شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۷

شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۷

مذاکرات هسته‌ای و تهدید اسراییل به حمله به ایران
پادکست هفتگی گودرز اقتداری: این هفته مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا و تهدید اسراییل به حمله به ایران
۳ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
فلسطین، و ناخودآگاه استعماری نظریه انتقادی آلمانی
مطمئناً، آنچه که سعید و دوسل از آن به‌عنوان غفلت اروپا‌محورانه مکتب فرانکفورت نسبت به قربانیان استعمار یاد می‌‌کنند، ناشی از ناآگاهی از اهمیت استعمار یا وجود نگاه اروپا‌محورانه نیست....
۳ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: آزاده شعبانی و سیاوش صفاری
نویسنده: آزاده شعبانی و سیاوش صفاری
مانیفستی برای غزه...
آرون بوشنل و دیگران جان خود را به امید توقف قتل عام فدا کردند و دولت تلاش می‌کند تا ما احساس کنیم فداکاری آنها بیهوده بوده است، که هیچ امیدی...
۳ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: کن کلیپن‌ستاین
نویسنده: کن کلیپن‌ستاین
وقتی پروژه می‌ماند، اما آدم‌ها نمی‌مانند..
پروژه‌های زیادی دیده‌ایم: در گرمای کوره‌های جنوب، در سکوت مبدل‌هایی که دیگر کار نمی‌کنند، در دل تاورهایی که از ما بلندترند اما دل‌شان کمتر جا دارد برای داغِ آدم‌هایی که...
۳ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: نویسنده: یک کارگر پروژه ای
نویسنده: نویسنده: یک کارگر پروژه ای
در بارۀ حضور نظامی ترکیه در عراق و سوریه در بحبوحۀ تصمیم «پ ک ک» برای انحلال!
منابع سیاسی آگاه عراقی تأیید کرده‌اند که با وجود اعلام انحلال و زمین گذاشتن سلاح توسط حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، حداقل امسال هیچ کاهش یا حتی تضعیفی در حضور نظامی...
۲ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
فقر، حذف مکمل‌های دارویی و فرزندآوری اجباری
شهناز قراگزلو: در شرایطی که زنان باردار از ابتدایی‌ترین خدمات و اقلام دارویی محروم‌اند، و سقط جنین ایمن نیز غیرقانونی تلقی می‌شود، سخن گفتن از «جوانی جمعیت» صرفاً شعاری فریبنده...
۲ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
قطعنامه سیاسی مصوب اجلاس شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): مهم‌تر از همه، ما معتقدیم که نتیجه موفقیت‌آمیز مذاکرات ایران و آمریکا زمانی پایدار می‌ماند که به تقویت جامعه مدنی و افزایش فضا...
۲ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

ورای بهانه تراشی و دلتنگی برای آرامش تکرار گذشته

جالب است که در زبان و فرهنگ فارسی، ما عقل سلیم داریم بعنوان معیارپایه، در حالیکه در زبان و فرهنگ "غربی"، عقل عامیانه (سنسو کمونه از لاتین) وجود دارد. عقل سلیم را می توان "نخبگان گویند" و عقل عامیانه را "همگان گویند" تعبیر کنیم. عقل سلیم ما در لاتین میتواند برابرنهاد بن سنس، بمفهوم "نخبگان گویند" باشد.

دموکراسی بعنوان یک وضعیت، یک شیوه بودن جامعه

یا زد و بند بین منافع خاص

در یونان باستان مفهوم دموکراسی، و در رم، دوگانه امپراتوری و جمهوری، در مرحله یی از تحولات تاریخی یا دقیق تر، نقد گذشته، شکل می گیرند که هستی بعنوان “بودن بیرونی” از هستی بعنوان “بودن درونی” متمایز شده و شکلی از مدیریت شعور تعالی یافته تر و فوقانی که در قشری خاص بروز می یابد را پایه می گذارد.  این مفهوم یا پختگی تاریخی، نقد گذشته، همان چیزی است که امروز بنام سکولاریسم یا عامیانه تر و بخطا، شاید هم عوامفریبانه، جدایی دین از سیاست می نامند.

 

اصولا جامعه صنعتی هم در مفهوم و هم در هستی، جامعه اخص این تمایز بین “بودن بیرونی” و ” بودن درونی” می باشد.  این تمایز در حقیقت بزرگترین کشف و انقلاب فکری بشر می باشد- چیزی که “بیرونی کردن”  (اکسترنالیزایشن) نامیده شده است. تمام اسطوره گرایی باستان در تمام جوامع، تا ساختن بت، شکلگیری ادیان چند خدایی و بالاخره ادیان تک خدایی، در حقیقت سرگذشت این تمایز هستند.  انسان خود را از محیط، یعنی  سایر اعضاء و اشیاء، و عوامل اطراف خود تشخیص داده و متمایز می کند. این “تشخیص و تمایز” اساسا در مرحله نخست بمفهوم نقد منفی (سلبی) برای دفاع از خود بوده است. در مرحله نقد مثبت (ایجابی) در واقع آن روندی شروع می شود که میتوان شکلگیری تمدن نامید. ساده کنیم، ما همیشه نسبت به غیر خود سریعتر آگاهی پیدا می کنیم تا به خود و این همان چیزیست که غریزه بقاء نامیده شده است و بدون شعور اتفاق می افتد- با برخورد به در بسته شیشه یی، متوجه شیشه “غیر خود” می شویم واز این طریق متوجه “خود”- مرحله سلبی  آگاهی یابی.

 

وظیفه بنیادی هر واحد هستی و از جمله خود هستی، حفظ و بقای خود یعنوان هستی است- شاید خطا نباشد که بگوییم، این تنها  یا مهمترین قانون نفسی خود هستی است – یا درحقیقت، هستی همان بقاء می باشد. هزاران سال تا رنسانس و بالاخره جامعه صنعتی، تمام کوشش و کشش انسان، تثبیت هستی یا بقایش بوده است ، و در این مسیر تمام کوششهایش برای پشت سر گذاشتن قطعی این مرحله با شکست روبرو شده است.  فیلسوفان و دانشمندان بسیاری همین “پدیده” را مبداء بسیاری دستگاههای فلسفی و نظری خود قرار داده اند- تا همین اخیر در فروید و مشابه – ترس از مرگ.  مارکس نیز در بطن، همین پدیده را با زبان و بیان طبقاتی مطرح کرده است – جامعه طبقاتی ، اساسا، جامعه “حفظ و بقاء” است-  شعار این دوره بسیار طولانی تاریخی “هرکس دستش بر کلاه خود باشد و گلیم خود را از آب بکشد ” بوده است. مرگ بعنوان یک پدیده تاریخی، با مرگ بمفهوم یک پدیده پیش تمدنی، اساسا متفاوت می باشند.  هستی چیزی بنام مرگ را نه تجربه می کند و نه می شناسد زیرا “هست” هست، و آنچه ما عدم می نامیم نیز حاصل تمدن بشریست. بزبان دیگر، ما عدم را از دل “عملکردی” و “ناکارآیی” بیرون کشیده و بمفهوم تبدیل کرده ایم- عدم از خصوصیات هستی نیست وتنها اعتبار نسبی دارد.

 

این تشخیص و تمایز “غیر” – هنوزاز “خود” چون بالقوه”خود” است –  در”نقد سلبی”، آگاه نیست، و هنوز در همان روند غریزه یی حفظ و بقاء، قرنها طول میکشد تا به “نقد ایجابی” تشخیص “خود” رسیده و بالاخره دوگانه “خود” و “غیر” بعنوان نخستین “قدمهای” شکلگیری شعور بشر و آنچه تمدن می نامیم، زاده می شود. این روند تمایز هست بعنوان ” بودن بیرونی” و هست بعنوان ” بودن درونی”، در واقع گذاریست کیفی یا متعالی که می توانیم جابجایی عمودی بنامیم. انسان دیگر با شروع مرحله ایجابی و پایه ریزی تمدن، بمرور”غیر” را در خدمت خود در می آورد- اساس تمدن، تمام این رابطه بین “خود” و “غیر” می باشد. این دوگانه سرنوشت آفرین، در مرحله بعدی ، به سه گانه “خود”، “ناخود” و “غیر خود” تبدیل می گردد که بترتیب به مفهوم “هست”، “شرایط هست” و “عدم” یا، خود و دوست و دشمن، می باشند.

 

تفاوت دوگانه سرنوشت ساز یا بزبان امروز راهبردی، با سه گانه بعدی ظاهرا بسیار ناچیز می نماید، در حالیکه یکی از بزرگترین تحولات را موجب می شود. شکلگیری و تشخیص “نا خود” که در حقیقت واسط بین “خود” و غیر خود “عدم خود” یا آنچه دشمن نامیده می شود، می گردد، انسان را بطور قطع از دنیای حیوانی جدا ساخته و پایه همزیستی اجتماعی و بسیاری تحولات بعدی جامعه انسانی می گردد.  عصر دوگانه های از قبیل “نور و ظلمت” به پایان می رسد- و ساختن امکانپذیر می گردد. در حقیقت، عصر فلسفه و کلا اندیشه پایه گذاشته می شود- وجود “ناخود” زمینه و امکان گفتگو را نیز بوجود آورده و اندیشه و اندیشیدن متولد می شود.  دموکراسی یونانی درعمل و در تفکر، و جمهوری رم،  در همین اثنا امکان بروز می یابند.  ظاهرا جمهوری تصحیح مخاطره استحاله عوامفریبانه دموکراسی می شود، و دموکراسی مانع انحراف و فساد جمهوری به دیکتاتوری می گردد.  این دوگانه لازم و ملزوم دموکراسی و جمهوری، بعدا، هم شرایط مناسب شکلگیری و بالاخره استقرار جامعه صنعتی شده، و هم شرایط بقاء این جامعه.  هستی اجتمایی بعنوان “بودن بیرونی”، دولت (استیت)، و هستی اجتماعی بعنوان “بودن درونی”، فرد، حکومت (گاورنمنت)، امکان بروز یافته و جوامعی را که در آن زندگی میکنیم و آینده را رقم میزنند، پایه گذاشته و مدیریت می کنند.

 

در دوران گذار، ترتیب تحول و اعمال تغییرات عبارت از رهبری، برنامه ریزی، مدیریت است که انعکاس و ضامن تعالی عمودی جامعه می باشد، و پس از استقرار این تحول، این ترتیب به شکل مدیریت و برنامه ریزی، ضرورت یافته و رهبری به پیشتازی و پیشوایی تقلیل پیدا می کند و جامعه در وضعیت تبدیل و تغییرات (ترانسفورماتیو) یا تحرک افقی قرار می گیرد و با شیوه سیاسی دموکراسی و جمهوری اداره می شود. در تعالی عمودی، عملا، برنامه ریزی و مدیریت چون هنوز وجود ندارند، بعنوان تشخیص و تمایز و تقسیم کار در حوزه رهبری – بعنوان تدبیر- شکل گرفته و بعدا از آن متنزع شده و ارگانهای مدیریتی اعمال اقتدار دولت (استیت)، یا آنچه حکومت (گاورنمنت) می نامیم، را تشکیل خواهند داد.  ترکیب دموکراسی و جمهوری، در حقیقت، زمینه گشایش دولت (استیت)، به سمت در بر گیرنده تمام احاد جامعه، را بوجود می آورد – انعطاف و اتساع دولت   (استیت) و فراگیری اقتدار آن یعنی حکومت (گاورنمنت).  دولت(استیت)، هستی اجتماعی بعنوان ” بودن بیرونی”  یا جمع (کلیت یا کل)، و حکومت (گاورنمنت)، هستی اجتماعی یعنوان “بودن درونی” یا فرد (احاد یا جزء)، می باشند.

 

از سوی دیگر، انتقال  سه گانه “خود”، “ناخود”، و “غیر خود” به حوزه تمدن، در جانب شم تاریخی، یعنی فرهنگ، خود سرگذشتی بسیار پیچیده تر پیدا میکند و بخش مهمی از سرگذشت تمدن انسانی سرگذشت تغییر و تحول این سه گانه است که در یک روند “سلبی- ایجابی”  تداوم پیدا کرده و به تعابیر خرد و عامیانه (کامن سنس) ضدیت گرا از قبیل  “دوست و دشمن”، ” مومن و کافر”، ” اهورا و اهریمن”، ” نور و ظلمت”، و بسیاری دوگانه هایی از این قبیل دامن زده است که عملا همزیستی جمعی را به مخاطره انداخته اند. اما این تعابیر خرد و عامیانه  ، در همان روند نقد یا “سلبی- ایجابی” فرهنگی، مقدمه دستگاههای بزرگ فکریی بوده اند که به مفاهیم “عقل کلان” و “تدبیر خرد” – فلسفه” و “علم”- پایه داده اند.

 

 جالب است که در زبان و فرهنگ فارسی، ما عقل سلیم داریم بعنوان معیارپایه، در حالیکه در زبان و فرهنگ “غربی”، عقل عامیانه (سنسو کمونه از لاتین) وجود دارد. عقل سلیم را می توان “نخبگان گویند” و عقل عامیانه را “همگان گویند” تعبیر کنیم. عقل سلیم ما در لاتین میتواند برابرنهاد بن سنس، بمفهوم “نخبگان گویند” باشد.  ما در فارسی، عملا، “عقل عامیانه” یا توده نداریم و در دستورات قدسی و یا شاید عرفی نیز، بعنوان “غیبت گویی” مذمت شده است.  این وضعیت موجب شده است که “عقل سلیم” یا نخبگان گویند، عملا از یکسو، بنوعی، فرهنگ و ارزشهای فرهنگی را همگانی کرده است – مراسم مذهبی، روضه خوانی ها، دعا و نیایشها، نماز جماعت، خطبه های نماز، و حتی اخبار و شیوه های ارایه آنها، و بسیاری جوانب دیگر از این قبیل- و از سوی دیگر، نظرات و بهمراه آنها، منافع و مصالح خاص را نیز همگانی کرده اند. امروزه این ویژگی امتزاجی (اینتگریتیو)، که بازمانده زمانه پیش از تشخیص و تمایز هستی بعنوان “بودن بیرونی” از هستی بعنوان “بودن درونی” می باشد، مشگلات بزرگی را در تمام زمینه های حیات اجتماعی بوجود آورده است. از یکسو  موجب تمایل شدید ضد اندیشه یی (آنتای اینتلکتوالیست) و از سوی دیگر، گسترش عامیانه گری عوامفریب (ولگاریزایشن)، شده است.

 

دو جانبی که در گرامشی، از یکسو او را در مخاطره “امتزاج کاتولیکی عامیانه گرا” کروچه یی قرار میداد، وا ز سوی دیگر، موجب نفوذ درک “امتزاجی” (اینتگرایتیو) فرهنگ عامیانه در چپ ایتالیا، می شد.  همین اتفاق البته قبلا از انگلس بعد از مارکس نیز نمایان می گردد، با این تفاوت که در انگلس، بصورت “امتزاج طبیعت گرا” بروز یافته است. و از اینجا نفوذ تعبیرساختار گرا و پوزیتویست از مارکس، یعنی، تخلیه مارکس از عنصر خلاق اش، اتفاق می افتد. مارکس هستی بعنوان ” بودن بیرونی” و هستی بعنوان “بودن درونی” را از هم متمایز و مشخص دیده بود، و سپس آنها را باهم برای پیشبرد تحول اجتماعی بهم باز گردانده بود. این تشخیص و تمایز در واقع هسته و روح نقد او به جوامع پیشین و مشخصا به جامعه فئودالی و در ابعاد وسیع نقد گذشته بشریت، تولید تاریخ، بعنوان جامعه طبقاتی و پشت سر گذاشتن آن، بکار رفته است. اصولا بحث او را جع به طبقات و مفاهیم مرتبط با آنها، حول این تشخیص و تمایز گشته است. به تعبیری ساده شده، جامعه طبقاتی اساسا “جامعه حفظ و بقاء” بوده  ودارای “هستی امتزاجی” است. در مقابل جامعه غیر طبقاتی، “جامعه وفور و تداوم بقاء” و سازمان یافتگی براساس تشابه و تفرق فراگیر می باشد- مفاهیم “وفور”، ” تداوم بقاء”، و “مشخص و متمایز (غیر امتزاجی تنوع گرا)”، مفاهیمی اساسی در درک این مسئله می باشند.

 

 

 

 

تاریخ انتشار : ۲۰ فروردین, ۱۳۹۱ ۱۰:۵۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

قالیباف و موضوع “حجاب و عفاف”: تاکتیک یا تحول؟

در شرایط کنونی، نشانه‌هایی چون پیروزی چهره‌ای چون پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری، افزایش تمایل به مذاکره، و تغییر نسبی در لحن مقامات، توجه‌برانگیز است. با این‌حال، این تغییرات، اگر با اصلاحات بنیادین همراه نباشند، از جمله بازنگری در قانون‌گذاری به‌ویژه در حوزه‌هایی چون حجاب، توقف برخوردهای سلیقه‌ای و امنیتی با جامعه مدنی، گشایش در عرصه‌های فرهنگی، احترام به آزادی‌های دموکراتیک و اصلاح رویه‌های پلیسی، نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از بلوغ سیاسی یا اجتماعی یاد کرد.

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

مطالعه »
پيام ها

جان شما، جان ایران و سوگ شما، سوگ ایران است!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهن‌مان، به شهروندان بندرعباس و خانواده‌های داغ‌دار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گوید. ما در این لحظات سخت همراه و هم‌دوش مردم  بندرعباس سوگوارِ جان‌های از دست رفته و نگران و چشم‌به راه بهبود زخمی‌های این حادثه‌ایم.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مذاکرات هسته‌ای و تهدید اسراییل به حمله به ایران

فلسطین، و ناخودآگاه استعماری نظریه انتقادی آلمانی

مانیفستی برای غزه…

وقتی پروژه می‌ماند، اما آدم‌ها نمی‌مانند..

در بارۀ حضور نظامی ترکیه در عراق و سوریه در بحبوحۀ تصمیم «پ ک ک» برای انحلال!

فقر، حذف مکمل‌های دارویی و فرزندآوری اجباری