در نحستین ساعات صبح امروز، جمعه ٢۴ ژوئن، نتیجۀ همه پرسی از مردم بریتانیا در مورد ماندن این کشور در اتحادیۀ اروپا یا ترک آن اعلام شد: مردم بریتانیا پس از ۴٣ سال عضویت این کشور در اتحادیۀ اروپا رأی به ترک اتحادیه داده اند.
برخی آثار کوتاه مدت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این نتیجه بلافاصله پس از اعلام آن بروز یافته یا در روزهای آتی باید منتظر بروز آنها باشیم. از آن زمره اند:
- سقوط ارزش پوند، که در همان چند ساعت اول پس از اعلام نتیجۀ رفراندوم، ١٠ درصد ارزش خود را از دست داد و به پائین ترین میزان در ٣١ سال گذشته سقوط کرد؛
- اعلام کناره گیری دیوید کامرون – که آیندۀ سیاسی خود را به نتیجۀ رفراندوم گره زده بود، و به احتمال قوی سپردن جای خود به رقیب درون حزبی اش بوریس جانسون، که رهبری اردوگاه “ترک اتحادیۀ اروپا” را به عهده داشت؛
- تزلزل وضع جرمی کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر در کشاکشهای درون حزبی، عیناً به دلیل حمایت قاطع او از ماندن در اتحادیۀ اروپا؛
- نیز اشارۀ امروز خانم نیکولا استورژئون، نخست وزیر اسکاتلند، در مورد امکان برگزاری رفراندوم دوباره ای برای استقلال اسکاتلند. قابل انتظار است که مردم اسکاتلند که با ۶٢ درصد به ماندن بریتانیا در اتحادیۀ اروپا رأی دادند، بیش از پیش باقی ماندن در “بریتانیای کبیر” را بی معنا بیابند و علیرغم رأی شکننده شان در سال ٢٠١۴ به ماندن در بریتانیا، اکنون و در آینده انتخاب دیگری داشته باشند؛
- و صلای تهنیت نیروهای پوپولیست و دست راستی با گرایشهای ناسیونالیستی به نتیجۀ رفراندوم. در این میان البته واکنش دونالد ترامپ می تواند به قیمت گزافی در کارزار او برای ریاست جمهوری امریکا بیانجامد. او در حالی که در اسکاتلند به سر می برد، از خوشحالی مردم اسکاتلند از نتیجۀ رفراندوم گفته است!
بیرون رفتن بریتانیا از اتحادیۀ اروپا قطعاً نتایج هنوز نامعلومی، هم برای بریتانیا و هم برای اتحادیۀ اروپا به بار خواهد آورد. شکی هم نیست که هم اینک نیروهای مختلف در کار برنامه ریزی برای تحقق نتایج دلخواه خویش اند. اما رفراندوم بریتانیا برای “هزارمین بار” واقعیتی را آشکار می کند: واقعیتی که گاه همچون در اسپانیا، پرتقال و یونان در وجوه مثبت و اعتلائی چون برآمد سیریزا و پودموس رخ می نماید، گاه همچون در آلمان، اتریش، بریتانیا، فرانسه و هلند، در جلوه های منفی و انحطاطی چون تقویت تهدیدگر نیروهای پوپولیست راست، و گاه همچون در ایتالیا به وجهی مطایبه آمیز چون انتخاب خانم ویرجینیا راگی به شهرداری رم به نشانۀ قدرتگیری حزب کم شناختۀ “جنبش ۵ ستاره”.
اتحادیۀ اروپا “پروژه ای” از جمله برای وحدت بخشی نیز بوده و در این وظیفۀ خود توفیق کمی هم نداشته است: کافی است اروپای نیمۀ نخست قرن بیستم را، به عنوان مولد دو جنگ جهانی در نیم قرن، در نظر آوریم. با این حال این پروژه در تداوم خود به پروژه ای تبدیل شده است که دیگر نه تنها با وحدت بلکه با شکافهای متعدد و ناهمسو نیز تشخص می یابد. رأی مردم بریتانیا به ترک اتحادیۀ اروپا، به هشداردهنده ترین طریق، اعلام “هزارباره” این واقعیت است و آیندۀ قویتر یا افول بیشتر اتحادیۀ اروپا، مقدمتاً مستلزم درک این واقعیت.