آدرنو جامعه شناس آلمانی میگفت: هنر و ادبیات وسیلهای برای مقاومتاند. بر اثر نوشتن و خلاقیت ادبی فعالیت فکری تبدیل به موضوعی مادی میشود. نویسندگی سفری است زیردریایی، زیرپوست خواننده. کافکا ادبیات را پتک و تبری برای شکستن اقیانوس یخ زده درون انسان در جوامع طبقاتی بورژوایی میدانست. منظوراین که ادبیات وهنر میتوانند بعضی از ناتوانیهای انسان را کوچک جلوه دهند. یک اثر ادبی ممکن است نقشی تربیتی، فلسفی، انتقادی و یا سرگرم کننده داشته باشد.
هرتسن نویسنده روس میگفت: “ما طبیعت نیستیم ما خود درد و رنج هستیم” . هراز شاعر روم باستان میگفت: “شادی بخشیدن و فایده رساندن هدف قلم زنی او است. نویسنده باید گاهی داستانی را بسراید که اصلا هنوز اتفاق نیافتاده. ما در عصری زندگی میکنیم که ۶ دقیقه مطالعه در روز و ۱۳۶ دقیقه نشستن در پای تلویزیون با هم رقابت میکنند”.
نویسندگی بسته به غرض و هدف میتواند فعالیتی هنری، عملی پرهیزکارانه، حرفه ای فنی، شغلی برای امرارمعاش، فعالیتی شبهعلمی و یا امری خبیثانه و غرض آلود باشد. البته عدهای هم برای سرگرمی، تفریح و وقت گذرانی سراغ ادبیات میروند. ادبیات هر دوره همچون آینهای است که قسمتی از نارساییها و یا زیباییهای آندوره و جامعه را به ما منعکس میکند. نویسندگان به بافت قالی بزرگ و رنگارنگ فرهنگ جهانی بشریت کمک میکنند. هرانسان ادیبی دارای دو وطن است ؛ وطن اصلی و وطن دوم، یعنی ادبیات دلخواه او؛ جهانی که او در آن می اندیشد و مینویسد و یا میخواند و سخن میگوید.
برداشت مارکسیستی این بود که میگفت ادبیات باید موضعی مثبت نسبت به واقعیات زندگی داشته باشد و نقشی تربیتی برای رسیدن به جامعه عدالت و برابری را بعهده بگیرد. قلدران و زورگویان حاکم باید بگذارند تا انسانها خود تصمیم بگیرند که آیا ازاین وسیله انسانی و جهانی استفاده کنند یا خیر؟
درفرهنگ بعضی از جوامع قدیم، به شاعر و نویسنده بعنوان رهبراخلاقی، سنبل تقوا، یا بعنوان معلم خلق نگریسته میشد. گورکی نویسنده شوروی سابق میگفت: “کتابها به عقل و فهم و قلب من بال پرواز دادند، آنها به من کمک کردند تا از باطلاق گندیده و فقرزده زندگی بیرون آیم. بدون کتابها من در جهالت خودخواهانه وبدبینی فرومیرفتم و خفه میشدم؛ ادبیات انسانیت زنگزده درون مرا جلایی مجدد داد”.
ایبسن نمایشنامه نویس نروژی میگوید:”من برای سئوال کردن و مطرح نمودن مسائل و کمبودها موظفام و نه برای جواب دادن و حل آنها. برشت نویسنده آلمانی میگفت ادبیات یا همچون دارویی مسکن خواننده را در جامعه آرام میکند یا اینکه به نادانی و جهل او دامن میزند و برایش زور و خشونت و استثمار را توجیه میکند، یا اینکه از نیروهایش برای سازندگی، صلح و انسانیت استفاده میکند. در سالگرد مرگ گوگول نویسنده روس نیکولای اول سزار روس توصیه نمود که آثارگوگول را که پیرامون فساد و رشوه خواری کارمندان و درباریان بود، برای نمایش از زیر سانسورازاد شوند و دولتیان و کارمندان موظف شدند به دیدن آثاراوبروند تا از فساد خود و اطرافیانشان باخبرشوند.
غالب آثار جهانی ادبیات در شرایط آزادی خلاقیت و نیازهای زمان خود بوجود آمده اند ونه از طریق سفارش ویا ماموریت دادن به نویسنده. ادبیات نه تنها آرشیو و بایگانی گذشتههاست، بلکه میتواند آئینه زمان حال نیزباشد. ادبیات نه وابستگی است نه نیاز و نه عشق افلاتونی، بلکه سرنوشت است. نیچه پرشورترین فیلسوف و شاعرمدرن غرب میگوید: “من دینامیت هستم”. یعنی از سخن او باید خوف نمود چون اگربخواهیم میتوانیم آنرا تبدیل به ماده کنیم و عده ای را به وحشت و دردسر اندازیم.
نویسندگان مانند قله ای هستند که منتقدین ادبی آموزش ندیده ازآن بالا میروند وآنجاکه رسیدند آستینها را بالا میزنند و دستی تکان میدهند تا جلب نظر عده ای از خودشان بیسوادتررابنمایند. زمانیکه ادیبان فرهنگ عامیانه بیسواد بودند، ادبیات مطمئنتر میزیست. ادبیات شفاهی قرنها پیش توانست پدیده ای جهانی گردد و آثاری مانند قصه های هزارویکشب، متون اوستایی، آیههای توراتی، و اشعار هومری را خلق کند.
ادبیات گاهی محصول و نتیجه زبالهها و ناپاکیهای آگاهی و شناخت در جامعه است، اینگونه ادبیات نه زیرزمینی است ونه آوانگارد. فاکنر میگفت:”هرکس مجموعه ایست از گذشته خود”. اومارک تواین را بدلیل واردکردن لهجه سیاهان ناحیه میسوری به ادبیات تحسین کرد.
موضوع اثرادبی میتواند انسان، جامعه، عدالت، تولد، عشق، و یا مرگ باشد. نویسنده اغلب خود را بعنوان منتقد، روشنگر، معلم، روشنفکر یا پیام آور وغیره میبیند. امید است ادبیات در درازمدت تاثیرمثبت خود را در راه آزادی،عدالت، آگاهی و زیبایی بجا بگذارد. روشنگری و نویسندگی همیشه فعالیتی تحریک آمیز است و کسی که چیزی بنویسد خود به خود به تحریک و کنجکاوی خواننده دست میزند. نویسنده باید قادر باشد در زمان مناسب سئوال مناسب و ضروری را طرح کند.
فعالین و مسئولین فضای ادبی بعضی جوامع شکایت میکنند که ادبیات جنجالی و مبتذل همچون کارخانهای، با تولید رویاهای دروغین وآرزوهای بربادرفته، تصویری سطحی و خیالی وغیر واقعی از جهان میدهد. ارسطو فیلسوف یونان باستان میگفت قهرمان داستان را باید به اوج قله برد تا از سقوط او به دره فاجعه خواننده و شنونده براثر لرزش ضربه بفکروچاره افتد.
اگرچه با کمک ادبیات تاکنون مستقیما هیچ کارخانه یا موسسه ای به اشغال کارکنان آن درنیامده وهیچ قانونی بعلت انتقاد ادبی تغییرنکرده ویا بطور مشخص ادبیات به چیزی دسترسی نیافته، بااینهمه بدون ادبیات، جهان غم انگیزتر وغیرانسانی ترمیبود. سالهاست که نقدادبی مغرض، جزئی از تبلیغات برای افزایش فروش شده و کنسرنهای سرمایه داری حتی بازارفروش کتاب را همچون سایرکالاها زیرنفوذ خودگرفتهاند. هدف آنان ترویج ادبیاتی آرام، ساکت، مؤدب، بی خطر و بیطرف است که برای صبر و حوصله دادن و تربیت سازشکاری و بیطرفی یا بی عدالتی اجتماعی و زورگویی همچون دارویی مسکن میباشد .
باید سعی نمود ادبیات را از حوزه انحصار و سلطه نخبه گان و ثروتمندان خارج نمود وآنرا در دسترس عموم قرارداد. در جوامع پیشرفته صنعتی ناشر بعنوان تولیدکننده کالای کتاب، نقد ادبی بعنوان موسسه تبلیغات برای فروش و بازاریابی بیشتر، و کتابخوان بعنوان مصرف کننده و خریدارکالایی بنام کتاب، فعالاند. توخولسکی منتقد آلمانی در وصف کتاب و ادبیات میگفت: کتاب را باید در آغوش گرفت و زن را باید خواند.