پس از گذشت سی سال از انقلاب، جامعه مدنی ایران، برای عبور از “استبداد دینی” و دست یافتن به آزادی، به پیکاری سترگ برخاسته است. از آن “بهمن عظیم”، رود سبزی براه افتاده، که می خروشد: ” هدف انقلاب، آزادی بود و نه بدترین استبداد”! این خروش؛ نشانه –ای از خود آگاهی نوین تاریخی مردم ایران است. چیزی که در ایران امروز در حال گسترش است؛ ظاهر شدن هر چه نمایان تر یک قانونمندی است: تحول آگاهی؛ مقدم بر تحول اجتماعی است!
جنبش سبز، در هر گام پیشروی خود، به دامنه و ژرفای آگاهی های دموکراتیک در جامعه ایران می افزاید. گویا ترین شاهد مثال این واقعیت، فراخوان هائی است که در عین پذیرش تفاوت ها، با تکیه بر “مطالبات حداقلی جنبش سبز”، ازمردم ایران خواسته اند که در سالروز انقلاب، به خیابان ها بیایند وعلیه استبداد ولائی و دیکتاتوری دولت پادگانی ، اعتراض مسالمت آمیز و مدنی – سیاسی خود را به گسترده ترین شکل نشان دهند. همه –ی فراخوان ها، اتفاق و تفاهم دارند که راه برون رفت بحران، با آزادی زندانیان عقیدتی –سیاسی، دستیابی حق انتخاب برای مردم، الغای نظارت استصوابی و آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و اجتماعات، رعایت حقوق شهروندی، استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت، گشوده می آید.
و اما حکومت کنندگان ، همه-ی امکان و توان خود را برای بازداشتن جنبش سبز از پیشروی و خاموش کردن صدای اعتراض مردم، به کار گرفته اند. اعدام و بر پائی دادگاههای نمایشی با اتهام واهی “محاربه” و تهدید به اعدام، با هدف ارعاب جوانان کشور، باز داشت گسترده –ی خبرنگاران و فعالین دانشجوئی ، جنبش زنان برای برابری حقوق، جنبش کارگری، فعالین حقوق بشری و تلاشگران حقوق همبود های قومی – زبانی ، همه بیانگر هراس حکومت کنندگان از مردم است و نشان می دهد که حکومت ولائی – نظامی، برای بقاء و دوام خود ، اساسا” به ماشین سرکوب اتکاء دارد. دولت حتی از گروگان گرفتن خانواده فعالین مدنی – سیاسی نیز ابائی ندارد و همسران و فرزندان آنان را به زتدان انداخته و در معرض شکنجه و آزار جسمی و روحی قرار داده است.
استراتژی حکومت کنندگان این است که در این روز با وعده و وعیدهای دروغین و سوء استفاده از باور دینی مردم طرفدار خود و تحریک احساسات آنان؛ همه-ی ایران را در بی رنگی یک رنگ و در بی صدائی یک صدا در حبس کنند! در سراسر مسیر راهپیمائی های ۲۲ بهمن، بلند گوهای قوی، آن هم در فواصل کوتاه، کار گذاشته-اند! این را می توان نمادی از حاکمیت سرکوبگرانه و اسارتبار “یک صدا” در کشور توصیف کرد! پیروزی جنبش سبز در ۲۲ بهمن ۸۸؛ در این خواهد بود که بر این یک صدائی اسارتبار غلبه کند. جنبش با همگرائی صفوف -اش بر پایه موجودیت “چند صدائی” خود، نشان خواهد داد که جنبشی علیه نظام تبعیض است و آزادی و برابر حقوقی شهروندی را برای همه ایرانیان می خواهد. تاریخ دموکراسی های جهان بر ضرورت و درستی چنین رویکردی گواهی می دهد:
در انگلستان سلطنت طلبان و جمهوریخواهان با یکدیگر به جنگ برخاسته و یکدیگر را کشتار می کردند. در فرانسه کاتولیک ها محله های پروتستان نشین را به آتش می کشیدند و کارزارشان، مهلکه قتل و غارت بود و فرقه های گونا گون سیاسی با یکدیگر دشمن و به خون هم تشنه بودند. در آلمان میان حاکم نشین ها منازعه ی خونین جریان داشت. در آمریکا؛ جنوبی ها و شمالی ها با یکدیگر می جنگیدند و… تا یک روز! روزی رسید که سران نحله ها و فرقه ها و دسته ها به تأمل نشستند و دیدند چاره ای ندارند به “عقل” مراجعه کنند! “عقل” به آنها گفت خانم ها وآقایان! این خونریزی و ویرانگری همه را تباه می کند! شما باید تفاوت های یکدیکر را به رسمیت بشناسید و به آن احترام بگذارید و اگر میهن و مردم خود را می خواهید و دوست می دارید، باید همبستگی و همرأئی ملی داشته باشید و اهتمام کنید برای یک میثاق ملی!- قانون اساسی-، که حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت را برسمیت بشناسد و … تعهد کنید که در موضوع های اساسی مورد اختلاف به حکمیت ملت خود گردن بگذارید و در این باره که نظام سیاسی کشور چه باشد و سهم هریک از شما در قدرت کدام اندازه باشد، این ها را واگذارید به رأی و نظر “ملت” و انتخاب ملت هر چیز که بود، همه به آن احترام بگذارید و… چنین بود که آنها دولت- ملت را متحقق کردند و به دموکراسی رسیدند.
پیداست هر ملتی راه آزادی را در چهارچوب واقعیت های خود ویژه-ای طی می کند که آن را احاطه کرده است. تجربه-ی سی سال حکومت اسلامی با همه-ی جنایات و مصائب خونینی که طی این سالیان دراز و از جمله در این ۸ ماه، بر مردم و آزادیخواهان ایران روا داشته است، مایه-ی عبرتی فراهم آورده که راهگشاست. اعتراض یکپارچۀ سبز های ایران؛ به اعدام جوانان دموکراسی خواهی که به اتهام دروغین شرکت در اعتراضات علیه کودتای انتخاباتی اما در انتساب به طرفداری از پادشاهی پارلمانی، بدار آویخته شدند، یک تجلی از همین عبرت است؛ اکنون همۀ آزادیخواهان کشور دریافته-ایم که سکوت در برابر اعدام و سرکوب حقوق و آزادی ها ی”غیر خود”، استقبال از اعدام و تدارک سرکوب حقوق و آزادی های “خود” است. اهانت و تباهی تجزیه ایرانیان به “خودی” و “غیر خودی”، در رنگین کمان دموکراسی خواهان ایران، به پایان خود رسیده است.
جنبش اعتراض مدنی و خیزش نافرمانی مدنی مردم ایران؛ “امکان” عقب راندن استبداد ولائی و دیکتاتوری دولت پادگانی را بسود “تغییر برای ایران” در مسیر دستیابی به نظام دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر فراهم آورده است. در ۲۲ بهمن ۸۸، اگر پیکار سبز مردم ایران، بتواند پرجلوه ترین برآمد مدنی – سیاسی خود را به ظهور برساند، گامی قاطع علیه اقتدار جبارانه ولائی- نظامی در کشور خواهد بود. چنین برآمدی تناسب نیرو را بنحوی انکار ناپذیر بزیان استبداد و بسود آزادی، رقم خواهد زد! و “نطام اسلامی” را در آستان “تغییر” قرار خواهد داد.