تقریبا تمامى چپ ایران که غیر مذهب و لائیک هستند، ضد اسراییل هم بودهاند. این نیروى سیاسى بنا به اینکه رژیم اسراییل با شاه روابط داشت، دشمن این کشور شدند. آنها از عینک ضد شاهى با تمامى حکومتها ونیروها وکسانى که با شاه به نوعى همکارى نشان مىدادند، دشمنى مىورزیدند.
اما بخشى ازچپ با چین وشوروى که با شاه همدم بودند، دشمنى نمىورزیدند. به هر صورت جنبش چپ ایران، جنبشى در کل جوان بود. آنها از خود استقلالى نداشتند و هر چه از خارج مىآمد را مىپذیرفتند. این چپ اسیر دادههاى خارج از خود بود. این چپ هیچگاه از خود سوالى نکرده که چرا با اسراییل دشمنى مىورزد؟ آنها همهء دستورات را از هر آنچه به آن عشق مىورزیدند، بدون تدبیر مىگرفتند.
چپ ایران دشمنى اسلام و یهودیت را که در کتب اسلامى به آن اشاره شده است را نادیده گرفته و به پیروى از اسلامیون هم به دشمنى با اسراییل پرداختند. آنها نمىدانستند که اسلامیون بنا به کتبشان و مسائل دینیشان با اسراییل بهمثابه دولت یهودى به مبارزه پرداختهاند. آنها در کنار اسلامیونى قرار گرفتند که نه آزادى ونه احترامى براى ایدههاى غیر خود قائل بودند. به هر صورت چپ غیر مذهبى ایران وسیلهء جا انداختن افکار مرتجعانى چون خمینى شدند. آنها ندانسته به اسلام ارتجاعى خدمت کردند و خود را در این جنگ مذهبى گرفتار کردند.
زمانیکه مقاومت فلسطین، یاسر عرفات دست حکومت اسراییل را فشرد، معنى آنرا نفهمیدند. این عمل عرفات وهمرهان او به این معنی بود که آنان کشور- اسراییل را به رسمیت مىشناسند. یاسرعرفات بهمثابه سخنگوى مردم فلسطین به دولت اسراییل رسمیت داد و با آنها نشست و مذاکره کرد. اگر چپ ایران مقدارى یاسرعرفات و الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین را به رسمیت بشناسد، دیگر با دولت اسراییل دشمنى نمىورزد.
دولت اسراییل در عمل ثابت کرده است که دولتى دمکراتیک است. این دولت در کشورش به شهروندانش آزادى داده است. براى مردمان کشورش عضویت در احزاب و سازمانها مشکلى ندارد. آنهابه مردمشان تا زمانى که بعضى از آنها با خشونت رفتار نکنند، آزادى کامل دادهاند. این اصل در همه کشورهاى دمکراتیک دنیا جارى است. چپ ایران باید این را تقویت کند. دولت دمکراتیک اسراییل بهتر است از دولت قرون وسطایى عربستان سعودى و یمن و امثالهم.
چپ ایران باید خواهان رفع بحران باشد. این چپ نمىتواند دنبال نیروهاى معلومالحالى که تنها بحران و ترور وخشونت را در برنامه خود گنجانیدهاند، بیافتد. این نیروها اگر قدرت بگیرند، چه از راست و چه چپ ومذهبى، به حال جامعه مضر هستند. در فلسطین این نیروهاى تندرو ارتجاعى مىخواهند جلوى صلح و سازش را بگیرند. جمهورى اسلامى سالهاست که سازمان آزادیبخش فلسطین را سازشکار مىنامند و با آنها مبارزه مىکند و در مقابل نیروهاى مرتجع چپ و راست را تقویت مىکند. این نیروهاى مرتجع چپ و راست طرفدار مردم نیستند، طرفدار افکار ارتجاعى و ضد انسانى خود هستند. آنها ترور و خشونت، که هم ارتجاعى است وهم ضد مردمى، را رواج دائم مىدهند.
نیروهاى پیشرو جهانى خواستار گفتگو و رفع بحران هستند. تمامى تلاشها این است که هم فلسطین وهم اسراییل یکدیگر را به رسمیت برسانند. چپ ایران هم باید پاى این مسئله برود. اقدامات تروریستانه به همه مردم از دو طرف ضرر مىرساند. همگان مىدانند که مذهبیون وافراطیون جای گرفته در صفوف چپهاى فلسطین، زمینه تروررا فراهم مىکنند. اینها به ملت فلسطین خدمت نمىکنند. اینها با ارادهگرایى جوانان فقیر را به قاتلان دیگر انسانها- مخصوصا یهودیان اسراییل و دیگر کشورها- تبدیل مىکنند. چپ ایران باید با نیروهاى مترقى و پیشرو جهان همسو باشد، نه مرتجعان چپ وراست مذهبى وغیر مذهبى.
کشورى مانند شوروى سابق شدیدا منفعتگرا بود. آنها دشمن اسراییل بودند. متاسفانه بعضى از چپهاى ایران هم که ازخود استقلال وهنرى تحلیلى خاصى نداشتند، چشم بسته این دشمنى را تبلیغ مىکردند. این به ضرر حیثیت چپ ایران تمام شد. آنها سالها بدون اینکه بیاندیشند هر اقدام اسراییل را محکوم کرده ویک بار هم نشده که اقدام ضد انسانى تروریستهاى اسلامى را عمیقا محکوم کنند. آنها تاریخ را وارونه به کودکان و مردم ایران ارائه مىدادند، بدون آنکه بدانند، قضیه چیست؟ چون شوروى مىگفت اسراییل دشمن است، پس اسراییل باید دشمن باشد.
خوشبختانه انسانهایى مانند عرفات و محمود عباس رهبران فلسطین این را فهمیدند و دست اسراییلیان را فشردند، اما چپ ایران که خود را به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوند مىدهد، هیچ کارى نکرده واین اقدامات مثبت عرفات وعباس وسازمان آزادیبخش فلسطین را تقویت نکرده است. این چپ مدیون این صلحخواهان است و باید به دشمنى با اسراییل پایان دهد و آن کشور را کاملاً به رسمیت بشناسد. این چپ باید چشمها را باز کند و دولت دمکراتیک اسراییل را تقویت کند و آن کشور را تشویق به صلحخواهى وکمک به مردم فلسطین کند.
سوم شهریور١٣٨۵ برابربا ۲۵.اوت ٢٠٠۶