در جریان تظاهرات روز عاشورا، خواهرزاده میر حسین موسوی به ضرب گلوله هفت تیر کشته می شود. چند روز بعد از آن، خواهر خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل دستگیر می شود. خواهری که به گفته خود خانم عبادی نه فعال حقوق بشری بوده است، نه در فعالیتهای سیاسی شرکت داشته و نه حتی در تظاهرات مردمی حضور داشته است. به موازات این رویدادهای ضد انسانی و ارعابگرانه، خبرگزاریها اعلام کردند که پسر مهدی کروبی گفته پدرش در خانه «نیمه حبس» شده است و همسر مهدی کروبی با انتشار نامهای سرگشاده، حکومت جمهوری اسلامی را مسئول هرگونه اتفاقی برای اعضای خانوادهاش معرفی کرده است.
درحالی که بسیاری از مفسرین و ناظرین رویدادهای سیاسی در ایران معتقدند که رهبری حاکم در دولت جمهوری اسلامی هنوز جرأت دستگیری رهبران جنبش سبز را ندارد، و هنوز بنا بر برخی شنیده ها در شورای عالی امنیت رژیم عدم توافق همگانی بر سر این مسئله وجود دارد، اما ظاهراً حوادث ذکر شده در بالا نشان می دهند که کودتاگران دارند از روشهای دیگر نیزبرای تحت فشار قرار دادن رهبران جنبش سبز و شخصیتهای کلیدی آن استفاده می کنند؛ روشهائی که در حقیقت تازه نیستند و قدمت آنها به درازی عمر حکومت است.
همه به یاد داریم که چگونه دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای خرد کردن و شکستن اراده و توان رقبای سیاسی خود، علاوه بر کشتن و شکنجه فرد “مجرم اعلام شده”، به سراغ خانوادههای آنان هم رفته و با برخوردهای توهین آمیز، زدن و تحقیر کردن سعی داشتند که قدرت مقاومت مبارزان را بیشتر تضعیف کنند. در واقع اهمیت عنصر خانواده در میان ما ایرانیها و احترامی را که ما سنتاً نسبت به این نهاد مهم اجتماعی داریم، مورد سوءاستفاده نیروهای امنیتی رژیم قرار می گرفت، تا از این طریق مبارزان و منتقدین را به پشیمانی و عقب نشینی وادار کنند. اذیت و آزار خانوادهها، شکنجه انسانهای بیگناهی بود که عرفاً و قانوناً هیچ جرم و گناهی متوجه آنان نبود، الا جرم همبستگی خونی و فامیلی! البته استفاده از این وسیله به غایت غیرانسانی، توانست نتایجی چند برای ارگانهای سرکوب داشته باشد و با در تنگنا قرار دادن عشق و احترام فرد ایرانی به خانواده خود، مبارزان را گاه به عقب نشینیهائی هرچند ضمنی هم شده وادارد. در واقع سبعیت عناصر امنیتی در این مورد همه را شوکه کرد. سبعیتی که هیچ وقت از خاطره مردم ایران محو نخواهد شد.
اکنون بعد از گذر سالها و عبور از آن دوران، ما دوباره با تولد جنبش سبز و پیشروی قدرتمند آن، در آستانه تکرار همان اعمال سبعانه قرار گرفتهایم. البته این بار با خصوصیات ویژه خود، که محصول ویژگی جنبش سبز می باشد. کودتاگران دست در توبره قدیمی وسائل شکنجه و ارعاب خود برده و با بیرون کشیدن این سنت قبیح دیرینه، می خواهند با اعمال فشار روانی خاص، چهرهای شاخص جنبش را تحت فشار قرار داده و آنان را به زانو درآورند. اگر در آن سالهای سیاه همراه با دستگیری، کشتن و تعقیب مبارزین به خانوادههای آنان نیز فشار وارد می شد، اما اکنون دارند بدون دستگیری و تعقیب مستقیم رهبران، با دستگیری و کشتن نزدیکان آنان، تلاش می کنند آنان را به عقب نشینی و تسلیم وادار کنند. یعنی این بار از خانوادهها شروع کردهاند و این همان نوآوری سیستم سرکوب کودتاگران در مرحله کنونی است.
اما کودتاگران باید بدانند که فشار آنان بر خانوادهها، به منزله راندن انسانهای بیشتری به صحنه مبارزه است. اذیت و آزار انسانهای بیگناه، به منزله پراکندن بذر کینه و نفرت در صحنه اجتماع است. بذری که از آن ساقههای جوان و قدرتمند اعتراضهای بیشتر خواهد روئید، و رژیم را در گرداب کابوسهای هرچه بیشتری گرفتار خواهد کرد.