ماکس اشتیرنر، نام مستعار کاسپر شمیت، فیلسوف، آنارشیست، ژورنالیست، مقاله نویس، و مترجم آلمانی هم عصرمارکس و انگلس است. شاهکار او کتاب ” فرد و مالکیتش” در سال ۱۸۴۴ یکی از پرخواننده ترین کتب کلاسیک فلسفه مدرن بود. او یکی از هگل گرایان چپ، مدافع و خالق یک تئوری فردگرایی رادیکال در آنارشیسم است. وی پایه گذار فلسفه آنارشیسم، مخالف کمونیسم و یکی از نمایندگان ایده آلیسم شخصی و فردگرایی مطلق بود. انقلابی گری ظاهری و حرافی او نمی تواند نظرات ارتجاعی اش را بپوشاند. نخستین منقدان فلسفه آنارشیسم اشتیرنر، مارکس و انگلس بودند که در کتاب ” ایدئولوژی آلمانی ” مدعی شدند که او مبارزه واقعی طبقاتی را تبدیل به مبارزه ایده ها نموده است. انگلس میگت که اشتیرنر هیچگاه از محدوده نظرات هگل و فویرباخ قدمی فراتر نگذاشت و تا پایان، یک ایدئولوگ خرده بورژوازی و طبقه متوسط ماند. اشتیرنر با شعار تشکیل ” اتحادیه فردگرایان ” ، کمونیسم را نوع جدید دیکتاتوری طبقه کارگر و روشنفکرانش دانست .
ماکس اشتیرنر از پایه گذاران آنارشیسم و نماینده فردگرایی اغراق آمیز و شورشی بود. او را جد کبیر متافیزیک آنارشیسم میدانند. اشتیرنر با موضعی میان فلسفه و آنارشیسم فردگرایانه به رد ایدئولوژی های زمان خود پرداخت . او یک نویسنده شورشگری است که به انتقاد از دین، دولت، قانون، اخلاق، و کلیسا پرداخت و میگفت که انسان را باید از زیر یوغ دین و کلیسا رها نمود. وی می نویسد که هیچ کس نباید از فرد و انسان طلبکار باشد حتی خدا، دولت، جامعه، بشر، قانون، دین، عقل و حقیقت. وی میگفت که فرد و فردیت حتی بر خدا برتری دارند چون انسان فردگرا طبیعتا موجودی کافر است و هر دولتی نماینده نظام مطلقه و زورگو می باشد، و دولت متکی به برده گی کار است و اگر روزی کار و کارگر رها شوند، دولت نیز فوری سقوط خواهد نمود .
اشتیرنر گرچه شخصا در کلاسهای درس هگل و شلایرماخر شرکت نمود ولی تحت تاثیر فلسفه و انتقاد فویرباخ از دین بود. او در برلین در محفل هگلی های چپ با انگلس آشنا شد. فلسفه او زمانی مطرح شد که فلسفه های دیگر خود را زیر نفوذ نیروهای خاصی قرار داده بودند. کانت ، هگل ، فویرباخ، ولایبنیتس،- از دولت، اخلاق، خدا، میهن، و عقل می گفتند. اشتیرنر آنزمان خلاف جمع گرایی پرودن، از فردگرایی آنارشیستی سخن می گفت. آنارشیسم فردگرایانه و فردگرایی سوسیالیستی او با جمع گرایی انگلس فرق داشت. او گرچه روی نیچه و باکونین اثرات مهمی گذاشت ولی خود نیچه ای بود پیش از نیچه . فردگرایی اشتیرنر را دلیل حضور ابرمرد نیچه ای میدانند. او پیش از نیچه تئوری اراده بقدرت رسیدن فرد را مطرح نمود . وی پایه گذار نیهلیسم مدرن نیچه ای نیز است . پرودن بعدها در رابطه با فلسفه اشتیرنر نوشت که ” مالکیت دزدی است. “. نقش تحریک کننده اشتیرنر دست کمی از نظرات تحریک کننده ماکیاولی در مجامع سیاسی و فلسفی نداشت . اشتیرنر به ترجمه آثار اقتصاد سیاسی انگلیسی و فرانسوی مخصوصا آثار آدام اسمیت بزبان آلمانی پرداخت. در ادبیات اگزیستتنسیالیستی قرن بیست، داستایوسکی، سورل، فروید، کامو و سارتر نیز تحت تاثیر افکار او قرار گرفتند. هنرمندان و ادیبانی مانند تورگنیف، ارنست یونگر، آندره ژید و آندره برتون نیز از او بی تاثیر نماندند. خانم دورا مارسدن ، یکی از زنان فمنیست رادیکال اوایل قرن بیست نیز مبلغ نظرات او بود. ماکس اشتیرنر همچون هرتسن، متفکر روس، به افشای لیبرالیسم زمان خود پرداخت. اشتیرنر غیر از نظرات انتقادی فویرباخ از دین، متکی به شاخه های آته ایستی و ماتریالیستی دوره روشنگری اروپا نیز بود .
جامعه مورد علاقه اشتیرنر یعنی ” اتحادیه فردگرایان ” نام دارد که مخالف دولت و جامعه معمولی است. اشتیرنر هیچگاه خود را آنارشیست ندانست. او میگفت همیشه حق با کسی است که قدرت داشته باشد، چون چند مشت قوی مهم تر از صدهها گونی قانون هستند. او قانون، حقوق، و حق را یک فرم از رابطه قدرت می دانست. اشتیرنر هم دولت پارلمانی لیبرالها و هم دولت مطلقه سلطنتی را زورگویانه می دانست. او می گفت که سیستم کمونیستی به نام جمع و اجتماع موجب سقوط و زوال فرد خواهد شد. آنارشیسم او را میتوان لیبرالیسم سوسیالیستی دانست و نه ایده کمونیستی یا سوسیالیستی. همچون مقوله خدا در الهیات ، در تئوری او فرد ورای منطق و حقیقت است . او به انتقاد از لیبرالیسم سیاسی ، دولت ملی و پادشاهی بورژوازی نیز پرداخت . اشتیرنر بر اساس تربیت آنتی اتوریته می گفت که انسان باید هر کاری که دلش خواست، انجام دهد. موضوع غالب آثارش، اعاده حیثیت از فرد و حمایت او در مقابل برتری گروه و جمع است .
ماکس اشتیرنر همزمان مارکس میان سالهای ۱۸۵۶-۱۸۰۶ در آلمان زندگی نمود. او در فقر زیست. پدرش سازنده آلات موسیقی در کلیسا بود. وی در دانشگاه به تحصیل فلسفه، الهیات و زبانهای کهن پرداخت. کتاب ” فرد و مالکیت اش ” را مهمترین اثر تاریخ فلسفه آنزمان می دانند. اثر مهم دیگر او ” تاریخ ارتجاع ” نام داشت. او نظرات خود را مقدمه سوسیالیسم دمکراتیک بشمار می آورد، و می گفت که باید هر کسی بتواند ادعا نماید که ” انسان منحصر بفردی است”. آنارشیسم او بعدها در آمریکا طرفداران رمانتیک بیشماری یافت .
————————————————————
Max Stiner ( kaspar Schmidt ) 1806 – ۱۸۵۶