بیست و دوم ماە ژولای ٢٠١١ “بریوک” تروریست نروژی، در دو حملە جداگانە با بمب و مسلسل، دەهها تن از شهروندان نروژی را کە اکثریت قریب بە اتفاق آنان از جوانان حزب سوسیال دمکرات کارگر بودند، بە جرم افکار انسانی و پناهندەپذیریشیان از پادرآورد، و بدین ترتیب نروژیها و تمام جهان را با این عمل قبیح خود دچار بهت کرد. عمل شنیعی کە هیچگاە از خاطرە نروژیها زدودە نخواهد شد، و همچون جنایت نازیها در جنگ دوم جهانی، در اذهان و خاطرە تاریخی آنان باقی خواهد ماند.
اما در اینجا موضوع ما بحث بر سر وجود افراد یا جناحهای فاشیست و راسیست در جامعە اروپا حتی در کشورهائی کە در آن سنت چپ و سوسیال دمکراسی از نفوذ والائی برخوردار است، نیست، بلکە می خواهم روی موضوع دیگری تمرکز کنم کە آن نیز همانا چگونگی برخورد حزب کارگر این کشور و یا بطورکلی برخورد سیاست بە این مقولە “مقولە شهید” در هنگامە انتخابات می باشد.
بە عنوان یک پناهندە در این کشور و با توجە بە تجاربی کە از کشورهای مختلف از جملە ایران و عراق در زندگی گذشتە خودم داشتم، گمان و تصورم بر این بود کە با رسیدن زمان انتخابات، حزب کارگر نروژ همانند سنت مرسوم در میان احزاب کشورهای جهان سومی، با برجستەکردن تصاویر و نام جانباختگان، این بار بصورتی دیگر بە پیشواز انتخابات خواهند رفت. انتظارم این بود کە همە جا تصویر شهدا را بر دیوارها و یا اوراق تبلیغاتی ببینم. در سخنرانیها و مناظرەها از آنان بشیوەای پرشور یاد شود، سرودها گفتە شود و احساسات چنان برانگیختە شوند کە کل فضای انتخاباتی از طرف حزب کارگر نروژ بشدت متاثر گردد. اما نە تنها چنین کاری نشد، بلکە افراد سرشناس این حزب و کادرهایشان در تمام مدت انتخابات (اولین انتخابات بعد از ترورها)، هنگام شرکت در مناظرەها و آکسیونهای مختلف، تنها و بیشتر بر برنامە، سیاستها و ایدەهایشان پای می فشردند و مدام عقل انسان نروژی را مخاطب قرار می دادند. آنان با دوری از ایجاد فضای احساسی، اصرار داشتند کە بدنبال تطابق گرایش و میل شهروند نروژی با برنامەهایشان باشند، و نە تطابق احساس و شور آنان با برنامە و سیاستهایشان از طریق خون جانباختگان.
البتە نمی توان تمام این سنت و پشتوانە چنین برخوردی را تنها بە سوسیال دمکراتهای نروژ نسبت داد. ایجاد چنین فرهنگی بالطبع نمی تواند تنها کار آنان باشد. در واقع منشا چنین برخوردی بە کل فرهنگ و جامعە نروژی برمی گردد کە در آن طیفهای مختلف روشنفکران از طریق روشنگری، سنت عمیق کتابخوانی، رسانەهای آزاد و قوی، و سرانجام آموزش و پرورش مناسب، توانستەاند از امر سواستفادە از خون شهدا در جهت تحمیق مردم از طریق تهیج احساساتشان جلوگیری کنند.
و این تجربە بە ما نشان می دهد کە برعکس، تنها آنگاە حق جانباختگان نیز بدرستی ادا می گردد کە ایدەهای آنان تبلیغ و بە پیش بردە شوند. انسانها مبارزە نمی کنند تا مقدس شوند، بلکە مبارزە می کنند تا با تقدس زدائی امکان مشارکت همگان را در پیشبرد زندگی فراهم آورند. یاد جانباختگان را نە باری بر دوش نهادن، چنانکە گامهایمان را سنگینتر کند، بلکە باید در دلها زندە نگاە داشت، تا کماکان سبک و شاد باشیم با در جواربودنشان، و در مسیرمان برای ایجاد زندگی بهتر.