٢١:٣٠ به‌وقت ایران (٢٠ به‌وقت اروپای مرکزی)

نظام مالی جهانی و بازارهای مالی و پولی و ابزار آن

درک و دریافت و آموزش اقتصاد سرمایه داریِ جهان امروز׳ بدون شناخت لایه های پنهان یا کمتر شناخته شده نظام مالی و تجارت جهانی و گردانندگان و سوداگران آن و آشنایی با سویه ها و دگرگونی های شتابنده و یا گام به گام آن شدنی نیست و نیازمند واکاوی سنجشگرانه است׳ که در این بخش کوشش می شود تنها به گونه ای فشرده به آنها اشاره شود.

اینترسپت: گزارش نظامی درگیری ایران-اسراییل!

ایالات متحده مدعی است که اکثر هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های شلیک شده ایران در جریان حمله نیمه شب شنبه را سرنگون کرده است. بیش از نیمی از تسلیحات ایران نیز قبل از رسیدن به خاک اسرائیل توسط هواپیماها و موشک های آمریکا منهدم شدند.

خوشه ها را

خاطره ها، مثل پیچک، در ما می پیچند,
چون شعاعی از گس و عطر,
نرمک نرمک، همچون امید، می گشایند راه،
می نمایند رخ …

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) یک‌بار دیگر مخالفت اکید خود را با ماجراجویی‌های خطرناک پیش‌آمده از سوی اسرائیل و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران و ادامۀ حملات نظامی  چه از سوی جمهوری اسلامی و چه از سوی اسرائیل، اعلام و قاطعانه از تلاش‌های دیپلماتیک برای رفع اختلافات منتج به این حوادث حمایت می‌کند. 

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!

سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) یک‌بار دیگر مخالفت اکید خود را با ماجراجویی‌های خطرناک پیش‌آمده از سوی اسرائیل و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران و ادامۀ حملات نظامی  چه از سوی جمهوری اسلامی و چه از سوی اسرائیل، اعلام و قاطعانه از تلاش‌های دیپلماتیک برای رفع اختلافات منتج به این حوادث حمایت می‌کند. 

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

دیوید هرست: نحوه حمله ایران ضعف اسرائیل را آشکار کرد!

یادمان ۴٩مین سالگرد جانباختگان تپه‌های اوین به‌دست دژخیمان سلطنت پهلوی

نظام مالی جهانی و بازارهای مالی و پولی و ابزار آن

اینترسپت: گزارش نظامی درگیری ایران-اسراییل!

خوشه ها را

افزایش تشنج در منطقه و ادامۀ ماجراجویی‌های دولت‌های اسرائیل و ایران را محکوم می‌کنیم!