اگر از تمایلات جناح های تمامیت خواه درون حکومت که خواهان بازگشت همه چیز به روال قبل از ظهور کابینه روحانی ومصادره آرای مردم در آن چیزیست که اسمش را انتخابات گذاشته اند بگذریم واگر از تمایلات جناح های اصلاح طلب و اعتدال گرایان حکومت که خواهان شرکت حداکثری مردم درانتخابات هستند وهمیشه تبلیغ می کنند شرکت در انتخابات کارزاریست که مردم در آن سرنوشت خود را تعیین می کنند نیز بگذریم چیزی که باقی می ماند خواسته های مردمی است که باید پاسخی هائی برای سئوالات درون ذهن خود درمورد این به اصطلاح کارزار بیابند سئوالاتی ازجمله اینکه :
-این انتخابات موازین وسازوکارهای آن چقدر با استانداردهای متداول در جهان غرب مشابهت داشته واز حداقل موازین آن برخوردار است.
-انتخاباتی که در سایه اراده استصوابی شورای نگهبان صورت می گیرد از چه قماش انتخاباتی است و دست آخرآنکه :
-نمایندگان مجلس در کشور ازچه جایگاهی در قدرت حاکم برخوردارند و واقعا در چه عرصه هائی اثرگذارند.
اگر بدون یافتن پاسخ هائی برای این سئوالات درانتخابات شرکت کنیم وحتی بی تفاوت ازکنار این به اصطلاح کارزار بگذریم یکی از دو ویژگی های زیر خصوصیت های شخصیتی و رفتاری ما را سامان می دهد:
یا بدون اندیشیدن دست به کار می شویم به این معنی که “هرچه اتفاق می افتد سرنوشت ماست ” وتوکل به نیروهای غیبی می کنیم ویا آنقدر”هرهری مذهب” هستیم که برایمان فرقی نمی کند چه سرنوشتی در انتظارمان خواهد بود.
اگر جزء هیچ یک از این دو گروه نیستیم پس باید به دنبال پاسخ هائی عقلانی برای سئوالات منطقی خود باشیم.
-لازمه انتخابات آزاد درکشور آزادی مطبوعات اجتماعات احزاب نهادهای مدنی غیردولتی و رسمیت یافتن برابری همه افراد در برابر قانون است . درصورت وجود این موازین می توان ازآزادی انتخابات نمایندگی سخن به میان آورد.
-انتخاباتی که اراده استصوابی شورای نگهبان درآن تعیین می کند چه کسانی می توانند نماینده شوند و آن هم با شمشیرمقیاس ها وخط کشی های عمدتا مذهبی وعقیدتی که جامعه را به مدت سی وهفت سال به دو بخش خودی وغیرخودی تفکیک کرده است نمی تواند کارزاری برای تعیین سرنوشت باشد(دراین جا به سایر دستگاههای نظارتی اشاره نشده است).
-هنگامی که تاسیسات بالادستی بسیاری بر فرق سرمجلس نشانده شده که قانون گذاری تصمیم گیری واجرای آنها درکف قدرت آنان است ومهمترین حوزه های زندگی اجتماعی کشور را دردست دارند و مجلس را نه فقط حق ورود به آنها نیست بلکه حتی اجازه صحبت درباره آن حیطه ها را ندارد جای تردیدی درمورد جایگاه کوچک آن باقی نمی گذارد و اگر به یک ویترین تزئئنی مانند نباشد دستکم به فرزند صغیر خانواده ای می ماند که بر گوشه سفره ای می نشانند وغذا بر دهانش می گذارند.
اما عده ای ظاهرا درخارج از این حاکمیت “برخورد فعال”مردم دربرابر موضوع انتخابات را به معنی گذاشتن شناسنامه درجیب و بیرون آمدن ازخانه در روز رای گیری حضور یافتن در محل رای گیری پرکردن یرگه رای انداختن رای درصندوق انگشت نشانه رابه جوهر آغشته کردن واحیانا در انتها پاک کردن آن با دستمال می دانند.اگرچنین باشد پس درصف نان ایستادن وثبت نام در کلاس های تقویتی وکنکور را هم نشانی از پویائی و برخورد فعال مردم درزندگی اجتماعی باید تلقی کنیم.اما بهتر نیست این جماعت به این بیانات کودکانه پایان بخشند به دنبال استدلال مردم پسندتری باشند وبه شعور آنان هم کمی احترام بگذارند.به قول هگل “در عصری چنین غنی از تامل واستدلال همچون عصر ما باید مخلوق فلک زده ای بود که نتوان برای بدترین و فاسدترین چیزها دلیل آورد. هرچیزی که در این دنیا فاسد شده است دلائل خوبی برای فسادش دارد.”
ممکن است رفتن نمایندگانی اندک به درون مجلس که حداقل حقوقی برای مردم قائلند تریبونی برای مطرح کردن گوشه ای از این موارد در اختیار قراردهد ولی ساختار تقسیم قدرت در ایران سخت وصلب تر از آن است که تکانه ای از این گوشه ها به آن وارد شود.صاحب منصبان سرمایه می دانند چگونه همه چیز را در کنترل خود نگه دارند.دیگر نباید فقط گوشه ها را اشغال کرد.باید درفکر تسخیر قلبها بود.
.