پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۴

كار، ارگان سازمان فداييان خلق ايران (اكثريت)

پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۴

چمدانی کوچک در یک کمد قدیمی (قسمت دهم)

بوی جنگ در همه جا پیچید ه بود. خمینی سرمست نعمت جنگ سرکوب می کرد. چند ماهی بود دانشگاه ها که بسته شده بودند. من وسروه خانم آن شب بسته شدن دانشگاه‌ها چه کشیدیم؛ یک پایمان مقابل پلی تکنیک و یک پا دانشگاه تهران. پدران ومادران مضطرب و دسته‌های اوباش و اراذل جمهوری اسلامی سلاح بردست و عربده کشان اطراف دانشگاه‌ها. چاقو می زدند، تیر اندازی می‌کردند و با چوب و چماق حمله می کردند.

هرگز هیچ سلاحی را دوست نداشتم. تمامی سلاح‌ها بوی خشونت می‌دهند، و حضورشان نشانه ناامنی است. اما انقلاب بود، شورش بود، آشوب بود، نمی‌دانم؟ هر چه بود همه ما را به وسط میدان کشیده بود.

من به دنبال تو می‌آمدم. بیشتر مادران و پدران چنین بودند؛ دنبال شما و آرزوهای شما بودند. دیگر چنان درگیر شده بودی که کمتر فرصت می‌کردی به خانه بیایی. سروه خانم همراه هیوا و دیانا برگشتند. همه‌چیز در حال دگر گونی بود. من هیچ‌گاه تو را باآن‌همه شور ندیده بودم. دوباره به دانشگاه برگشتی، هرچند که دانشگاه‌ها خود دچار آشوب بودند. هیچ‌چیز بر جای خود نبود، و این من را می‌ترساند. نمی‌توانستم آینده را ببینم. هرروز دامنه خشونت بیشتر می‌شد. هیوا خانم سخت گرفته بود. پسر بزرگش در کردستان همراه گروه‌های سیاسی بود. خمینی نیامده دست به قتل‌عام زده بود. روزنامه‌ها پر بودند از عکس جنازه‌هایی که هرروز توسط حکومت جدید و به‌فرمان خمینی اعدام می‌شدند.

در کوتاه‌مدتی، همدلی برای انقلاب و پائین کشیدن شاه به کشمکش و رودررویی کشیده بود. من و سروه خانم نگران بودیم؛ بیشتر از زمان شاه. جنگ در کردستان آغاز شده بود، بیچاره سروه خانم نمی‌دانست چه کند. هیچ‌وقت او را چنین گرفتار و در خود ندیده بودم؛ ” می‌دانی وقتی پسرم زندان بود ناراحت بودم. اما می‌دانستم جایش امن است و دیر یا زود درخواهد آمد. اما حالا خبر ندارم کجاست؟ چه می‌خورد؟ کجا می‌خوابد؟ عموی پیرش هم رفته به دمکرات‌ها پیوسته است. زمانی با ملا آواره بود. زندان کشید! به تو نگفته بودم و حال، باز رفته سلاح به دست گرفته و می‌جنگد. نگران هیوا هستم؛ درسش را تمام کند تا ببینیم”.

من نگران تو. بیچاره مادران هنوز خستگی پشت در زندان از تنشان درنیامده بود و نفسی نکشیده بودند که این خمینی نازل شد. بلایی که تن همه ما را سوزاند. بلا پشت بلا نازل می‌شد. جنگ کردستان شروع شده بود. گروه‌های سیاسی درگیر جنگی سخت با حکومتی که از اولین روز سرکوب‌ها را آغاز کرده بود. خلخالی با حکم خمینی مشغول اعدام‌های دسته‌جمعی بود. نخستین اعدام جمعی کرد ها شروع شده بود. هنوز تصویر اعدام آن نه کرد با آن جوان مجروحی که روی برانکارد خوابیده بود در مقابل چشمان من است،« احسن ناهید»!  سروه خانم کنار باغچه نشسته اشک می‌ریخت و به کردی نوحه می‌خواند، چنان دردناک که هنوز نظیر آن را نشینده ام.  “سروه جان بس کن تا به کی گریه خواهی کرد؟” اما گریه او تسلی ناپذیر بود. ترس و اندوهی بزرگ درون وی در خلجان بود . “می‌ترسم! می‌ترسم! از آینده تلخی که در پیش‌روی ما کرد هاست. این تازه شروع کار است. کردستان روی آرامش نخواهد دید. برای پسرم نگرانم، برای سرنوشت او گریه می‌کنم؛ نمی‌دانم چه خواهم کرد. کاری از دستم برنمی‌آید”.

 فاجعه پشت فاجعه. عصر بود آمدی! وقتی در گشودم کوهی از درد، کوهی از اندوه پشت در ایستاده بود؛ من هرگز اشک تو را بدین‌سان ندیده بودم. سرت را بر شانه‌ام نهادی، های‌های گریستی؛ “مامان یوسف کیشی زاده را اعدام کردند؛ بسیاری از بچه‌های سازمان هم اعدام شدند !” گوئی توان از پاهایم رفت؛ همان‌جا روی صندلی کنار تلفن نشستم. ذهنم از حرکت بازایستاد. همین ماه قبل بود که شب با یوسف به خانه آمدی؛ آن پسر ریزنقش محجوب با چشمانی سرشار از محبت. انگشتانش را در همین چند ماه از دست داده بود. می‌گفتی نارنجک منفجر شده. من دلم رعشه می‌رفت قدرت نگاه کردن به دست‌های او را نداشتم. می‌خندید: “مادر چرا ناراحت هستی من در همین چند ماه عادت کرده‌ام. همه کار می‌کنم، امشب ظرف‌ها را من می‌شورم”. بعد با خنده می‌گفت: ” حتی برای شما نخ در سوزن کنم “. تمامی آن شب باهم گفتیم، چای خوردیم. سروه خانم می‌گفت: “فکر می‌کنم سال‌هاست او را می‌شناسم.  نمی‌دانم چطور این بچه‌های ما این‌قدر شبیه هم هستند. نگاه کن چطور برای ما کردها دل می‌سوزاند. شیری که خوردی حلالت باشد .”  چه روزهای سختی با مادر و پدر ساده و صمیمی‌اش پشت درهای زندان ایستادیم. از اطراف مشکین‌شهر می‌آمدند. وقتی از یوسف می‌گفتند تمام وجودشان شعف می‌شد:” پسرم بسیار باهوش و زیرک بود، همیشه شاگرداول می‌شد، قرار بود مهندس شود. می‌گویند او‌‌ ‌را بسیار شکنجه کرده‌اند! یوسف من “. حال آن دو انسان شریف ایلاتی چگونه این خبر تلخ را تحمل خواهند کرد!

 هوای شاد و سرشار از امید روزهای انقلاب جای خود را به دلهره داده بود. اعدام! درگیری! همه‌چیز در حال فروریختن بود. ما مادران آن را حس می‌کردیم. حسی غریزی! وقتی برای نخستین بار آژیر جنگ کشیده شد و هواپیماهای عراقی حمله کردند من و سروه خانم در حال بافتن فرش بودیم؛ سراسیمه به حیاط دویدیم. تمام همسایه‌ها بیرون ریخته بودند. همه متحیر و هاج واج. از آن روز کشور دیگر روی آرامش ندید. همه شیشه‌ها را چسب زدیم؛ پشت پنجره‌ها پارچه‌های ضخیم کشیدیم که نور از بیرون دیده نشود. طبل‌های جنگ شروع به نواختن کردند. نوحه زجرآور آهنگران همراه صدای تلخ قاریان قران بر سر مزارهای جوانان در فضا پیچید. بازار حجله‌های عزا و حجله فروشان گرم شد و سر هر کوچه عکس جوانی و حجله آیینه‌کاری شده عزیزی! صدای گریه بود و آه مادران. بودند مادرانی که آه می‌کشیدند اما هنوز در جذبه خمینی و بهشت موعود او شهادت فرزند را نعمت خدا می‌دانستند و راضی به رضای او.

بوی جنگ در همه جا پیچید ه بود. خمینی سرمست نعمت جنگ سرکوب می کرد.  چند ماهی بود دانشگاه ها که بسته شده بودند. من وسروه خانم آن شب بسته شدن دانشگاه‌ها چه کشیدیم؛ یک پایمان مقابل پلی تکنیک و یک پا دانشگاه تهران. پدران ومادران مضطرب و دسته‌های اوباش و اراذل جمهوری اسلامی سلاح بردست و عربده کشان اطراف دانشگاه‌ها. چاقو می زدند، تیر اندازی می‌کردند و با چوب و چماق حمله می کردند. هرگز آن شب دهشت انگیز را فراموش نخواهم. دانشگاه‌ها بسته شدند. هیوا ودیانا به خانه بر گشتند و تو نیز گاه خانه  و بیشتر در کار سازمان. پدر ومادر دیانا به تهران آمدند؛ ترسیده بودند. پدر ماشینش را فروخته بود ومادر هر چه داشت با خود به تهران آورده بودند. اصرار که دیانا  و هیوا از ایران خارج شوند. سروه خانم قلبش می گفت آنها کنارم باشند. اما به قول خودش عقلش می گفت: ” بروند از این سرزمین ترسناک خارج شوند”. شب ما سه مادر در کنار هم خوابیدیم. دلهره وترس وجود هر سه ما را گرفته بود. هر سه می خواستیم که فرزندانمان جان خود را بر دارند و بروند. من و سروه خانم زورمان به تو و پسربزرگش نمی رسید. اما هیوا می‌خواست که همراه دیانا درس بخواند و زندگی کند. 

ادامه دارد

تاریخ انتشار : ۱۱ مهر, ۱۳۹۶ ۹:۳۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سخن روز

دادگاه نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو خبرنگار بازداشت‌شده، باید علنی برگزار شود!

بازداشت وکیفر خواست علیه الهه محمدی و نیلوفر حامدی فاقد وجهه قانونی است. کیفر خواست مملو از اتهاماتی است که هیچگونه پیوند و ارتباطی با موضوع پوشش اعتراضات ندارد. اگرپوشش خبری این دو، حتی نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام بوده باشد، بازداشت نه ماهه آنان فاقد هرگونه دلیل حقوقی است، زیرا که قانونگذار برای این گونه جرائم، حداکثر یک ماه بازداشت موقت و قابل تمدید برای یک ماه دیگر درنظر گرفته است

مطالعه »
یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
آخرین مطالب

جانباختن یک کودک کار در دیواندره بر اثر انفجار گاز

علیرغم تعهدات بین‌المللی دولت ایران نسبت به کنوانسیون حقوق کودک و نیز میثاق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد دولت جمهوری اسلامی تا کنون هیچ گونه اقدام مثبتی برای تضمین حقوق رفاهی و حداقلی کودکان نظیر حق بر غذا، آموزش و استانداردهای سلامت انجام نداده است.

بیانیه‌ی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان در اعتراض به ادامه‌ی حبس غیر قانونی اسماعیل عبدی

بیش از ۸ سال است که اسماعیل عبدی، به جرم تلاش برای بهبود شرایط آموزش کشور در زندان‌ است. این در حالی است که قاتلان و اختلاسگران، آزادانه در کشور جولان می‌دهند و خون ملت را می‌مکند.

سخنرانی دمیتری نویکوف در کنفرانسی در ووهان: “چین توسعه جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می دهد”

جهان به طور پویا در حال تغییر است. زمین آشکارا از زیر پای هژمون سالخورده می‌لغزد. مراکز جدید قدرت با اطمینان بیشتر و بیشتر منافع مشروع خود را اعلام می‌کنند. مدل چینی مدرن‌سازی – با در نظر گرفتن منافع مشترک- تأثیر فزاینده‌ای بر روند تاریخ جهان خواهد داشت. همانطور که اتحاد جماهیر شوروی در زمان خود منشاء تحولات بود، امروز نیز جمهوری خلق چین مسیر توسعۀ جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می‌دهد.

علائم روان‌پریشی توده‌ای

والسا تردید ندارد که در انتخابات پارلمانی آینده تقلب خواهد شد. رئیس سابق اتحادیۀ همبستگی می‌گوید: «با علم به اینکه آن‌ها در حال شکست هستند، به گونه‌ای عمل می‌کنند که زمان بخرند و آماده شوند تا زودتر به زندان نروند». او با اشاره به عوامل ناشناس کرملین، به عنوان نمونه از آنتونی ماتسریویچ، وزیر دفاع ملی سابق نام می‌برد که به گفتۀ والسا، «روابط خوبی با روسیه داشت و هنوز هم دارد».

یادداشت

از زندان به پارلمان؟ چرا در ایران امکان ندارد!

کان آتالای که اولین نامزد حزب کارگران ترکیه در منطقه زلزله زده هاتای بود به عنوان نماینده پارلمان انتخاب می شود و بر طبق قوانین ترکیه پس از نهایی شدن نتایج انتخابات از زندان آزاد خواهد شد تا به خدمت در پارلمان بپردازد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
پيام ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
بیانیه ها

برگزاری موفقیت‌آمیز کنگرهٔ سوم حزب چپ ایران (فداییان خلق) را آرزومندیم!

تاریخ جنبش مشترک ما و تجارب برگرفته از آن، ما را به این باور و عزم راسخ رسانده است که علیرغم تفاوت‌های نظری، رزم مشترک ما و نیروهای ترقی‌خواه میهن‌مان درمان درد مشترک دیرینۀ مردم را تسهیل و تسریع خواهد کرد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جانباختن یک کودک کار در دیواندره بر اثر انفجار گاز

بیانیه‌ی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان در اعتراض به ادامه‌ی حبس غیر قانونی اسماعیل عبدی

سخنرانی دمیتری نویکوف در کنفرانسی در ووهان: “چین توسعه جهانی را به نفع سوسیالیسم تغییر می دهد”

علائم روان‌پریشی توده‌ای

متن نامه‌ی نرگس محمدی خطاب به واتسلاو بالک، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

مسایل قیام ژینا و وظایف سوسیالیست‌های ایران – بخش اول